کلمه جو
صفحه اصلی

come from

انگلیسی به فارسی

اهل جایی بودن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to be born in or to have as your first home.

- Her father comes from Mexico.
[ترجمه نوشین] پدرش اهل مکزیک است
[ترجمه آریا نوابی] پدر او اهل مکزیک است
[ترجمه ترگمان] پدرش از مکزیک می آید
[ترجمه گوگل] پدرش از مکزیک می آید

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] تشکیل شدن، ناشی شدن، به دست آمدن، ایجاد شدن

مترادف و متضاد

arise, emanate


Synonyms: accrue, derive from, ejaculate, emerge, end up, flow, hail from, issue, originate, proceed, result, rise, spring, stem, turn out


جملات نمونه

1. More of our worries come from within than from without.
[ترجمه نسرین رنجبر] بیشتر نگرانیهای ما بیش از محیط پیرامونمان از درونمان نشأت میگیرد .
[ترجمه ترگمان]بیشتر نگرانی ما از درون می اید تا اینکه از آن بیرون بیایم
[ترجمه گوگل]بیشتر نگرانی های ما از درون از بیرون آمده است

2. They come from Tuam, a place they refer to on the title track of their album, 'All the Way From Tuam'.
[ترجمه ترگمان]آن ها از Tuam می آیند، جایی که آن ها بر روی قطعه عنوان آلبوم شان، همه راه از Tuam، به آن ها اشاره می کنند
[ترجمه گوگل]آنها از توام هستند، جایی که آنها در عنوان آهنگ آلبوم خود، 'همه راه از توام' اشاره می کنند

3. Many people come from the outlying/surrounding villages to work in the town.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم از روستاهای دور افتاده برای کار در شهر می آیند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم از روستاهای دورافتاده / اطراف برای کار در شهر می آیند

4. Respect from others come from self-respect.
[ترجمه ترگمان]احترام به دیگران از عزت نفس حاصل می شود
[ترجمه گوگل]احترام از دیگران از احترام به خود است

5. Talents come from diligence, and knowledge is gained by accumulation.
[ترجمه ترگمان]استعدادها با پشت کار به دست می آیند، و دانش به وسیله تجمع حاصل می شود
[ترجمه گوگل]استعدادها از سستی می آیند و دانش از طریق انباشت به دست می آید

6. Which book do these quotations come from?
[ترجمه ترگمان]این quotations از کدوم کتاب میاد؟
[ترجمه گوگل]کدام کتاب این نقل قول ها را می آورد؟

7. Dyes come from plants or from chemicals.
[ترجمه ترگمان]Dyes از گیاهان و یا مواد شیمیایی می آیند
[ترجمه گوگل]رنگها از گیاهان یا مواد شیمیایی می آیند

8. The girls come from a variety of different backgrounds.
[ترجمه ترگمان]این دخترها از زمینه های مختلف متفاوت می آیند
[ترجمه گوگل]دختران از انواع مختلفی از پس زمینه آمده اند

9. The students come from a variety of social classes .
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان از انواع مختلفی از طبقات اجتماعی می آیند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان از انواع مختلفی از کلاس های اجتماعی می آیند

10. Satisfaction doesn't come from the outside, but from the inside.
[ترجمه ترگمان]satisfaction از بیرون نمیاد، اما از داخل
[ترجمه گوگل]رضایت از خارج نمی آید، بلکه از داخل است

11. Try to buy wood that you know has come from a sustainable source.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید چوب بخرید که می دانید از یک منبع پایدار آمده است
[ترجمه گوگل]سعی کنید از چوب هایی استفاده کنید که می دانید از یک منبع پایدار آمده است

12. These uprisings come from desperation and a vista of a future without hope.
[ترجمه ترگمان]این قیام ها از ناامیدی و دورنمای آینده بدون هیچ امیدی حاصل می شوند
[ترجمه گوگل]این قیامها ناشی از ناامیدی و ویتا از آینده بدون امید است

13. The specialists and scholars present at the symposium come from all corners of the country.
[ترجمه ترگمان]متخصصان و متخصصان حاضر در این نشست از همه گوشه کشور می آیند
[ترجمه گوگل]متخصصان و محققان حاضر در این سمپوزیوم از تمام گوشه و کنار کشور می آیند

14. Much of the opposition to this plan has come from the media.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مخالفان این طرح از رسانه ها آمده اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مخالفت با این طرح از سوی رسانه ها آمده است

15. They come from totally different cultures.
[ترجمه ترگمان]آن ها از فرهنگ های کاملا متفاوت می آیند
[ترجمه گوگل]آنها از فرهنگ کاملا متفاوت می آیند

پیشنهاد کاربران

حاصل شدن از. اهل جایی بودن

تهیه شدن

سر برآورد ن

1:اهل جایی بودن . 2:
به دست اوردن

حاصل

جان سالم بدر بردن

ناشی از

سرچشمه گرفتن، ناشی شدن از، نشات گرفتن از، برآمدن از

where the book comes from = سرمنشا این کتاب
his surmising where the wealth comes from = حدس وی درباره سرمنشا ثروت

نشات گرفتن

سرچشمه گرفتن
ناشی شدن


اهل جایی بودن . حاصل شدن

برگرفته از

تامین شدن

از جایی آمدن

مربوط به جایی/کسی شدن

متعلق ( به جایی یا کسی ) بودن
به دست آمدن ( از چیزی )
تولید شدن ( در جایی )

امدن از ، به دست امدن از ، اهل جایی بودن ، ریشه داشتن در

be descended from a particular group or family.
"she comes from a family of Muslim scholars"

در یک خانواده یا جامعۀ . . . . به دنیا آمدن ( زاده شدن )
از یک خانواده یا جامعۀ . . . . بودن

او در خانواده ای مسلمان و محقق به دنیا آمده است.



کلمات دیگر: