1. rain caused the river to inundate farms
باران موجب شد که رودخانه کشتزارها را زیر آب ببرد.
2. Her office was inundated with requests for tickets.
[ترجمه میثم نبی پور] دفترش با انبوهی از تقاضا برای بلیط مواجه شد
[ترجمه ترگمان]دفتر او پر از درخواست ها برای بلیط بود
[ترجمه گوگل]دفتر او با درخواست های بلیط جابجا شده بود
3. After the broadcast, we were inundated with requests for more information.
[ترجمه بدون ادعا] پس از مخابره، ما با سیلی از درخواست برای اطلاعات بیشتر مواجه شده بودیم.
[ترجمه ترگمان]بعد از پخش، ما با درخواست ها برای کسب اطلاعات بیشتر غرق شدیم
[ترجمه گوگل]پس از پخش، ما با درخواست برای اطلاعات بیشتر درگیر شدیم
4. We have been inundated with requests for help.
[ترجمه میثم نبی پور] ما با انبوهی از درخواست برای کمک رو به رو شده ایم
[ترجمه ترگمان]ما با درخواست کمک زیر آب رفته ایم
[ترجمه گوگل]ما با درخواست های کمک گرفتار شده ایم
5. The fields were inundated with flood.
[ترجمه ترگمان]سیل از سیل به زیر آب رفت
[ترجمه گوگل]این حوزه ها با سیل گرفتار شدند
6. The company office was inundated with telegrams of congratulations on the tenth anniversary of its foundation.
[ترجمه ترگمان]دفتر شرکت با تلگراف های تبریک به دهمین سالگرد بنیانگذاری خود زیر آب رفت
[ترجمه گوگل]دفتر شرکت با تلگرام های تبریک به دهمین سالگرد تأسیس آن، غرق شد
7. She was inundated by floods of fan mail.
[ترجمه ترگمان]سیلی از نامه هواداران به زیر آب رفت
[ترجمه گوگل]او توسط سیل ایمیل های طرفداران غرق شد
8. We were inundated with requests for further information.
[ترجمه ترگمان]ما با درخواست ها برای کسب اطلاعات بیشتر غرق شدیم
[ترجمه گوگل]ما با درخواست برای اطلاعات بیشتر سقوط کردیم
9. The meadowland was inundated by heavy floods.
[ترجمه ترگمان]در کنار چمن ها با سیل سنگینی به زیر آب رفت
[ترجمه گوگل]این حوضه از سیلابهای سنگین فرو رفت
10. The helpline was inundated with requests for information on the crash.
[ترجمه ترگمان]این خط تلفن همراه با درخواست برای اطلاعات در مورد سقوط، زیر آب رفت
[ترجمه گوگل]خط تلفنی با درخواست برای اطلاعات در مورد تصادف سقوط کرد
11. We have been inundated with every bit of information imaginable.
[ترجمه ترگمان]ما همه اطلاعات قابل تصور را زیر آب برده بودیم
[ترجمه گوگل]ما با هر قسمتی از اطلاعات قابل تصور، غرق شده ایم
12. They have inundated me with fan letters.
[ترجمه ترگمان]آن ها مرا با نامه های پنکه سقفی inundated
[ترجمه گوگل]آنها مرا با حروف فن پرتاب کرده اند
13. The office was inundated with letters of complaint.
[ترجمه ترگمان]دفتر با سیلی از شکایت غرق شد
[ترجمه گوگل]دفتر با نامه های شکایت شد
14. We were inundated with applications for the job.
[ترجمه ترگمان]ما از درخواست ها برای این کار زیر آب رفته بودیم
[ترجمه گوگل]ما با برنامه های کاربردی برای این کار غرق شدیم
15. If the dam breaks it will inundate large parts of the town.
[ترجمه ترگمان]اگر سد بشکند، بخش های بزرگی از شهر را پر می کند
[ترجمه گوگل]اگر سد شکسته شود، بخش بزرگی از این شهر را خواهد گرفت