اغلب، اکثرا، معمولا
more often than not
اغلب، اکثرا، معمولا
انگلیسی به فارسی
بیشتر از نه
انگلیسی به انگلیسی
• usually, most of the time
جملات نمونه
1. More often than not the patient recovers.
[ترجمه نسرین رنجبر] در بیشتر موارد ( معمولاً ) بیمار بهبور میابد.
[ترجمه ترگمان]بیشتر از آنکه بیمار بهبودی یابد[ترجمه گوگل]اغلب بیماران بهبود می یابند
2. More often than not, a student will come up with the right answer.
[ترجمه ترگمان]در اغلب موارد، یک دانشجو با پاسخ درست به اینجا خواهد آمد
[ترجمه گوگل]اغلب دانشجویان با جواب درست جواب می دهند
[ترجمه گوگل]اغلب دانشجویان با جواب درست جواب می دهند
3. When it's foggy the trains are late more often than not.
[ترجمه نسرین رنجبر] معمولاً وقتی هوا مه آلود است، قطارها با تأخیر میرسند.
[ترجمه ترگمان]وقتی هوا مه آلود است، قطار دیر می رسد[ترجمه گوگل]وقتی غبارآلود است قطارها اغلب دیرتر از آن هستند
4. More often than not she misses the bus.
[ترجمه ترگمان]بیشتر از آن چیزی که او برای اتوبوس از دست می دهد
[ترجمه گوگل]اغلب اوقات او اتوبوس را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]اغلب اوقات او اتوبوس را از دست می دهد
5. Ben is a fairly good runner, he wins more often than not.
[ترجمه ترگمان](بن)یک دونده نسبتا خوب است، او بیشتر برنده می شود تا نه
[ترجمه گوگل]بن دونفره نسبتا خوب است، او اغلب از آن غافل می شود
[ترجمه گوگل]بن دونفره نسبتا خوب است، او اغلب از آن غافل می شود
6. More often than not the train is late.
[ترجمه ترگمان]بیشتر از آنکه قطار دیر شود
[ترجمه گوگل]اغلب قطار دیر است
[ترجمه گوگل]اغلب قطار دیر است
7. More often than not it is lively on the social side, but spiritually dead.
[ترجمه ترگمان]بیشتر از آن است که از جنبه اجتماعی، اما از لحاظ معنوی مرده باشد
[ترجمه گوگل]اغلب اوقات از طرف اجتماع پر جنب و جوش است، اما به لحاظ معنوی مرده است
[ترجمه گوگل]اغلب اوقات از طرف اجتماع پر جنب و جوش است، اما به لحاظ معنوی مرده است
8. More often than not, the lashing simply came apart in my hands.
[ترجمه ترگمان]بیشتر از آن نه که دست و پایم را از هم جدا کرده بودم
[ترجمه گوگل]اغلب اوقات، پیچ و خم به سادگی در دست من جدا شد
[ترجمه گوگل]اغلب اوقات، پیچ و خم به سادگی در دست من جدا شد
9. More often than not, it is a touch of the Hannibal Lecters that stirs the sleepy industry from slumber.
[ترجمه ترگمان]بیشتر از آن، لمس آنی بال بال است که صنعت خواب آلود را از خواب بیدار می کند
[ترجمه گوگل]در اغلب موارد، این لمس لنگرهای هانیبال است که صنعت خواب آلودگی را از خواب بیدار می کند
[ترجمه گوگل]در اغلب موارد، این لمس لنگرهای هانیبال است که صنعت خواب آلودگی را از خواب بیدار می کند
10. More often than not he managed supervision, set production quotas, controlled purchasing and distribution.
[ترجمه ترگمان]بیشتر از آنچه او نظارت می کرد، سهمیه های تولید را تنظیم می کرد، خرید و توزیع را کنترل می کرد
[ترجمه گوگل]او اغلب از او نظارت نموده، مقادیر تولید را تعیین می کند، خرید و توزیع کنترل شده
[ترجمه گوگل]او اغلب از او نظارت نموده، مقادیر تولید را تعیین می کند، خرید و توزیع کنترل شده
11. More often than not a reader unfamiliar with your work will give you some of the most helpful suggestions.
[ترجمه ترگمان]اغلب اوقات خواننده ناآشنا با کار شما به شما برخی از most پیشنهادها را می دهد
[ترجمه گوگل]اغلب از خواننده ای که با کار شما آشنا نیست، بعضی از پیشنهادات مفید را به شما ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]اغلب از خواننده ای که با کار شما آشنا نیست، بعضی از پیشنهادات مفید را به شما ارائه می دهد
12. More often than not, cable companies are forced to rely on tips and leads in pursuing pirates.
[ترجمه ترگمان]در اغلب موارد، شرکت های کابلی مجبور به اتکا به سرنخ هایی هستند و منجر به تعقیب دزدان دریایی می شوند
[ترجمه گوگل]در اغلب موارد، شرکت های کابلی مجبورند بر روی راهنمایی ها و رهبری در جستجوی دزدان دریایی تکیه کنند
[ترجمه گوگل]در اغلب موارد، شرکت های کابلی مجبورند بر روی راهنمایی ها و رهبری در جستجوی دزدان دریایی تکیه کنند
13. The review of literature section and more often than not will comprise the longest section in the research proposal.
[ترجمه ترگمان]بازبینی بخش ادبیات و بیشتر از آن شامل طولانی ترین بخش در پیشنهاد تحقیق است
[ترجمه گوگل]بررسی بخش ادبیات و اغلب از طولانی ترین بخش در پیشنهاد تحقیق خواهد بود
[ترجمه گوگل]بررسی بخش ادبیات و اغلب از طولانی ترین بخش در پیشنهاد تحقیق خواهد بود
14. More often than not, college grads tend to outgrow their stay-at-home counterparts.
[ترجمه ترگمان]اغلب اوقات دانشجویان کالج تمایل دارند که از همتایان خانگی خود بیرون بیایند
[ترجمه گوگل]اغلب دانشجویان گرایش تحصیلات تکمیلی دارند
[ترجمه گوگل]اغلب دانشجویان گرایش تحصیلات تکمیلی دارند
پیشنهاد کاربران
غالب اوقات ولی نه همیشه
اغلب موارد
بیشتر اوقات
معمولا، به طور معمول، اغلب
اغلب و نه همیشه
بیشتر مواقع
تقریباً همیشه
در اکثر مواقع
تقریباً همیشه
در اکثر مواقع
more than half the time; more likely to be the case than not to be the case.
در بیشتر موارد،
اغلب اما نه همیشه
اغلب اما نه همیشه
کلمات دیگر: