کلمه جو
صفحه اصلی

devoid


معنی : عاری، تهی، خالی از
معانی دیگر : (با: of) خالی (از)، تهی (از)، بدون، عاری (از)، فاقد، خالی از معمولا با of

انگلیسی به فارسی

تهی، عاری، خالی از (به‌طور معمول با of )


از دست رفته، عاری، تهی، خالی از


انگلیسی به انگلیسی

• lacking; empty, void
if someone or something is devoid of a quality, they have none of it at all; a formal word.

مترادف و متضاد

عاری (صفت)
void, free, bare, devoid, destitute, exempt

تهی (صفت)
basic, barren, void, null, empty, hollow, vain, vacuous, jejune, devoid, inane, deadhead, indigent

خالی از (صفت)
devoid

empty, wanting


Synonyms: bare, barren, bereft, deficient, denuded, destitute, free from, innocent, lacking, needed, sans, unprovided with, vacant, void, without


Antonyms: complete, filled, full


جملات نمونه

1. be gone! you're devoid of faithfulness. . .
برو ای عاری ز وفاداری . . .

2. his poems are devoid of originality
اشعار او عاری از نوآوری است.

3. the killer was devoid of pitty
قاتل بویی از رحم و مروت نبرده بود.

4. Are you totally devoid of common sense?
[ترجمه آذر] شماهیچ بهره ای از شعور ندارید؟
[ترجمه ترگمان]تو کلا از عقل سلیم بی بهره نیستی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما کاملا از عقل سلیم؟

5. A well devoid of water is useless.
[ترجمه آذر] چاه خالی از آب به دردی نمی خورد.
[ترجمه ترگمان]آب خالی از آب بی فایده است
[ترجمه گوگل]خوب از آب بی فایده است

6. Their apartment is devoid of all comforts.
[ترجمه ترگمان]آپارتمان آن ها خالی از آسایش است
[ترجمه گوگل]آپارتمان آنها از همه امکانات کم است

7. The article is devoid of substantial matter.
[ترجمه ترگمان]این مقاله عاری از ماده اساسی است
[ترجمه گوگل]این مقاله دارای محتوای مهمی نیست

8. The letter was devoid of warmth and feeling.
[ترجمه آذر] هیچ اثری از گرما و احساس در نامه نبود.
[ترجمه ترگمان]نامه عاری از احساس و احساس بود
[ترجمه گوگل]نامه از گرما و احساس خالی نبود

9. This house is totally devoid of furniture.
[ترجمه ترگمان]این خونه کلا خالی از مبلمان نیست
[ترجمه گوگل]این خانه کاملا از مبلمان بی بهره است

10. Her life hitherto had been devoid of adventure.
[ترجمه ترگمان]زندگی او تا به حال عاری از ماجراجویی بود
[ترجمه گوگل]زندگی او تا کنون از ماجراجویی بی بهره بوده است

11. The land is almost devoid of vegetation.
[ترجمه ترگمان]زمین تقریبا عاری از پوشش گیاهی است
[ترجمه گوگل]زمین تقریبا بدون پوشش گیاهی است

12. He seems to be devoid of compassion.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد عاری از شفقت باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که از شرارت رهایی یافته است

13. Learn the Net is continually updated and tastefully devoid of commercial content.
[ترجمه ترگمان]یاد بگیرید که شبکه به طور مداوم به روز شده و با سلیقه و سلیقه تجاری خالی شده است
[ترجمه گوگل]یادگیری شبکه به طور مداوم به روز شده و با مزه ای از محتوای تجاری محروم است

14. Brown Street was almost devoid of shops.
[ترجمه ترگمان]خیابان براون تقریبا خالی از مغازه بود
[ترجمه گوگل]براون خیابان تقریبا بدون مغازه ها بود

The killer was devoid of pitty.

قاتل بویی از رحم و مروت نبرده بود.


be gone! you're devoid of faithfulness...

برو ای عاری ز وفاداری ...


پیشنهاد کاربران

مصفا از . . . . . . . . . . .

خالی از

پرهیز کردن

جدا از


کلمات دیگر: