کلمه جو
صفحه اصلی

barf


(امریکا - خودمانی) قی کردن، بالا آوردن

انگلیسی به فارسی

(آمریکا - عامیانه) قی کردن، بالا آوردن


استفراغ


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: barfs, barfing, barfed
• : تعریف: (slang) to vomit.
مشابه: heave, puke
اسم ( noun )
• : تعریف: (slang) vomit.

• vomit, throw up, regurgitate (slang)
vomit, material that has been regurgitated

جملات نمونه

1. He got drunk and barfed all over the carpet.
[ترجمه ترگمان]مست کرد و بالا آورد
[ترجمه گوگل]مست شد و سرتاسر فرش را بارف زد

2. The machine barfed when she put in the wrong password.
[ترجمه ترگمان]دستگاه وقتی کلمه عبور اشتباهی را وارد می کند، barfed می کند
[ترجمه گوگل]وقتی او رمزعبور خود را اشتباه وارد کرد ، ماشین بارف شد

3. At one point there were six of us barfing into the same hopper.
[ترجمه ترگمان]در یک لحظه، شش نفر از ما وارد یک قیف شدند
[ترجمه گوگل]در یک زمان شش نفر بودیم که به یک قیف سر و کله می زدیم

4. Juno, did you by any chance barf in my urn? Juno.
[ترجمه ترگمان]جونو، تو هیچ شانسی تو گلدون من استفراغ کردی؟ جونو
[ترجمه گوگل]جونو ، آیا شما به طور اتفاقی سجده ای در مخاله من دارید؟ جونو

5. Not to worry. Just switch back to BARF, and after a few days of eating raw meaty bones, they're clean again.
[ترجمه ترگمان]نگران نباش فقط به to برگردیم و بعد از چند روز خوردن استخوان گوشت خام، دوباره تمیز می شوند
[ترجمه گوگل]نگران نباشید فقط به BARF برگردید و پس از چند روز خوردن استخوانهای گوشتی خام ، آنها #39 ؛ دوباره تمیز می شوند

6. Whether you call it spit-up, puke or barf mulch, there’s simply no denying the fact that every article of clothing you own will eventually start to smell like baby vomit.
[ترجمه ترگمان]چه بخواهید آن را تف کنید - بالا، استفراغ و یا barf مالچ، این حقیقت وجود ندارد که هر ماده از لباس هایی که مال خودتان است در نهایت به مشامم می رسد، مثل استفراغ بچه
[ترجمه گوگل]این که آیا شما آن را spit-up ، puke یا mulch barch می نامید ، به راحتی نمی توان این واقعیت را انکار کرد که هر لباس از لباس شما متعاقباً بوی استفراغ کودک می دهد

7. In fact, the BARF diet is what dogs have eaten for several hundred thousand years!
[ترجمه ترگمان]در حقیقت رژیم غذایی barf چیزی است که سگ ها به مدت چند صد هزار سال خورده اند!
[ترجمه گوگل]در واقع ، رژیم BARF همان چیزی است که سگ ها برای چند صد هزار سال خورده اند!

8. Brain barf all over the page to give your thoughts mass and range.
[ترجمه ترگمان]مغز در تمام طول صفحه نمایش داده می شود تا افکار و طیف افکار خود را بیان کند
[ترجمه گوگل]مغز را در سرتاسر صفحه بچرخانید تا افکار شما را گسترده و گسترده کند

9. I'll barf if I eat another bite.
[ترجمه ترگمان] اگه یه گاز دیگه بخورم، بالا میارم
[ترجمه گوگل]من #39 ؛ اگر یک لقمه دیگر بخورم ، سیر می شوم

10. The barf had broken and emptied its content out along the road.
[ترجمه ترگمان]استفراغ از جاده سرازیر شده و content را خالی کرده بود
[ترجمه گوگل]گاو شکسته و محتوای آن را در امتداد جاده تخلیه کرده بود

11. Spend as much time as you need on this step, because once you run out of things to write, get started picking the parts of the “barf” you want to use for your book.
[ترجمه ترگمان]زمانی که به این مرحله نیاز دارید، زمان بیشتری را سپری کنید، زیرا زمانی که از چیزها برای نوشتن استفاده می کنید، شروع به چیدن قطعات \"barf\" می کنید که می خواهید از آن استفاده کنید
[ترجمه گوگل]به اندازه لازم برای این مرحله وقت بگذارید ، زیرا وقتی همه چیز برای نوشتن تمام شد ، شروع به انتخاب قسمت هایی از \"بارف\" که می خواهید برای کتاب خود استفاده کنید ، کنید

12. Billy: Here. Here's a barf bag.
[ترجمه ترگمان]بیا این یه کیسه استفراغ
[ترجمه گوگل]بیلی اینجا در اینجا کیف 39 است

13. When men are forced to watch kissy-face love stories, they barf in their souls a little.
[ترجمه ترگمان]وقتی مردان مجبور می شوند داستان های عاشقانه و عشق را نگاه کنند، آن ها در روح خود barf می کنند
[ترجمه گوگل]وقتی مردان مجبور می شوند داستان های عاشقانه صورت را ببوسند ، کمی در روح خود فرو می روند

پیشنهاد کاربران

to vomit

( خودمونی ) بالا آوردن که حالا راس راسی طرف نمیخاد محتویات شکم اش رو خارج کنه، مثل " استفراغ "، ولی میخاد نشون بده که خیلی مضخرف و چرند بود

Eg: the movie was so disgusting that it made me want to barf.
اون فیلم انقدر حال بهم زن بود که میخواستم بالا بیارم.

Puke, throw up, vomit


کلمات دیگر: