1. She likes to wear short skirts to show off her legs.
[ترجمه بهروز مددی] او علاقه دارد با پوشیدن دامن کوتاه و نمایش پاهای عریانش خودنمایی کند.
[ترجمه جانی] اون دامن کوتاه مبپوشه تا کونشو نشون همه بده
[ترجمه ترگمان]اون دوست داره دامن کوتاه بپوشه تا پاهاش رو نشون بده
[ترجمه گوگل]او دوست دارد دامن های کوتاه را برای نشان دادن پاهای خود
2. She only bought that sports car to show off and prove she could afford one.
[ترجمه Rahim2br] اون ماشینه اسپورت رو خریده که فقط پز بده و ثابت کنه میتونه یکی از اونا بخره
[ترجمه ترگمان]او فقط آن ماشین ورزشی را خرید و ثابت کرد که استطاعت خرید یکی از آن ها را دارد
[ترجمه گوگل]او فقط ماشین ورزشی را برای نشان دادن و ثابت کرد که می تواند یکی را خریداری کند
3. They have a tendency to show off, to dramatize almost every situation.
[ترجمه ترگمان]آن ها تمایل دارند که نمایش را نشان دهند و تقریبا هر وضعیتی را از بین ببرند
[ترجمه گوگل]آنها تمایل دارند تا نشان دهند، تقریبا هر وضعیت را به نمایش می گذارند
4. Show off your tan in this little white top.
[ترجمه ترگمان] خودتو توی این قسمت کوچیک سفید نشون بده
[ترجمه گوگل]خورشید را در این قسمت سفید سفید نشان دهید
5. All right, there'sno need to show off.
[ترجمه مینا] در واقع ، اونها احتیاجی به خودنمایی ندارند
[ترجمه Fatemeh] خیلی خب نیاز نیست خود نمایی کنی
[ترجمه ترگمان] خیلی خب، باید خودنمایی کنی
[ترجمه گوگل]درست است، نیازی به نشان دادن وجود ندارد
6. The most stupid thing is to show off your self-esteem before money and love.
[ترجمه ترگمان]خیلی احمقانه است که قبل از پول و عشق، عزت نفس خود را نشان بدهی
[ترجمه گوگل]احمقانه ترین چیز این است که قبل از پول و عشق خود اعتماد به نفس خود را نشان دهید
7. The player was given hardly any opportunities to show off his talents.
[ترجمه ترگمان]بازیکن به سختی می توانست استعدادهای خود را نشان دهد
[ترجمه گوگل]بازیکن تقریبا هیچ فرصتی برای نشان دادن استعدادهای خود نداشت
8. She wore a while T - shirt to show off her suntan.
[ترجمه مینا] او تیشرت سفید پوشیده تا برنزه بودنش را به رخ بکشد
[ترجمه ترگمان]او تی شرت به تن کرده بود تا برنزه شدن خود را نشان دهد
[ترجمه گوگل]او در حالی که تی شرت برای نشان دادن غرق شدن او پوشید
9. She did a quick twirl to show off her dress.
[ترجمه ترگمان]یک چرخش سریع روی لباسش انجام داد
[ترجمه گوگل]او یک چرخش سریع برای نشان دادن لباس او
10. Gold hangings were used to show off the pictures.
[ترجمه ترگمان]پرده های طلایی عادت داشتند تابلوهای نقاشی را نشان دهند
[ترجمه گوگل]برای نشان دادن عکسها از دکمه های طلا استفاده شده است
11. She wanted to show off her new husband at the party.
[ترجمه دنیا] اون میخواست پز شوهر جدیدش رو توی پارتی بده
[ترجمه ترگمان]می خواست شوهر جدیدش رو تو مهمونی نشون بده
[ترجمه گوگل]او می خواست شوهر جدیدش را در حزب نشان دهد
12. He likes to show off how well he speaks French.
[ترجمه ترگمان]اون دوست داره نشون بده که چقدر خوب بلده فرانسوی حرف بزنه
[ترجمه گوگل]او دوست دارد تا نشان دهد که چگونه او فرانسوی صحبت می کند
13. He loved to show off his protean talent.
[ترجمه مینا] او دوست داشت استعداد گوناگونش را به رخ بکشه
[ترجمه ترگمان]اون عاشق این بود که استعداد protean رو نشون بده
[ترجمه گوگل]او دوست داشت که استعداد پروتئین خود را نشان دهد
14. It is very shameful of him to show off.
[ترجمه ترگمان]خیلی شرم آور است که او خودنمایی کند
[ترجمه گوگل]او بسیار خجالت آور است تا نشان دهد
15. He likes to show off his abilities.
[ترجمه ترگمان]اون دوست داره توانایی های خودش رو نشون بده
[ترجمه گوگل]او دوست دارد توانایی های خود را نشان دهد