کلمه جو
صفحه اصلی

fume


معنی : گاز، بخار، دود، بخار دادن، دود دادن، باغضب حرف زدن
معانی دیگر : (معمولا جمع) گاز (زننده یا کشنده)، دم، دود و دم، هرم، گاز دود، گاز دود (از خود) متصاعد کردن، گاز دود دادن، گاز (یا بخار یا دود) بیرون دادن، (از خشم یا ناراحتی و غیره) خروشیدن، از کوره در رفتن، جوش زدن، (گاهی جمع) هر چیز غیر واقعی و تخیلی، (نادر- جمع) هر چیز که موجب اختلال تفکر بشود، (نادر) خشم ناگهانی، خشم نمایی، اظهار ناخشنودی، (شیمی - تعداد ذرات جامد یا مایع در حجم معینی از هر گاز) گاز چگالی، در معرض گاز دود قرار دادن، با دود و بخار پر کردن، بخور، غضب

انگلیسی به فارسی

دود، بخار، گاز، بخار دادن، دود دادن، باغضب حرف زدن


دود، بخار، بخور، گاز، غضب، بخار دادن، دود دادن، باغضب حرف زدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: (often pl.) a vapor, smoke, odor, or the like, esp. one that is disagreeable or unhealthful.
مترادف: discharge, effluvium, emission, haze, miasma, reek, smog
مشابه: cloud, exhalation, fog, gas, odor, smoke, vapor, waft

- I smelled gas fumes, so I suspected a leak.
[ترجمه مهدی اسکندری] بوی بد گاز را که شنیدم متوجه نشتی شدم
[ترجمه ترگمان] بوی سوخت گاز رو حس کردم، پس به یه نشتی شک کردم
[ترجمه گوگل] من سوخت گاز را بویید، بنابراین من مشکلی نشتی داشتم

(2) تعریف: an irritated state; angry mood.
مترادف: fret, snit
مشابه: anger, fit, rage, stew, storm

- He left the discussion in a fume.
[ترجمه Mansour228] او بحث را با عصبانیت ترک کرد.
[ترجمه Moho] او بحث را در هاله ای از ابهام رها کرد.
[ترجمه ترگمان] بحث را در یک دود رها کرد
[ترجمه گوگل] او بحث را در یک گاز ترک کرد
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: fumes, fuming, fumed
(1) تعریف: to give off or exhale (an odor, smoke, vapor, or the like).
مترادف: discharge, emit, exhale
مشابه: belch, exude, vaporize, waft

- The factory fumed an acrid odor.
[ترجمه ترگمان] کارخانه بوی تند و زننده می داد
[ترجمه گوگل] این کارخانه بوی تند و تیز را بوجود آورد

(2) تعریف: to expose to or treat with fumes.
مترادف: fog, fumigate, gas
مشابه: smoke, treat

- We are fuming the house to kill roaches.
[ترجمه ترگمان] ما از خونه عصبانی هستیم که سوسک ها رو بکشیم
[ترجمه گوگل] ما خانه را می کشیم تا قارچ ها را بکشیم
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to display irritation or anger.
مترادف: bristle, seethe, steam
مشابه: anger, boil, broil, chafe, fret, simmer, stew, storm

- She fumed whenever the insult was mentioned.
[ترجمه ترگمان] هر وقت به این موضوع اشاره می شد، بغض گلویش را می فشرد
[ترجمه گوگل] او هر زمان که این توهین را ذکر کرد فوم بود

(2) تعریف: to emit vapor, smoke, or odors.
مترادف: gas, reek, smoke
مشابه: belch, discharge, fog, smell, smolder, stink

- The old furnace is fuming.
[ترجمه ترگمان] کوره قدیمی عصبانی است
[ترجمه گوگل] کوره قدیمی کوره است

• smog, particles hanging in the air; smoke; angry mood, irritation
make fumes; smoke; pollute; stink up; rage, rant
fumes are unpleasantly strong or harmful gases or smells.
if you fume, you show impatience and anger.

مترادف و متضاد

گاز (اسم)
bite, gas, fume, effervescence, effervescency

بخار (اسم)
haze, vapor, gas, fume, brume, steam, reek

دود (اسم)
fume, whiff, smoke

بخار دادن (فعل)
fume, steam, fumigate

دود دادن (فعل)
fume, fumigate, smoke

با غضب حرف زدن (فعل)
fume

get very upset about


Synonyms: anger, blow up, boil, bristle, burn, chafe, chomp at the bit, get hot, get steamed up, rage, rant, rave, seethe, smoke, storm


Antonyms: be calm, be happy


جملات نمونه

Some chemical compounds boil and fume.

برخی ترکیبات شیمیایی می‌جوشند و گازدود ایجاد می‌کنند.


As soon as she saw my red tie she began to fume.

تا کراوات قرمز مرا دید، از کوره در رفت.


Don't fume, your money isn't lost.

جوش نزن پولت گم نشده.


1. some chemical compounds boil and fume
برخی ترکیبات شیمیایی می جوشند و گازدود ایجاد می کنند.

2. as soon as she saw my red tie she began to fume
تا کراوات قرمز مرا دید از کوره در رفت.

3. The ground was hidden by a white fume.
[ترجمه ترگمان]زمین پوشیده از دود سفید بود
[ترجمه گوگل]زمین توسط یک دیواری سفید پنهان شده بود

4. Caution! heat and fumes and evolved, so best carried out in fume cupboard.
[ترجمه ترگمان]توجه! گرما و دود و دود و دود و هوا به نحو احسن انجام می گرفت و به بهترین نحو در کمد دود گرفته می شد
[ترجمه گوگل]احتیاط! گرما و بخار و تکامل یافته است، بنابراین بهتر است در جعبه دودکش انجام شود

5. The pressure of fume in chimney increases slowly from top to bottom.
[ترجمه ترگمان]فشار بخار در دودکش به کندی از بالا به پایین افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]فشار دودکش در دودکش از بالا به پایین به آرامی افزایش می یابد

6. Bench - type fume hood is the main type in CCIQ laboratory.
[ترجمه ترگمان]این نوع در آزمایشگاه CCIQ نوع اصلی است
[ترجمه گوگل]اسکنر نوع هود دیگ نوع اصلی در آزمایشگاه CCIQ است

7. The equipment includes fume hood, canopy hood, cabinet of acid, exhaust fan, exhaust duct.
[ترجمه ترگمان]این تجهیزات شامل کاپوت دود، کاپوت سایبان، کابینت of، پنکه سقفی، لوله اگزوز است
[ترجمه گوگل]این تجهیزات شامل هود مایع، کاپوت سایبان، کابینه اسید، فن خروجی، کانال اگزوز است

8. In addition, the article take the blasting fume poisoning accident of a mine as an example, compile an emergency rescue preplan which provides. . .
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، این مقاله، مسمومیت ناشی از مسمومیت ناشی از یک معدن را به عنوان نمونه در نظر می گیرد و یک عملیات نجات اضطراری را جمع آوری می کند که آن را تامین می کند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، مقاله به عنوان مثال یک تصادف مسمومیت با سوزاندن انفجار را به عنوان یک معدن به شمار می آورد، پیش نویس طرح اضطراری نجات را تهیه می کند

9. Standard fume hood is of 60 or 72 inches width.
[ترجمه ترگمان]پوشش fume استاندارد ۶۰ یا ۷۲ اینچ است
[ترجمه گوگل]هود دمایی استاندارد از عرض 60 یا 72 اینچ است

10. One he drinks the day drunken to fume fume, return the home to see the wife resembles African male lion yes goggle at him!
[ترجمه ترگمان]روزی که روزی مست و خشمگین می شود، خانه را باز می گرداند و می بیند که زن شبیه به شیری است که به شیر نر شباهت دارد!
[ترجمه گوگل]یکی او روزه مست را بخود می کند، خانه را ترک می کند تا همسایه شبیه مرد شیرخوار آفریقایی را ببارد، بله به او نگاه می کند!

11. In special building materials, the active silica fume (inorganic material) is used to replace the organic powder so as to improve the quality and duration of products with cement as base stock.
[ترجمه ترگمان]در مواد ساختمانی خاص، از فوم سیلیکا فعال (مواد معدنی)برای جایگزینی پودر ارگانیک استفاده می شود تا کیفیت و طول عمر محصولات با سیمان به عنوان ذخیره پایه را بهبود بخشد
[ترجمه گوگل]در مصالح ساختمانی ویژه، سیلیس فعال سیلیسی (مواد معدنی) برای جایگزینی پودر آلی استفاده می شود تا کیفیت و طول مدت تولید محصولات با سیمان به عنوان پایۀ سهام بهبود یابد

12. Traditional corhart has lots of holes. The silica fume is to fill these holes so as to increase the density, decrease the apparent porosity and increase the strength of corhart.
[ترجمه ترگمان]corhart سنتی سوراخ های زیادی دارد فوم سیلیکا برای پر کردن این حفره ها به منظور افزایش چگالی، کاهش تخلخل ظاهری و افزایش قدرت of است
[ترجمه گوگل]کورارت سنتی دارای حفره های زیادی است سیلیسیم برای پر کردن این سوراخ است تا چگالی را افزایش دهد، تخلخل ظاهری را کاهش دهد و قدرت کورهارت را افزایش دهد

13. The body of a man was found in a fume filled car yesterday.
[ترجمه ترگمان]دیروز جسد یه مرد تو ماشین پر از دود پیدا شد
[ترجمه گوگل]بدن انسان روز گذشته در یک خودروی پر از سوختگی یافت شد

14. This would include things like providing adequate guarding, wiring up properly in accordance with electrical regulations, installing fume extractor equipment, etc.
[ترجمه ترگمان]این شامل چیزهایی مانند فراهم کردن محافظت کافی، سیم کشی مناسب مطابق با مقررات الکتریکی، نصب تجهیزات extractor آتش نشانی و غیره خواهد بود
[ترجمه گوگل]این شامل مواردی نظیر تهیه امنیت کافی، سیم کشی به درستی مطابق با قوانین برق، نصب تجهیزات استخراج گاز و غیره می شود

Car fumes are lethal.

دود ماشین کشنده است.


The fumes in the well affected him and he fainted.

گاز چاه او را گرفت و بیهوش شد.


This machine filters out the noxious fumes.

این دستگاه گازهای زیان‌بخش را پالایش می‌کند.


پیشنهاد کاربران

دمه. اصطلاح الاینده هوا

بو ( بوی غذا مثلا وقتی از کنار شیرینی پزی رد میشیم بوی شیرینی میاد )

Fume : وقتی یه چیزی آتیش میگیره اون دودی که میره بالا/موقعی که یه کارخونه یا پالایشگاه داره فعالیت میکنه دود ناشی از اون/دود ناشی از جوشکاری
کلا دودی که ناشی از یه عمله و دودی که خطرناک و آسیب رسان هستش رو میگن
پس از لحاظ معنی مثله smoke هست ( اون بیشتر برا دود سیگار میگن این در صنعت )
در رابطه با غذا هم میشه گفت اشتباه نیست ولی بهتره برای غذا از smell یا odor استفاده کرد. بگینم اشتباه نیست
به عنوان فعل هم یعنی خودتو کشتن ( نه خودکشی ) - خیلی حرص خوردن - آتیش گرفتن - خودتو جر دادن
She was fuming cause i didn't call her name
یا
Don't fume i'll give it back healthy and spotless
خودتو نکش سالم پسش میدم

fume ( مهندسی محیط زیست و انرژی )
واژه مصوب: دُژدود
تعریف: ذراتی که معمولاً از چگالش گازهای مواد مذاب حاصل می‏شود و غالباً با واکنش شیمیایی، مثل اکسایش، همراه است

با عصبانیت حرف زدن

To fume is to feel or express great anger. You would fume if your teacher accused you of cheating when you didn't.

As a verb, fume is usually used figuratively to mean "to feel very angry, " whereas as a noun, it is used more as its Latin root fumus "smoke, steam, vapor. " A strong - smelling gas, smoke or vapor is also called a fume. In cartoons, when a character is fuming, it is often drawn with fumes coming out of its ears. You may fume about the inconsiderate person who sits in the car with the engine running, spewing clouds of exhaust fumes

عصبانیت خیلی زیاد، مثل وقتی که توی کارتون ها یکی از گوشش بخار بیرون می زنه.
منابع• https://www.vocabulary.com/dictionary/fume


کلمات دیگر: