کلمه جو
صفحه اصلی

at a time

انگلیسی به فارسی

در یک زمان


انگلیسی به انگلیسی

• at a moment, at a point in time, at a period

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] در هر بار، در یک زمان

جملات نمونه

1. I can only carry two at a time.
[ترجمه پرنیان] من فقط دو محموله را در یک زمان می توانم حمل کنم
[ترجمه بابک] هر دفعه / هر بار
[ترجمه ترگمان]من فقط می توانم هر دو را به موقع حمل کنم
[ترجمه گوگل]من فقط می توانم دو بار در یک زمان حمل کنم

2. He carried on several occupations at a time.
[ترجمه ترگمان]او در این مدت چندین کار را انجام می داد
[ترجمه گوگل]او در یک زمان چندین شغل را انجام داد

3. The meeting must be held at a time convenient for working mothers.
[ترجمه ترگمان]جلسه باید در زمانی برگزار شود که برای مادران شاغل مناسب باشد
[ترجمه گوگل]جلسه باید در یک زمان مناسب برای کار مادران برگزار شود

4. Do one thing at a time, and do well.
[ترجمه ترگمان]یک کار را در یک زمان انجام بدهید و کار خوبی انجام بدهید
[ترجمه گوگل]یک بار در یک لحظه کار کنید و خوب کار کنید

5. Can you go up the stairs two steps at a time?
[ترجمه ترگمان]می توانید هر وقت دو قدم از پله ها بالا بروید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید دو مرحله در یک زمان به سمت پله ها بروید؟

6. Do one thing at a time, and do it well.
[ترجمه ترگمان]یک کار را در یک زمان انجام بده و خوب انجامش بده
[ترجمه گوگل]در یک لحظه یک چیز را انجام دهید و آن را به خوبی انجام دهید

7. Blend in the eggs, one at a time, beating well after each one.
[ترجمه ترگمان]در تخم مرغ ها نیز یکی پس از دیگری ترکیب می شود و پس از هر کدام به خوبی می تپد
[ترجمه گوگل]مخلوط کردن تخم مرغ، یک بار در هر زمان، ضرب و شتم خوب پس از هر یک

8. Is there room for two people at a time to pass in?
[ترجمه ترگمان]آیا برای دو نفر در موقع ورود به اینجا جا هست؟
[ترجمه گوگل]آیا در یک زمان برای گذراندن دو نفر وجود دارد؟

9. She ran up the stairs two at a time.
[ترجمه ترگمان]دو ساعت بعد از پله ها بالا رفت
[ترجمه گوگل]او دو بار در یک زمان به سمت پله رفت

10. Let's attack one problem at a time.
[ترجمه ترگمان]بیایید به یک مشکل در یک زمان حمله کنیم
[ترجمه گوگل]بگذارید در یک زمان به یک مشکل حمله کنیم

11. She lived at a time when women were not expected to work.
[ترجمه ترگمان]او در زمانی زندگی می کرد که انتظار نمی رفت زنان کار کنند
[ترجمه گوگل]او در زمانی که زنان انتظار داشتند کار کنند، زندگی می کردند

12. The campaign came at a time when America needed such a jolt.
[ترجمه ترگمان]این مبارزه زمانی رخ داد که آمریکا به چنین تکانی نیاز داشت
[ترجمه گوگل]این کمپین زمانی شروع شد که آمریکا به چنین فشاری نیاز داشت

13. The shortest way to do many things is to do only one thing at a time.
[ترجمه ترگمان]کوتاه ترین راه برای انجام بسیاری از کارها تنها انجام یک کار در یک زمان است
[ترجمه گوگل]کوتاه ترین راه برای انجام بسیاری از کارها این است که فقط یک چیز را در یک زمان انجام دهیم

14. Life is like an onion; you peel it off one layer at a time, and sometimes you weep.
[ترجمه ترگمان]زندگی مثل پیاز است، تو آن را در یک لایه peel و گاهی هم گریه می کنی
[ترجمه گوگل]زندگی مثل یک پیاز است؛ شما یک بار در یک زمان یک لایه را پوست می کنید و گاهی گریه می کنید

15. The best thing about the future is that it comes one day at a time.
[ترجمه ترگمان]بهترین چیز در مورد آینده این است که در یک زمان یک روز فرا می رسد
[ترجمه گوگل]بهترین چیز در مورد آینده این است که آن را یک روز در یک زمان می آید

پیشنهاد کاربران

همزمان

باهم

هر دفعه - هر بار

In the same time


یکسره

به نوبت؛ یکی یکی

یکی یکی. . . . . . . one by one

Each time

در هر نوبت، هر بار

چندتا چندتا ( مثلاً یکی یکی یا سه تا سه تا . . . )
هفته ها، ساعت ها، روزها . . .


کلمات دیگر: