کلمه جو
صفحه اصلی

preemptive


وابسته به حق شفعه، وابسته به پیشدستی

انگلیسی به فارسی

قبضه ای، انحصاری


وابسته به حق شفعه، وابسته به پیشدستی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: pre-emptively (adv.), preemptively (adv.)
(1) تعریف: of, relating to, or granted by preemption.

(2) تعریف: of or relating to a strike or attack such as a bid in bridge or a military attack, made in anticipation of or to prevent an opposing strike.

- Fearing trouble from their neighbor, they launched a preemptive attack.
[ترجمه ترگمان] آن ها از ترس همسایگان خود، یک حمله پیشگیرانه انجام دادند
[ترجمه گوگل] آنها از یک همسایۀ خود ناراحت بودند، آنها یک حمله پیشگیرانه را راه اندازی کردند

• due to initial rights, due to preemptive privilege; concerning a right or claim of possession, of tenure; designed to make a first strike against someone who is planning to attack

جملات نمونه

1. a preemptive attack
حمله ی پیشدستانه

2. The Treasury has decided to raise interest rates as a pre-emptive measure against inflation.
[ترجمه ترگمان]وزارت خزانه داری تصمیم گرفته است نرخ بهره را به عنوان یک اقدام پیشگیرانه علیه تورم افزایش دهد
[ترجمه گوگل]خزانه داری تصمیم به افزایش نرخ بهره به عنوان یک اقدام پیشگیرانه علیه تورم کرده است

3. We have no intention of launching a pre-emptive strike, but we will retaliate if provoked.
[ترجمه ترگمان]ما هیچ قصدی برای حمله پیشگیرانه نداریم، اما اگر تحریک شویم، تلافی خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما قصد نداریم یک اعتصاب پیشگیرانه را راه اندازی کنیم اما اگر تحریک شود، تلافی خواهیم کرد

4. The prime minister authorized a pre-emptive air strike against the rebels.
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر اجازه یک حمله هوایی پیشگیرانه علیه شورشیان را داد
[ترجمه گوگل]نخست وزیر یک حمله هوایی پیشگیرانه علیه شورشیان را تأیید کرد

5. They decided to launch a pre-emptive strike.
[ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم گرفتند که یک حمله پیشگیرانه انجام دهند
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند یک اعتصاب پیشگیرانه را راه اندازی کنند

6. Getting rid of weapons reduces the risk of accidental, unauthorised, hair trigger or pre-emptive use.
[ترجمه ترگمان]خلاص شدن از سلاح، خطر حمله اتفاقی، غیرمجاز، مو، یا استفاده پیشگیرانه را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]از بین بردن سلاح، خطر تصادف، غیر مجاز، موی سر و یا استفاده از پیشگیرانه را کاهش می دهد

7. Both his coups began with a ruthless pre-emptive strike from a position of strength.
[ترجمه ترگمان]هر دو کودتا او با حمله پیشگیرانه پیشگیرانه از موضع قدرت شروع شد
[ترجمه گوگل]هر دو کودتای او از یک موقعیت قدرت با اعتصاب پیشگیرانه بی رحمانه آغاز شد

8. Thus, pre-emptive patenting can be a highly effective strategic entry barrier.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ثبت امتیاز پیش دستانه می تواند یک مانع ورود استراتژیک بسیار موثر باشد
[ترجمه گوگل]بنابراین، ثبت اختراع پیشگیرانه می تواند یک مانع ورودی استراتژیک بسیار موثر باشد

9. Perhaps general anaesthesia should be combined with pre-emptive local and regional anaesthetic blocks more often.
[ترجمه ترگمان]شاید anaesthesia عمومی باید با blocks پیش دستانه و anaesthetic regional ترکیب شوند
[ترجمه گوگل]شاید بیهوشی عمومی باید بیشتر با بلوک های بیهوشی محلی و منطقه ای پیشگیرانه ترکیب شود

10. The US says it is prepared to launch a pre-emptive strike with nuclear weapons if it is threatened.
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده می گوید آماده است که در صورت تهدید، حمله پیشگیرانه با سلاح های هسته ای را آغاز کند
[ترجمه گوگل]ایالات متحده می گوید آماده است تا در صورت تهدید، یک حمله پیشگیرانه با سلاح های هسته ای راه اندازی کند

11. But it never got that far because Kasser fired his pre-emptive strike.
[ترجمه ترگمان]اما تا حالا به این نتیجه نرسیده که \"Kasser\" حمله pre رو اخراج کرده
[ترجمه گوگل]اما هرگز چنین نکرد، زیرا کاسر اعتصاب پیشگیرانه خود را اخراج کرد

12. To prevent them being expressed, you stage a pre-emptive strike.
[ترجمه ترگمان]برای اینکه از بروز آن ها جلوگیری شود، شما یک حمله پیشگیرانه انجام می دهید
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از بیان آنها، یک اعتصاب پیشگیرانه را اجرا کنید

13. Pre-emptive analgesia has, indeed, been said to have been shown to occur in several clinical studies.
[ترجمه ترگمان]در واقع گفته شده است که analgesia پیش دستانه در چندین مطالعه بالینی رخ می دهد
[ترجمه گوگل]در واقع، گفته شده است که بیهوشی پیشگیرانه در مطالعات بالینی رخ داده است

14. It was a pre-emptive strike against attempts to rewrite and water down his proposals in the months ahead.
[ترجمه ترگمان]این یک حمله پیشگیرانه علیه تلاش برای بازنویسی و آب رسانی طرح های خود در ماه های آینده بود
[ترجمه گوگل]این یک اعتصاب پیشگیرانه علیه تلاش برای بازنویسی و کاهش پیشنهاداتش در ماههای آینده بود

پیشنهاد کاربران

غیرانحصاری

پیشدستانه

قبضه ای

زودهنگام

به هنگام ( مثلا در preemptive treatment )

پیشدستی

پیشگیرانه

تخصصی حسابداری
pre - emptive right
حق تقدم ( برای خرید سهام جدید )

designed or having the power to deter or prevent an anticipated situation or occurrence

preemptive در کامپیوتر یعنی خالی کردن
مثلا در سی پی یو اگر زمانبندی preemptive باشد یعنی ما این اجازه را داریم که سی پی یو را از یک برنامه ای که سی پی یو الان دستشه و وقتش هم تمام نشده ازش بگیریم
برعکس این مدل nonpreemptive است و به این معناست که ما حق گرفتن سی پی یو از برنامه ای را نداریم و باید منتظر بمانیم تا سی پی یو خودش برنامه را رها کند


کلمات دیگر: