کلمه جو
صفحه اصلی

berate


معنی : سرزنش کردن
معانی دیگر : (شدیدا) سرزنش کردن، گوشمالی دادن

انگلیسی به فارسی

بترس، سرزنش کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: berates, berating, berated
• : تعریف: to reproach or scold severely.
مترادف: baste, bawl out, chastise, chew out, lambaste, objurgate, rebuke, reprimand, reproach, roast, scold, tongue-lash, upbraid
مشابه: blackguard, castigate, censure, condemn, criticize, excoriate, flay, rate, reprove, score, take to task

- He berated his son for getting thrown off the football team.
[ترجمه ترگمان] او پسرش را بخاطر اخراج از تیم فوتبال سرزنش کرد
[ترجمه گوگل] او پسر خود را برای اینکه از تیم فوتبال بیرون رانده شد، فریب داد

• scold, rebuke, reproach
if you berate someone, you scold them angrily; a formal word.

مترادف و متضاد

سرزنش کردن (فعل)
snub, snap, blame, reproach, haze, censure, trounce, rebuke, berate, scold, upbraid, chide, twit, reprove, call down, taunt, jack, objurgate, dispraise, vituperate, reprimand, reprehend, tongue-lash

criticize hatefully


Synonyms: bawl out, blister, call down, castigate, censure, chew, chew out, chide, cuss out, eat out, give one hell, give what for, jaw, jump all over, rail at, rake over the coals, rate, rebuke, reprimand, reproach, reprove, revile, scold, scorch, tell off, tongue-lash, upbraid, vituperate


Antonyms: compliment, hail, praise


جملات نمونه

1. She began to berate the police for paying scant attention to the theft from her car.
[ترجمه ترگمان]او شروع به سرزنش کردن پلیس برای توجه کم به دزدی از ماشینش کرد
[ترجمه گوگل]او پلیس را برای پرداخت توجه کم به سرقت از ماشینش شروع کرد

2. As he left the meeting, he was berated by angry demonstrators.
[ترجمه مهناز] او همانطور که جلسه را ترک می کرد، توسط تظاهرکنندگان خشمگین سرزنش می شد.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که او این جلسه را ترک کرد، توسط تظاهرکنندگان خشمگین مورد سرزنش قرار گرفت
[ترجمه گوگل]همانطور که جلسه را ترک کرد، او توسط تظاهر کنندگان خشمگین محاصره شد

3. Doctors are often berated for being poor communicators, particularly when they have to give patients bad news.
[ترجمه مهناز] پزشکان اغلب به خاطر ارتباطات ضعیف، مخصوصا وقتی باید خبرهای بد به بیماران بدهند، سرزنش می شوند.
[ترجمه ترگمان]دکترها اغلب بخاطر توانایی های ارتباطی ضعیف مورد سرزنش قرار می گیرند، به خصوص زمانی که آن ها مجبورند اخبار بد به بیمار بدهند
[ترجمه گوگل]پزشکان اغلب به خاطر ارتباطات ضعیف، مخصوصا وقتی که مجبورند بیماران را بدانند، دروغ می گویند

4. She berated herself for being a bad mother.
[ترجمه ترگمان]خود را به خاطر اینکه مادر بدی بود سرزنش کرد
[ترجمه گوگل]او خود را برای اینکه یک مادر بد است، سرزنش کرد

5. We have been berated for so many years! But have we been toppled by their criticisms?
[ترجمه ترگمان]چندین سال است که مورد سرزنش و سرزنش قرار گرفته ایم! اما آیا ما با انتقادات آن ها سرنگون شده ایم؟
[ترجمه گوگل]ما برای بسیاری از سالها دروغ گفته ایم! اما آیا انتقادات خود را سرنگون کرده اید؟

6. Marion berated Joe for the noise he made.
[ترجمه ترگمان] ماریان \"جو رو به خاطر سرو صدایی که ساخته بود سرزنش کرد\"
[ترجمه گوگل]ماریون جو را برای سر و صدایی که او ساخته بود، فریاد زد

7. She took a shaky step back, mentally berating herself for continuing to react to him in this inexplicable fashion.
[ترجمه ترگمان]او یک قدم به عقب رفت و ذهن خود را سرزنش کرد که مدام به این شیوه توضیح ناپذیر به او واکنش نشان می دهد
[ترجمه گوگل]او این کار را به عقب انداخت و ذهنی خود را برای ادامه واکنش به او در این روش غیر قابل توضیح گذاشت

8. Don't be stupid, she berated herself.
[ترجمه ترگمان]احمق نباش، خودش را سرزنش کرد
[ترجمه گوگل]احمق نباش، خودش خودش را محکوم کرد

9. Anyone who tried to push ahead was berated by others.
[ترجمه ترگمان]هر کسی که سعی می کرد جلو برود، مورد سرزنش دیگران بود
[ترجمه گوگل]هر کسی که سعی کرد به جلو برود، توسط دیگران فریب خورد

10. He berated the White House time and again for not building support for the Bosnia operation within Congress.
[ترجمه ترگمان]وی زمان کاخ سفید را به خاطر عدم حمایت از عملیات بوسنی در کنگره، سرزنش کرد
[ترجمه گوگل]او بارها و بارها کاخ سفید را برای حمایت از عملیات بوسنی در کنگره ساخت

11. Kolender and Ruff also berate Roache for selling confiscated guns to auctioneers for resale, against the wishes of county supervisors.
[ترجمه ترگمان]Kolender و ruff همچنین Roache را به خاطر فروش تفنگ های بازداشت شده به مزایده گران برای فروش مجدد، برخلاف خواست ناظران شهرستان سرزنش کردند
[ترجمه گوگل]کلندر و روف همچنین Roache را برای فروش اسلحه های مصادره شده به حراجچین ها برای فروش مجدد، در برابر خواسته های ناظران ناحیه ای متهم کردند

12. I seemed always to be berating myself for visiting with friends and spending a Sunday afternoon talking.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که همیشه خود را به خاطر ملاقات با دوستانم سرزنش می کنم و بعد از ظهر روز یکشنبه با هم صحبت می کنیم
[ترجمه گوگل]من همیشه به خودم افتخار می کردم که با دوستانم ملاقات کنم و بعد از ظهر یکشنبه صحبت کنم

13. She berated him in public.
[ترجمه ترگمان]او را در ملا عام سرزنش کرد
[ترجمه گوگل]او او را به طور عمومی خفه کرد

14. Jane feels jealousy and berates herself for having imagined Rochester attracted to her plain self.
[ترجمه ترگمان]جین احساس حسادت می کند و خودش را به خاطر این که تصور می کرد راچستر خودش را به خودش جلب کرده است، احساس حسادت می کند
[ترجمه گوگل]جین احساس حسادت می کند و خودش را متقاعد می کند که تصور کند روچستر خود را به خود جذب کرده است

The teacher berated the student for being lazy.

معلم شاگرد را به خاطر تنبلی سخت سرزنش کرد.


پیشنهاد کاربران

با فریاد از کسی انتقاد کردن


انتقاد توهین آمیز کردن، با بی احترامی انتقاد کردن

Blame with insult

سرزنش کردن

( شدیدا ) سرزنش کردن

Rep. Cori Bush, D - Mo. , said Rep. Marjorie Taylor Greene, R - Ga. , and her staff "berated" Bush in a hallway and "targeted me & others on social media. "
CNBC. com@

این فعل رسمی و Formal هست
🔴 to yell at ( someone ) : to criticize ( someone ) in a loud and angry way
◀️ She berated [=scolded] her son for coming home late
◀️ it shows three women berating that driver


کلمات دیگر: