کلمه جو
صفحه اصلی

functionally


ازلحاظ وظیفه اندامها، چنانکه وابسته به وظیفه اندامی باشد

انگلیسی به فارسی

عملا، عملکرد، در عمل، از نظر کارکردی


عملا


انگلیسی به انگلیسی

• in a functional manner, usefully; in a working manner

جملات نمونه

1. People judged to be functionally illiterate lack the basic reading and writing skills required in everyday life.
[ترجمه ترگمان]افرادی که از لحاظ عملکردی بیسواد هستند، فاقد مهارت های خواندن و نوشتن ابتدایی هستند که در زندگی روزمره مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]افرادی که قضاوت شده اند به طور کارا بی سواد هستند، مهارت های پایه خواندن و نوشتن مورد نیاز در زندگی روزمره ندارند

2. We must ensure that our students leave school functionally literate for a complex competitive economy.
[ترجمه ترگمان]ما باید اطمینان حاصل کنیم که دانش آموزان ما از نظر عملکردی برای یک اقتصاد رقابتی پیچیده سواد دارند
[ترجمه گوگل]ما باید اطمینان حاصل کنیم که دانش آموزان ما برای کسب یک اقتصاد رقابتی پیچیده از مدرسه سواد آموزی را ترک می کنند

3. It presupposes that the functionally optimal capitalist state is in some senses class-neutral.
[ترجمه ترگمان]این پیش فرض بر این پیش فرض است که حالت سرمایه داری بهینه در برخی نقاط خنثی است
[ترجمه گوگل]پیش فرض دارد که دولت سرمایه داری مطلوب به لحاظ عملکرد، در برخی از حواس های خنثی کلاس است

4. It is functionally compatible with 24-pin generic array logic devices and functions at the same speed as the 16V8 above.
[ترجمه ترگمان]این عملکرد با استفاده از ابزارهای منطقی آرایه فازی ۲۴ - و توابع با همان سرعت ۱۶ V۸ بالاتر سازگار است
[ترجمه گوگل]این عملکرد با دستگاه های منطقی آرایه ی 24 پین سازگار است و عملکرد با سرعت مشابه 16V8 در بالا

5. Benjamin is functionally competent at last.
[ترجمه ترگمان]بنجامین در نهایت صلاحیت دارد
[ترجمه گوگل]بنجامین در نهایت از لحاظ عملکرد صحیح است

6. Those specialists were left functionally aligned, and remained in the remote storage area.
[ترجمه ترگمان]آن متخصصان از لحاظ عملکردی هم تراز باقی ماندند و در مناطق ذخیره از راه دور باقی ماندند
[ترجمه گوگل]این متخصصان از لحاظ عملکردی با هم تراز شدند و در منطقه ذخیره سازی از راه دور باقی ماندند

7. Their vision was of functionally integrated systems and ordered hierarchies, transcending the atomized, petty divisions of party politics.
[ترجمه ترگمان]چشم انداز آن ها از لحاظ عملکرد سیستم های یکپارچه و سلسله مراتب منظم بود و از تقسیمات فرعی و فرعی سیاست حزبی فراتر می رفت
[ترجمه گوگل]چشم انداز آنها سیستم های کارکردی یکپارچه و سلسله مراتب را نظارت می کرد و از تقسیمات جزئی و جزئی سیاست های حزبی فراتر می رفت

8. At the level of the individual director, being functionally skilled and technically competent no longer makes a difference.
[ترجمه ترگمان]در سطح فردی که به لحاظ عملکردی مهارت داشته باشد و از لحاظ فنی صلاحیت داشته باشد، دیگر تفاوتی ایجاد نمی کند
[ترجمه گوگل]در سطح مدیر فردی، کارکردی ماهر و از لحاظ فنی صلاحیت دیگر تفاوت را ایجاد نمی کند

9. However, if functionally one is considered an unequal, ontology soon becomes irrelevant.
[ترجمه ترگمان]با این حال، اگر عملکرد تابعی به صورت نابرابر در نظر گرفته شود، هستی شناسی به زودی بی ربط می شود
[ترجمه گوگل]با این حال، اگر عملکرد به صورت یک نابرابری در نظر گرفته شود، هستیشناسی به زودی بی معنی می شود

10. This class system has long been regarded as functionally otiose.
[ترجمه ترگمان]این سیستم از نظر عملکردی به عنوان تابعی از عملکرد شناخته شده است
[ترجمه گوگل]این سیستم کلاس به مدت طولانی به عنوان عملکرد به عنوان در نظر گرفته شده است

11. No non-prime attribute in the table is functionally dependent on a part (proper subset) of a candidate key.
[ترجمه ترگمان]هیچ ویژگی non در این جدول به طور تابعی به بخشی (زیر مجموعه درست)یک کلید نامزد وابسته است
[ترجمه گوگل]هیچ ویژگی غیر اصلی در جدول به طور کاربردی وابسته به یک قسمت (زیرمجموعه مناسب) یک کلید نامزد نیست

12. A thermoelastic model of functionally gradient material plates is developed.
[ترجمه ترگمان]یک مدل thermoelastic از صفحات مواد مدرج تابعی توسعه داده می شود
[ترجمه گوگل]یک مدل ترموالاستیک از صفحات مواد شیب عملکردی توسعه یافته است

13. Functionally, directors may be cate - gorised either as an executive director or a non-executive director.
[ترجمه ترگمان]ممکن است مدیران اجرایی به عنوان مدیر اجرایی یا مدیر اجرایی غیر اجرایی شناخته شوند
[ترجمه گوگل]به طور عملی، مدیران ممکن است به عنوان مدیر اجرایی یا مدیر اجرایی غیرقانونی انتخاب شوند

14. Two dimensional analysis of a functionally graded cylindrical shell with specific material gradient was presented.
[ترجمه ترگمان]تحلیل دو بعدی یک پوسته استوانه ای مدرج تابعی با شیب مواد خاص ارائه شده است
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل دو بعدی از یک پوسته استوانه ای با عملکردی درجه بندی شده با گرادیان مواد خاص ارائه شد

پیشنهاد کاربران

ازلحاظ وظیفه

بصورت کاربردی

از نظر عملکرد

عملا، به لحاظ کارکردی

functionally ( adv ) = از نظر عملکرد، به لحاظ عملکرد، از لحاظ وظیفه ( درخصوص اندام ها ) ، به صورت تابعی ( در ریاضیات ) ، به لحاظ هدفمندی، به لحاظ کاربردی ، به لحاظ کارکردی

definition = به روشی که مربوط به هدف یا کاربرد چیزی باشد/به روشی عملی و مفید نه جالب یا جذاب/به روشی که به طور معمول کار می کند

functionally graded material = مواد هدفمند، مواد کاربردی

examples:
1 - The truth is, neither sewers nor computer chips in composting toilets are functionally or environmentally sustainable.
حقیقت این است که نه فاضلاب ها و نه تراشه های کامپیوتری در سیستم تصفیه فاضلاب خشک کمپوست از نظر عملکرد و محیط زیست پایدار نیستند.
2 - The functionally monocular athlete should be evaluated by an ophthalmologist before being admitted to participation in a particular sport.
3 - The functionally one - eyed, or monocular, athlete should take extra precautions.
از نظر عملکردی یک ورزشکار یک چشم یا تک چشمی باید اقدامات احتیاطی بیشتری انجام دهد.
4 - Isochromosome 17 in this tumor may be functionally equivalent to monosomy 17, as the short arm is lost.
ایزوکروموزوم 17 در این تومور ممکن است از نظر عملکردی معادل یک کروموزومی17 باشد ، زیرا بازوی کوتاه از بین می رود.
5 - The office is functionally designed.
دفتر بصورت کاربردی طراحی شده است.
6 - In many cases, genes can be grouped by their expression patterns using hierarchical clustering, and these groups often comprise genes that are functionally related.
در بسیاری از موارد ، ژن ها را می توان با استفاده از خوشه بندی سلسله مراتبی براساس الگوهای بیان آنها گروه بندی کرد و این گروه ها اغلب شامل ژن هایی هستند که از لحاظ عملکردی با هم مرتبط هستند.



⁦✔️⁩به/از لحاظ عملکردی،
از نظر کارکردی

After any maintenance operations, make sure that the component and the complete system have been restored
to their perfect 💥functionality💥


کلمات دیگر: