کلمه جو
صفحه اصلی

predispose


معنی : مستعد کردن، زمینه را مهیا ساختن
معانی دیگر : پیشگرای کردن، متمایل کردن، پذیرا کردن

انگلیسی به فارسی

مستعد کردن، پیشگرای کردن، متمایل کردن، پذیرا کردن، زمینه را مهیا کردن


انگلیسی به انگلیسی

• dispose in advance, make liable beforehand; make sensitive, make susceptible
if something predisposes you to think or behave in a particular way, it makes it likely that you will think or behave in that way; a formal word.

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: predisposes, predisposing, predisposed
مشتقات: predisposedly (adv.), predisposedness (n.)
(1) تعریف: to prepare (someone) beforehand to be inclined toward a certain attitude or action.
متضاد: indispose
مشابه: bias, incline

- Her meekness predisposed us to forgive her pranks.
[ترجمه ترگمان] فروتنی او باعث شد ما pranks را ببخشیم
[ترجمه گوگل] آرامش او ما را مستحکم کرده است تا فضایل او را ببخشد

(2) تعریف: to render susceptible or liable.

- His weakened condition predisposed him to illness.
[ترجمه ترگمان] بیماری weakened او را به بیماری دچار کرد
[ترجمه گوگل] وضعیت ضعیف او او را به بیماری مبتلا کرد

مترادف و متضاد

مستعد کردن (فعل)
dispose, prepare, predispose

زمینه را مهیا ساختن (فعل)
predispose

influence to believe something


Synonyms: activate, affect, animate, bend, bias, cultivate, dispose, govern, impress, incline, indoctrinate, induce, inspire, lead, make expectant, make of a mind to, prejudice, prepare, prime, prompt, stimulate, strike, sway, teach, urge


Antonyms: discourage, dissuade


جملات نمونه

1. They take pains to hire people whose personalities predispose them to serve customers well.
[ترجمه ترگمان]آن ها تلاش می کنند افرادی را استخدام کنند که شخصیت آن ها آن ها را وادار به خدمت به مشتریان می کند
[ترجمه گوگل]آنها برای استخدام افرادی که شخصیت ها آنها را به خوبی به مشتریان هدایت می کند، درد می کشند

2. His good manners predispose people to like him.
[ترجمه ترگمان]رفتار good مردم را به خود جلب می کرد
[ترجمه گوگل]رفتارهای خوب او مردم را دوست دارد

3. Parents who smoke predispose children to smoking.
[ترجمه ترگمان]والدینی که سیگار می کشند و سیگار می کشند
[ترجمه گوگل]والدین که دود می کنند، کودکان را سیگار کشیدند

4. There is evidence to suggest that certain factors predispose some individuals to criminal behaviour.
[ترجمه ترگمان]شواهدی وجود دارد که نشان می دهند عوامل خاصی برخی افراد را به رفتارهای مجرمانه متهم می کنند
[ترجمه گوگل]شواهدی وجود دارد که نشان می دهد برخی عوامل به برخی از افراد به رفتار جنایی مبتلا هستند

5. Stress can predispose people to heart attacks.
[ترجمه ترگمان]استرس می تواند مردم را وادار به حملات قلبی کند
[ترجمه گوگل]استرس می تواند مردم را به حمله قلبی تبدیل کند

6. Some genetic disorders predispose individuals to the toxic effects of substances found in the workplace or environment.
[ترجمه ترگمان]برخی از اختلالات ژنتیکی افراد را به اثرات سمی مواد یافت شده در محیط کار یا محیط محدود می کند
[ترجمه گوگل]برخی از اختلالات ژنتیکی افراد را به تاثیرات سمی مواد موجود در محیط کاری یا محیطی منتقل می کند

7. Includes comment on the factors that predispose certain types of household to become mobile.
[ترجمه ترگمان]شامل توضیح در مورد عواملی که انواع خاصی از خانواده را برای تبدیل شدن به تلفن همراه می سازد
[ترجمه گوگل]اظهار نظر در خصوص عواملی را مطرح می کند که نوع خاصی از خانوارها را تبدیل به تلفن همراه می کنند

8. It would also facilitate reflex defecation and predispose to faecal incontinence.
[ترجمه ترگمان]همچنین It reflex defecation and predispose to faecal facilitate facilitate would would would would would would would would would would would would would would would would would would would would would would would would would would would would would
[ترجمه گوگل]همچنین می تواند دفع رفلکس را تسهیل کند و به بی اختیاری مدفوع منجر شود

9. Fatigue predispose to colds.
[ترجمه ترگمان]خستگی از سرما به سرماخوردگی تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]خستگی به سرماخوردگی منجر می شود

10. This may predispose to an increased risk of intracranial haemorrhage, necrotising enterocolitis, hypoxia and acidosis.
[ترجمه ترگمان]این ممکن است منجر به افزایش خطر خونریزی intracranial، necrotising enterocolitis، hypoxia و acidosis شود
[ترجمه گوگل]این ممکن است به افزایش خطر ابتلا به خونریزی داخل جمجمه، necrotising enterocolitis، هیپوکسی و اسیدوز شود

11. And different factors seem to predispose women to problems with alcohol.
[ترجمه ترگمان]و به نظر می رسد عوامل مختلفی برای حل مشکلات با الکل وجود دارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد عوامل مختلف به زنان مبتلا به مشکلات الکل کمک کنند

12. His early training predispose him to a life of adventure.
[ترجمه ترگمان]آموزش اولیه او او را به یک زندگی پر از ماجرا کشانده بود
[ترجمه گوگل]آموزش ابتدایی او او را به زندگی ماجراجویی مستعد می کند

13. CONCLUSIONS: Bladder dysfunction did not predispose patients to recurrent urinary tract infections.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: اختلال عملکرد Bladder بیماران را به عفونت های مکرر مجرای ادرار منتقل نکرد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری اختلال عملکرد مثانه بیماران را مستعد ابتلا به عفونت های مجدد ادراری نمی کند

14. No other conditions exist that predispose the product containers to external contamination.
[ترجمه ترگمان]هیچ شرایط دیگری وجود ندارد که ظروف محصول را در معرض آلودگی خارجی قرار دهد
[ترجمه گوگل]هیچ شرایط دیگری وجود ندارد که ظروف محصول را به آلودگی خارجی منحرف کند

fatigue predisposes one to illness.

خستگی انسان را مستعد بیماری می‌کند.


پیشنهاد کاربران

مستعد کردن
زمینه را فراهم کردن

make liable
مسئولیت پذیری

اثر گذاری روی کسی


کلمات دیگر: