کلمه جو
صفحه اصلی

brush aside


رد کردن، انکار کردن، 1- کنار زدن، جاروب کردن 2- اهمیت ندادن

انگلیسی به فارسی

برس بکش


جملات نمونه

1. e brushed aside the tears with his sleeve.
[ترجمه نسرین رنجبر] با آستینش اشکهایش رو پاک کرد.
[ترجمه ترگمان]با آستین اشک هایش را کنار زد
[ترجمه گوگل]اشک را با آستین خود پاک کرد

2. He brushed aside my objections to his plan.
[ترجمه لیلا] او به مخالفت من با طرحش اهمیت نداد
[ترجمه زهرا میرحسینی] او به مخالفتهای من با طرحش اهمیتی نداد
[ترجمه نسرین رنجبر] به ایراداتی که از طرحش گرفتم، اهمیتی نداد.
[ترجمه ترگمان]He را کنار زد و به نقشه خود ادامه داد
[ترجمه گوگل]او مخالفت من با طرحش را کنار گذاشت

3. She brushed aside a stray wisp of hair.
[ترجمه ترگمان]یک دسته موی ژولیده از موهایش را کنار زد
[ترجمه گوگل]او یک عصا موی سرخ شده را کنار زد

4. He brushed aside criticisms of his performance.
[ترجمه نسرین رنجبر] او به انتقاداتی که نسبت به عملکردش صورت گرفته بود، اهمیتی نداد.
[ترجمه ترگمان]انتقاد از عملکرد خود را کنار زد
[ترجمه گوگل]او انتقادات خود را از عملکرد وی کنار گذاشت

5. All our protests were brushed aside .
[ترجمه نسرین رنجبر] به هیچکدام از اعتراضات ما اهمیتی داده نشد.
[ترجمه ترگمان]همه اعتراضات ما به کناری کشیده شد
[ترجمه گوگل]تمام اعتراضات ما کنار گذاشته شد

6. He brushed aside talk of greedy MPs voting themselves a backdoor pay rise.
[ترجمه ترگمان]او صحبت از نمایندگان مجلس greedy را کنار زد که خودشان را یک backdoor به حساب می آوردند
[ترجمه گوگل]او گفت که نمایندگان پارلمان حریص، خود را به سمت افزایش حقوق بقیه می اندازند

7. The enemy brushed aside our defences.
[ترجمه ترگمان]دشمن defences را کنار زد
[ترجمه گوگل]دشمن دفاع از ما را کنار گذاشت

8. His idea for going abroad was brushed aside by his father.
[ترجمه ترگمان]پدرش برای رفتن به خارج توسط پدرش کنار رفت
[ترجمه گوگل]ایده او برای رفتن به خارج از کشور توسط پدرش کنار گذاشته شد

9. They brushed aside every difficulty and pushed on fiercely.
[ترجمه ترگمان]آن ها هر مشکلی را کنار زدند و به شدت هل دادند
[ترجمه گوگل]آنها هر مشکلی را کنار گذاشتند و به شدت تحت فشار قرار دادند

10. A solitary tear trickled down her cheek and was quickly brushed aside.
[ترجمه ترگمان]قطره اشکی از گونه هایش جاری شد و به سرعت از کنار او گذشت
[ترجمه گوگل]یک انفجار انفرادی به شکمش افتاد و به سرعت کنار گذاشته شد

11. The former health secretary brushed aside talk of a demotion by referring to himself as the new Minister for Majorism.
[ترجمه ترگمان]وزیر بهداشت سابق این مقام را با اشاره به خودش به عنوان وزیر جدید for کنار زد
[ترجمه گوگل]وزیر سابق سلامت با اشاره به خود به عنوان وزیر جدید وزیر امور خارجه، گفت: 'در مورد کاهش جمعیت'

12. But he brushed aside charges that government overspending, corruption and its seizure of farms are to blame.
[ترجمه ترگمان]اما او اتهامات مبنی بر افراطی بودن دولت، فساد و توقیف آن ها را کنار گذاشت
[ترجمه گوگل]اما او اتهاماتی را مطرح ساخت که هزینه های دولت، فساد اداری و تشنج مزارع را سرزنش می کند

13. Centre John Devereux converted, with giant prop Mark Jones then brushing aside two tackles to crash over for the second try.
[ترجمه ترگمان]مرکز \"جان Devereux\" با یک پشتیبان بزرگ به مارک جونز تبدیل شد و سپس دو تکل را کنار زد تا برای دومین بار تلاش کند
[ترجمه گوگل]مرکز جان دیروه تبدیل شد، با علامت جونز غول پیکر، سپس دو مورد را به دو قسمت تقسیم کرد تا سقوط کند

14. She was brushing aside her own contribution, saying it was one thing to be seen but another to do something positive.
[ترجمه ترگمان]او سهم خود را کنار زد و گفت که این یک چیز است که باید دیده شود اما کار دیگری انجام دهد
[ترجمه گوگل]او همکاری خود را کنار گذاشت و گفت، این تنها چیزی است که باید دیده شود، اما دیگری برای انجام چیزی مثبت است

پیشنهاد کاربران

از یاد بردن. فراموش کردن

کنار گذاشتن، اهمیت ندادن، نادیده گرفتن
جوری رفتار کردن که انگار آن چیز اهمیتی ندارد

کنار گذاشته شدن ( مخصوصاً در منازعات سیاسی کار برد دارد )

کنار گذاشتن، کنار گذاشته شدن، جارو کردن ( خصوصاً در منازعات سیاسی کاربرد دارد. به اصطلاح، طرف را جارو کردند )

نادیده گرفتن
اهمیت قائل نشدن
کنار زدن

بی اعتنا


کلمات دیگر: