کلمه جو
صفحه اصلی

cater


معنی : تهیه کردن، اذوقه رساندن، خواربار رساندن
معانی دیگر : برای عروسی و مهمانی و غیره خوراک پختن و در محل تحویل دادن، سورسات رسانی کردن، خوراک فراهم کردن، (بیشتر با to) نیاز دیگران را برآوردن، زاوری کردن، تر و خشک کردن، فراهم نمودن

انگلیسی به فارسی

آذوقه رساندن، خواربار رساندن، تهیه کردن، فراهم نمودن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: caters, catering, catered
(1) تعریف: to supply food, service, or entertainment, esp. off the main business premises.
مشابه: accommodate, entertain, provide, serve, wait

- The restaurant serves its customers at the restaurant, but it caters for weddings and other special events as well.
[ترجمه ترگمان] این رستوران مشتریان خود را در رستوران سرو می کند، اما این رستوران دارای مراسم های عروسی و سایر رویداده ای خاص است
[ترجمه گوگل] رستوران در خدمت مشتریان خود در رستوران است، اما برای مراسم عروسی و سایر رویدادهای خاص نیز سروکار دارد

(2) تعریف: to make efforts to supply anything needed or wanted (usu. fol. by "to").
مترادف: provide, wait on
مشابه: entertain, indulge, please, satisfy, serve

- Stores near the campus cater to the student population.
[ترجمه ترگمان] فروشگاه های نزدیک محوطه به جمعیت دانش آموزان کمک می کنند
[ترجمه گوگل] فروشگاه های نزدیک به محوطه دانشگاه به جمع دانشجویان می پردازند
- He catered to all his wife's needs when she returned from the hospital.
[ترجمه ترگمان] وقتی از بیمارستان برگشت به همه نیازهای همسرش رسیدگی می کرد
[ترجمه گوگل] وقتی که او از بیمارستان بازگشت، او به تمام نیازهای همسرش خدمت کرد
- She resented having to cater to her sister-in-law, who never said a kind word to her.
[ترجمه ترگمان] از این که باید به خواهر شوهر خود، که هرگز یک کلمه با او حرف نزده بود، رسیدگی کند، متنفر بود
[ترجمه گوگل] او متاسف شد که مجبور است به خواهر کوچکش چیزی بخورد، که هرگز حرفی به او نداد
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to supply food or service for.
مترادف: provision, purvey, serve
مشابه: entertain, furnish, provide, regale, supply, victual, wine and dine

- They catered a dinner party.
[ترجمه ترگمان] یه مهمونی شام درست کردن
[ترجمه گوگل] آنها یک مهمانی شام می خورند

• provide, supply (food, etc.); care for
to cater for people means to provide them with the things they need.

مترادف و متضاد

تهیه کردن (فعل)
get, process, supply, afford, administer, cater, provide, furnish, purvey, administrate, harness, put out

اذوقه رساندن (فعل)
cater

خواربار رساندن (فعل)
cater, victual, supply with food

provide, help


Synonyms: baby, coddle, cotton, furnish, gratify, humor, indulge, minister to, outfit, pamper, pander to, procure, provision, purvey, spoil, supply, victual


جملات نمونه

1. in our summer school we will cater for all age groups
در مدرسه ی تابستانی خود نیازهای همه ی گروه های سنی را برآورده خواهیم کرد.

2. TV programmes should cater to all tastes.
[ترجمه ترگمان]برنامه های تلویزیونی باید پاسخگوی همه سلیقه باشند
[ترجمه گوگل]برنامه های تلویزیونی باید برای همه سلیقه ها باشد

3. In the contemporary western world, rapidly changing styles cater to a desire for novelty and individualism.
[ترجمه ترگمان]در دنیای معاصر، سبک ها به سرعت در حال تغییر هستند، اشتیاق به نوآوری و فردگرایی را برآورده می کنند
[ترجمه گوگل]در دنیای غرب معاصر، سبک های به سرعت در حال تغییر به تمایل به نوآوری و فردیت گرایی می پردازند

4. Fifty is a lot of people to cater for!
[ترجمه ترگمان]پنجاه نفر آدم هستند که باید به آن ها رسیدگی کنند!
[ترجمه گوگل]پنجاه نفر بسیاری از مردم برای تهیه غذا هستند!

5. Our plans need to be flexible enough to cater for the needs of everyone.
[ترجمه ترگمان]برنامه های ما باید به اندازه کافی انعطاف پذیر باشند تا نیازهای همه را برآورده کنند
[ترجمه گوگل]برنامه های ما باید به اندازه کافی انعطاف پذیر باشند تا نیازهای هر کس را تامین کنند

6. Does the school cater for all abilities?
[ترجمه ترگمان]آیا مدرسه برای همه توانایی نگهداری می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا مدرسه برای همه توانایی ها را تامین می کند؟

7. This nursery will be able to cater for 29 children.
[ترجمه ترگمان]این قلمستان می تواند ۲۹ کودک را تامین کند
[ترجمه گوگل]این مهد کودک قادر به تامین 29 کودک خواهد بود

8. Nunsmere Hall can cater for receptions of up to 300 people.
[ترجمه ترگمان]این تالار می تواند پذیرای پذیرایی از ۳۰۰ نفر باشد
[ترجمه گوگل]سالن Nunsmere می تواند برای پذیرش 300 نفر باشد

9. Most schools cater for children of different abilities.
[ترجمه ترگمان]اغلب مدارس برای کودکان دارای توانایی های مختلف هستند
[ترجمه گوگل]اکثر مدارس برای کودکان دارای توانایی های مختلف در اختیار دارند

10. I expect he will be able to cater for your particular needs.
[ترجمه ترگمان]من انتظار دارم که او بتواند نیازهای ویژه شما را برآورده کند
[ترجمه گوگل]انتظار دارم او بتواند نیازهای خاص خود را تامین کند

11. They only publish novels which cater to the mass market.
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط رمان هایی منتشر می کنند که پاسخگوی بازار انبوه هستند
[ترجمه گوگل]آنها فقط رمان هایی را منتشر می کنند که به بازار انبوه می پردازند

12. The small restaurant couldn't cater such a large wedding.
[ترجمه ترگمان]رستوران کوچک نمی توانست چنین عروسی بزرگی را فراهم کند
[ترجمه گوگل]رستوران کوچک نمی توانست چنین عروسی بزرگی بسازد

13. Most perfume ads cater to male fantasies.
[ترجمه ترگمان]بیشتر تبلیغات عطر به توهمات مرد رسیدگی می کنند
[ترجمه گوگل]اکثر آگهی های عطر به فانتزی های مردانه تهیه می شود

14. TV must cater for many different tastes.
[ترجمه ترگمان]تلویزیون باید نیازهای مختلف زیادی را برآورده کند
[ترجمه گوگل]تلویزیون باید برای سلیقه های مختلفی تهیه کند

15. We aren't able to cater for your particular needs.
[ترجمه ترگمان]ما قادر نیستیم به نیازهای خاص شما رسیدگی کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم نیازهای خاص خود را تامین کنیم

There are agencies that specialize in catering for large parties.

بنگاه‌هایی وجود دارد که کارشان تهیه‌ی غذا برای مهمانی‌های بزرگ است.


In our summer school we will cater for all age groups.

در مدرسه‌ی تابستانی خود نیازهای همه‌ی گروه‌های سنی را برآورده خواهیم کرد.


This film caters to the public taste for violent scenes.

این فیلم میل عمومی نسبت به صحنه‌های خشنونت‌بار را ارضا می‌کند.


پیشنهاد کاربران

در متون گاهی اوقات در مفهومی منفی بکار میرود، در اینگونه موارد میتوان معانی زیر را لحاظ کرد:
اسباب چیزی را فراهم کردن
هیزم به آتش چیزی/کسی ریختن


زمینه چیزی ( معمولا بد ) فراهم آوردن


پذیرایی کردن

تدارک دیدن

فراهم آوردن - آماده کردن - برآورده کردن

گاها معنای ' منجر به چیزی شدن ' هم دارد:
voluntary services cater to the overall character development of an individual
خدمات داوطلبانه منجر به رشد شخصیت فرد میشود.

همه دوستان درست گفتن اما تو این مثالی که اوردم به معنی تر و خشک کردن بچه های کوچیکه

We have several groups at the childcare
centre and we[ cater ] for children from 3 to 5 years old

راضی کردن

تحمیل شدن

markets catering to the rich = بازارهای فراهم آورنده نیاز اغنیا

تغذیه کردن، پروردن، دامن زدن به

در صنعت مهمان نوازی: خدمات دادن

پخت و پز و فراهم آوردن سورِسات ( سورِسات رسانی )

�نویسنده، واژه ی از ریشه لاتینی �کترینگ� ( در انگلیسی فعل cater به معنای آذوقه و خوارو بار رساندن است ) را به پارسی � آشپزخانه صنعتی� برگردانده که نادرست است. این واژه به همان معنایی است که در گزارش شرح آن آمده است: پخت و پز گونه های گوناگون خوراکی و فراهم آوردن سورِسات ( از ریشه ی ترکی ) برای ساکنین آنجا. � برگرفته از پی نوشتِ یادداشت �هر کی داره کباب، هر کی نداره دود کباب!� ۲۶ آذر ماه ۱۳۹۰ آذر در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2011/12/blog - post_7901. html




تدارک و تهیه دیدن
I'm catering for twelve on Sunday - the whole family is coming

تدارک دیدن، فراهم آوردن

فکر کردن راجع به چیزی ( چیزی را مد نظر قرار دادن )

( فعل )
1 - تدارک دیدن، فراهم آوردن
2 - پذیرایی کردن


کلمات دیگر: