کلمه جو
صفحه اصلی

foci

انگلیسی به فارسی

فوکوس، کانون، مرکز توجه، مرکز، فاصله کانونی، قطب، کانون عدسی، نقطه تقاطع


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a pl. of "focus."

جملات نمونه

1. focus, focuses/foci * formula, formulas/formulae * spectrum, spectrums/spectra.
[ترجمه ترگمان]تمرکز، فرمول \/ فرمول، فرمول \/ فرمول، طیف، spectrums \/ طیف های
[ترجمه گوگل]تمرکز، تمرکز / فوندا * فرمول، فرمول / فرمول * طیف، طیف / طیف

2. Once foci have been grouped into facets, they must be ordered.
[ترجمه ترگمان]زمانی که این کانون به صورت مجزا گروه بندی شده اند، باید سفارش داده شوند
[ترجمه گوگل]پس از قرار گرفتن در معرض فوکوس ها به ترک ها، آنها باید دستور داده شوند

3. Despite their different temporal and geographical foci, several defining research questions have remained the same.
[ترجمه ترگمان]علی رغم موقعیت جغرافیایی و جغرافیایی مختلف آن ها، چندین پرسش تحقیقاتی یک سان باقی مانده است
[ترجمه گوگل]علیرغم موقعیت های جغرافیایی و جغرافیایی مختلف، سؤالات تحقیقاتی متعددی تعریف شده باقی مانده است

4. The greater the distance between the foci the more eccentric the orbit and the greater the difference between apogee and perigee.
[ترجمه ترگمان]هرچه فاصله میان این دو مرکز بیشتر باشد تفاوت بین apogee و perigee بیشتر می شود
[ترجمه گوگل]بزرگتر فاصله بین فوکوس بیشتر غیر عادی از مدار و بیشتر تفاوت بین apogee و perigee است

5. These statutes were ironically among the main foci of opposition during those countries' independence movements.
[ترجمه ترگمان]این اساسنامه به طور طعنه آمیز در میان کانون اصلی مخالفان در طول جنبش های استقلال این کشورها بود
[ترجمه گوگل]این مجوزها در میان جنبش های استقلال این کشور از میان فاحش اصلی مخالفان، به طرز وحشیانه ای بود

6. Suburban sanctuaries often became the foci for further urban growth.
[ترجمه ترگمان]مکان های شهری اغلب به کانون رشد بیشتر شهرها تبدیل شده اند
[ترجمه گوگل]پناهگاه های حومه ای اغلب باعث رشد بیشتر شهری شد

7. Variation and Identity One of the chief foci of sociolinguistic interest in monolingual speakers is variation.
[ترجمه ترگمان]تنوع و هویت یکی از کانون اصلی علاقه sociolinguistic در speakers یک متغیر است
[ترجمه گوگل]تنوع و هویت یکی از مهمترین اهداف سوسیالیستی زبان در سخنرانان تک زبانانه، تنوع است

8. The necrosis foci were seen in corium.
[ترجمه ترگمان]نکروز تومور در corium دیده شد
[ترجمه گوگل]فک های نکروز در کوریموم مشاهده شد

9. Results The accuracy in localization of the epilepsy foci by this 3-dimensional localization system was confirmed by 64-channel electrocorticogram and 8-channel deep electrodes during the operations.
[ترجمه ترگمان]نتایج دقت و دقت مکان یابی مرکز صرع توسط این سیستم مکان یابی سه بعدی توسط الکترودهای عمیق ۶۴ کانالی electrocorticogram و ۸ - کانالی در طول عملیات مورد تایید قرار گرفت
[ترجمه گوگل]نتایج دقت در تعیین محل کانون های صرع توسط این سیستم محلی سازی سه بعدی توسط الکتروکورتیکوگرافی 64 کانال و الکترودهای عمیق 8 کانال در طول عملیات تایید شد

10. Of the 24 mixed-type foci in 5 cases, 10 had air bronchogram and 12 had ground-glass opacities.
[ترجمه ترگمان]از ۲۴ منطقه مختلط در ۵ مورد، ۱۰ had هوا had و ۱۲ دارای opacities سطح زمین بودند
[ترجمه گوگل]از 24 فشرده مخلوط در 5 مورد، 10 مورد برونشوگرام هوایی و 12 فضای شیشه ای داشتند

11. Of the 4 mass-type foci in 3 cases, 3 had air bronchogram sign and 2 had irregular necrosis cavities.
[ترجمه ترگمان]از ۴ کانون تجمع در ۳ مورد، ۳ دارای علامت bronchogram هوا و ۲ دارای حفره های نامنظمی بودند
[ترجمه گوگل]از 4 فسفر نوع مایع در 3 مورد، 3 علامت برونکوگرافی هوا و 2 حفره ناکروز نامنظم داشتند

12. These findings demonstrate that there may be natural foci of human granulocytic ehrlichiosis in northern forest area in China.
[ترجمه ترگمان]این یافته ها نشان می دهند که ممکن است یک کانون طبیعی از granulocytic انسانی در منطقه جنگلی شمال چین وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]این یافته ها نشان می دهد که در مناطق جنگلی شمالی چین ممکن است فوران های طبیعی اریلویروس گرانولوسیتی انسان وجود داشته باشد

13. Keeping the string tight, draw the pencil around the foci.
[ترجمه ترگمان]نخ را محکم نگه دارید، مداد را دور the بکشید
[ترجمه گوگل]نگه داشتن رشته سخت، قرعه کشی مداد در اطراف فوکوس

14. Infection Purulent infection of the cervical muscle planes can occur, the infection usually originating from foci in pharynx or mouth.
[ترجمه ترگمان]عفونت purulent عفونت ماهیچه گردنی می تواند رخ دهد، عفونت معمولا از foci به حلق یا دهان سرچشمه می گیرد
[ترجمه گوگل]عفونت ناشی از عفونت مفاصل گردن رحم می تواند رخ دهد، معمولا عفونت ناشی از کانال در رحم یا دهان است

پیشنهاد کاربران

توجه تمرکز، تمرکز

مرکز، میان، کانون

کانونی. مرکز دار

صورت جمع کلمه focus

foci جمع کلمه focusاست که در زمینه ریاضیات به معنی کانون های بیضی است

مراکز - کانون ها ( حالت جمع واژه focus است ) .

وسواس گونه برای خوب درآوردن کار


کلمات دیگر: