کلمه جو
صفحه اصلی

inundate


معنی : اشباع کردن، زیر سیل پوشاندن، سیل زده کردن، از اب پوشانیدن
معانی دیگر : سیل گرفتن، زیر آب بردن، از آب پوشیده کردن، آب بستن به، (به ویژه به صورت مجهول) اشباع کردن، (در چیزی) غرقه کردن

انگلیسی به فارسی

سیل زده کردن، از آب پوشانیدن، زیر سیل پوشاندن، اشباع کردن


غرق شدن، زیر سیل پوشاندن، سیل زده کردن، از اب پوشانیدن، اشباع کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: inundates, inundating, inundated
مشتقات: inundation (n.)
(1) تعریف: to cover or overspread with water, esp. a very large amount; flood.
مشابه: deluge, engulf, flood, overflow, overrun, submerge

- The floods inundated the entire coastal region.
[ترجمه ترگمان] سیل کل منطقه ساحلی را زیر آب برد
[ترجمه گوگل] سیل کل منطقه ساحلی را فرو ریخت

(2) تعریف: to overspread or overwhelm as if with a flood of water; deluge.
مشابه: avalanche, deluge, engulf, flood, swamp

- The office was inundated with responses to the advertisement.
[ترجمه ترگمان] این دفتر در واکنش به این تبلیغ غرق شد
[ترجمه گوگل] دفتر با پاسخ به تبلیغات غرق شد

• flood, overflow
if you are inundated with things, you receive so many of them that you cannot deal with them all.
if an area of land is inundated, it becomes covered in water; a formal use.

مترادف و متضاد

drown, overwhelm


Synonyms: deluge, dunk, engulf, flood, glut, immerse, overflow, overrun, pour down on, snow, submerge, swamp, whelm


Antonyms: underwhelm


اشباع کردن (فعل)
steep, imbibe, imbrue, glut, ingraft, impregnate, imbue, indoctrinate, saturate, inundate, suffuse

زیر سیل پوشاندن (فعل)
inundate

سیل زده کردن (فعل)
inundate

از اب پوشانیدن (فعل)
inundate

جملات نمونه

Rain caused the river to inundate farms.

باران موجب شد که رودخانه کشتزارها را زیر آب ببرد.


help for the inundated villages

کمک به دهکده‌های سیل‌زده


1. rain caused the river to inundate farms
باران موجب شد که رودخانه کشتزارها را زیر آب ببرد.

2. Her office was inundated with requests for tickets.
[ترجمه میثم نبی پور] دفترش با انبوهی از تقاضا برای بلیط مواجه شد
[ترجمه ترگمان]دفتر او پر از درخواست ها برای بلیط بود
[ترجمه گوگل]دفتر او با درخواست های بلیط جابجا شده بود

3. After the broadcast, we were inundated with requests for more information.
[ترجمه بدون ادعا] پس از مخابره، ما با سیلی از درخواست برای اطلاعات بیشتر مواجه شده بودیم.
[ترجمه ترگمان]بعد از پخش، ما با درخواست ها برای کسب اطلاعات بیشتر غرق شدیم
[ترجمه گوگل]پس از پخش، ما با درخواست برای اطلاعات بیشتر درگیر شدیم

4. We have been inundated with requests for help.
[ترجمه میثم نبی پور] ما با انبوهی از درخواست برای کمک رو به رو شده ایم
[ترجمه ترگمان]ما با درخواست کمک زیر آب رفته ایم
[ترجمه گوگل]ما با درخواست های کمک گرفتار شده ایم

5. The fields were inundated with flood.
[ترجمه ترگمان]سیل از سیل به زیر آب رفت
[ترجمه گوگل]این حوزه ها با سیل گرفتار شدند

6. The company office was inundated with telegrams of congratulations on the tenth anniversary of its foundation.
[ترجمه ترگمان]دفتر شرکت با تلگراف های تبریک به دهمین سالگرد بنیانگذاری خود زیر آب رفت
[ترجمه گوگل]دفتر شرکت با تلگرام های تبریک به دهمین سالگرد تأسیس آن، غرق شد

7. She was inundated by floods of fan mail.
[ترجمه ترگمان]سیلی از نامه هواداران به زیر آب رفت
[ترجمه گوگل]او توسط سیل ایمیل های طرفداران غرق شد

8. We were inundated with requests for further information.
[ترجمه ترگمان]ما با درخواست ها برای کسب اطلاعات بیشتر غرق شدیم
[ترجمه گوگل]ما با درخواست برای اطلاعات بیشتر سقوط کردیم

9. The meadowland was inundated by heavy floods.
[ترجمه ترگمان]در کنار چمن ها با سیل سنگینی به زیر آب رفت
[ترجمه گوگل]این حوضه از سیلابهای سنگین فرو رفت

10. The helpline was inundated with requests for information on the crash.
[ترجمه ترگمان]این خط تلفن همراه با درخواست برای اطلاعات در مورد سقوط، زیر آب رفت
[ترجمه گوگل]خط تلفنی با درخواست برای اطلاعات در مورد تصادف سقوط کرد

11. We have been inundated with every bit of information imaginable.
[ترجمه ترگمان]ما همه اطلاعات قابل تصور را زیر آب برده بودیم
[ترجمه گوگل]ما با هر قسمتی از اطلاعات قابل تصور، غرق شده ایم

12. They have inundated me with fan letters.
[ترجمه ترگمان]آن ها مرا با نامه های پنکه سقفی inundated
[ترجمه گوگل]آنها مرا با حروف فن پرتاب کرده اند

13. The office was inundated with letters of complaint.
[ترجمه ترگمان]دفتر با سیلی از شکایت غرق شد
[ترجمه گوگل]دفتر با نامه های شکایت شد

14. We were inundated with applications for the job.
[ترجمه ترگمان]ما از درخواست ها برای این کار زیر آب رفته بودیم
[ترجمه گوگل]ما با برنامه های کاربردی برای این کار غرق شدیم

15. If the dam breaks it will inundate large parts of the town.
[ترجمه ترگمان]اگر سد بشکند، بخش های بزرگی از شهر را پر می کند
[ترجمه گوگل]اگر سد شکسته شود، بخش بزرگی از این شهر را خواهد گرفت

Our basement was completely inundated.

زیرزمین ما پر از آب شده بود.


Our office was inundated with job applications.

سیل درخواست کار به اداره‌ی ما سرازیر شد.


پیشنهاد کاربران

غرق شدن. زیر آب رفتن

inundate with details
غرق در جزییات

غرقاب کردن

به این جمله از Soviet دقت کنید:
all the lands to be inundated for the great hydro - electric plants
زیر آب رفتن

مغلوب کردن

با سیلی/انبوهی از کمک، درخواست، تماس و غیره رو به رو و یا مواجه شدن

مثال:
We have been inundated with requests for help
ترجمه اینجانب:
ما با انبوهی از درخواست برای کمک مواجه شده ایم

مواجه شدن
Be inundated with: Be exposed to

آماج . . . . قرار گرفتن/

inundate ( verb ) = با سیل عظیمی مواجه شدن، مورد هجوم قرار گرفتن، مورد آماج قرار گرفتن، هجوم بردن، زیر آب بردن، سیل زده کردن، غوطه ور کردن ، غرقه کردن، مورد هجمه قرار گرفتن

Definition = به کسی آنقدر کار یا چیزهای زیادی بدهید که نتواند با همه آن کنار بیاید/آبگرفتگی یا سیل زدگی یا غوطه وری یک ناحیه یا منطقه با مقدار آب زیاد/آوردن بیش از حد از چیزی به یک مکان یا تعداد اشخاص بی شمار ، بنابراین نمی توان با آن برخورد کرد/

مترادف با کلمه : overwhelm ( verb )

examples:
1 - The agency was inundated with phone calls.
آژانس خبری با سیلی از تماس های تلفنی مواجه شد.
2 - We have been inundated with requests for help.
ما با سیل درخواست کمک مواجه شده ایم.
3 - If the dam breaks it will inundate large parts of the town.
در صورت شکسته شدن سد ، قسمتهای زیادی از شهر غوطه ور خواهد شد ( زیر آب خواهد رفت ) .
4 - After appearing on TV they were inundated with telephone calls for a week.
آنها پس از حضور در تلویزیون به مدت یک هفته با تماس تلفنی مورد آماج قرار گرفتند.
5 - even though his boat was almost inundated, the skipper was loath to radio for help.
حتی اگر قایق او در آستانه غرق شدن بود ، کاپیتان برای ارسال پیام کمک بیزار بود.
6 - We were inundated with complaints when the show had to be canceled.
وقتی باید نمایش لغو می شد ، مورد هجوم شکایت بودیم ( قرار داشتیم ) .
7 - the tidal wave inundated vast areas of cropland.
موج جزر و مد مناطق وسیعی از محصولات زراعی را غوطه ور کرد ( زیر آب برد ) .



کلمات دیگر: