کلمه جو
صفحه اصلی

civilian


معنی : شخص غیر نظامی، غیر نظامی
معانی دیگر : (کسی که جزو ارتش یا شهربانی نباشد) غیرنظامی، نالشگری، شخصی

انگلیسی به فارسی

غیرنظامی، کشوری، شخصی


غیر نظامی، شخص غیر نظامی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who is not serving in the military or the police.
مشابه: citizen, laic

- In addition to military personnel, many civilians were killed during the bombings.
[ترجمه ترگمان] علاوه بر پرسنل نظامی، بسیاری از شهروندان در طی این بمب گذاری ها کشته شدند
[ترجمه گوگل] علاوه بر پرسنل نظامی، بسیاری از غیرنظامیان در طی بمب گذاری ها کشته شدند
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to civil life or to civilians; not of the military or police.
مترادف: civil
متضاد: military
مشابه: civic, nonmilitary, public

- He needed time to get used to civilian life again after two years in the army.
[ترجمه ترگمان] او به زمان نیاز داشت تا پس از دو سال در ارتش به زندگی مدنی عادت کند
[ترجمه گوگل] او بعد از دو سال در ارتش دوباره به زندگی غیرنظامی نیاز داشت
- The civilian population will need to be evacuated from the area.
[ترجمه ترگمان] جمعیت غیر نظامی باید از منطقه تخلیه شود
[ترجمه گوگل] جمعیت غیرنظامی باید از منطقه تخلیه شود

• ordinary citizen; person who is not in the military
of or pertaining to civilians; not military
a civilian is anyone who is not a member of the armed forces.

مترادف و متضاد

شخص غیر نظامی (اسم)
civilian

غیر نظامی (صفت)
civil, civilian

nonmilitary


Synonyms: noncombatant, noncombative, nonmilitant, not in armed forces, pacificist, private, unhostile


Antonyms: military


nonmilitary person


Synonyms: citizen, civ, civvie, commoner, noncombatant, private citizen, subject


جملات نمونه

1. civilian casualties were heavy
تلفات غیرنظامیان سنگین بود.

2. civilian clothing
لباس شخصی

3. the civilian victims of the bombing
قربانیان غیرنظامی بمباران

4. the twilight zone between military personnel and civilian employees
ناحیه ی مبهم میان کارمندان نظامی و کارمندان غیر نظامی

5. Using these missiles to down civilian aircraft is simply immoral and totally unjustifiable.
[ترجمه فریبا] استفاده از این موشک ها برای به زیر آوردن هواپیماهای غیرنظامی صرفاً غیراخلاقی و کاملاً غیرموجه است.
[ترجمه ترگمان]استفاده از این موشک ها به پایین هواپیماهای غیر نظامی، ساده و کاملا ناموجه است
[ترجمه گوگل]استفاده از این موشک ها برای کاهش هواپیماهای غیرنظامی به سادگی غیر اخلاقی و کاملا غیرقابل توجیه است

6. Two soldiers and one civilian were killed in the explosion.
[ترجمه ترگمان]دو سرباز و یک غیرنظامی در این انفجار کشته شدند
[ترجمه گوگل]دو سرباز و یک غیرنظامی در انفجار کشته شدند

7. Every effort is being made to minimize civilian casualties.
[ترجمه ترگمان]هر تلاشی برای به حداقل رساندن تلفات غیر نظامی صورت می گیرد
[ترجمه گوگل]هر تلاش برای کاهش تلفات غیرنظامیان انجام می شود

8. The overall extent of civilian casualties remained unclear.
[ترجمه ترگمان]میزان کلی تلفات غیرنظامیان هنوز مشخص نیست
[ترجمه گوگل]میزان کلی تلفات غیرنظامیان هنوز مشخص نیست

9. Civilian targets were bombed in reprisal.
[ترجمه ترگمان]اهداف غیرنظامی در تلافی جویانه بمب گذاری شدند
[ترجمه گوگل]اهداف غیرنظامی در معترضین بمباران شدند

10. Civilian trap in the beleaguer city has been airlifted to safety.
[ترجمه ترگمان]تله غیرنظامی در شهر beleaguer از طریق هوایی به مکان امن منتقل شده است
[ترجمه گوگل]تله غیرنظامی در شهر غرق شده برای ایمنی هواپیما شده است

11. Opponents of the war say that civilian villages have been struck several times.
[ترجمه ترگمان]مخالفان جنگ می گویند که چندین بار به روستاهای غیر نظامی حمله شده است
[ترجمه گوگل]مخالفان جنگ می گویند که روستاهای غیرنظامی چندین بار مجروح شده اند

12. There is no reliable information about civilian casualties.
[ترجمه ترگمان]هیچ اطلاعات قابل اعتماد در مورد تلفات غیرنظامیان وجود ندارد
[ترجمه گوگل]اطلاعات قابل اطمینان در مورد تلفات غیرنظامیان وجود ندارد

13. She was asked whether a civilian government should seek retribution against military officers involved in human rights abuses.
[ترجمه ترگمان]از او پرسیده شد که آیا یک دولت غیرنظامی باید به دنبال مجازات افسران نظامی دخیل در نقض حقوق بشر باشد
[ترجمه گوگل]از او خواسته شد که آیا یک دولت غیرنظامی باید از مقامات نظامی درگیر در موارد نقض حقوق بشر انتقاد کند؟

14. The handover to civilian government has been delayed.
[ترجمه ترگمان]تحویل به دولت غیرنظامی به تعویق افتاده است
[ترجمه گوگل]انتقال به دولت ملکی به تأخیر افتاده است

civilian clothing

لباس شخصی


Civilian casualties were heavy.

تلفات غیرنظامیان سنگین بود.


پیشنهاد کاربران

Normal people = civilian

معمول، متداول، متعارف

غیرنظامی
آدم های عادی
افراد عادی
افراد معمولی

عوام
شخص عادی

( Noun ( COUNT
🔴a person who is not a member of the military or of a police or firefighting force
◀️The bomb injured 12 civilians

ADJECTIVE
always used before a noun
◀️civilian casualties : تلفات غیرنظامی
◀️She left the army and began a civilian career as an airplane mechanic for a commercial airline

بعضی وقتها اگر در جایگاە صفت بیاد معنی "شخصی" می دهد
Civilian supplies
نیازهای شخصی
لوازم شخصی


a person who is not a member of the police or the armed forces

شهروند عادی


کلمات دیگر: