1. The authorities have been too pusillanimous in merely condemning the violence.
[ترجمه ترگمان]مقامات بیش از اندازه از محکوم کردن خشونت ها طفره رفته اند
[ترجمه گوگل]مقامات به راحتی محکومیت خشونت را بیش از حد محکوم می کنند
2. He's too pusillanimous to stand up to his opponents.
[ترجمه ترگمان]این قدر بزدل است که نمی تواند جلوی رقیبان خود بایستد
[ترجمه گوگل]او بیش از حد مخالف مخالفان است
3. When the citizens are avaricious, cowardly, pusillanimous, and love repose more than freedom, they do not hold out against the redoubled efforts of the government.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که شهروندان حریص، بزدل، بزدل، و عشق بیش از آزادی هستند، در برابر تلاش های مضاعف دولت مقاومت نمی کنند
[ترجمه گوگل]وقتی که شهروندان شجاع، بی رحمانه، بی رحمانه و عشق بیش از آزادی به سر می برند، در برابر تلاش های دوجانبه دولت قرار نمی گیرند
4. Only the South's pusillanimous response avoided a potentially violent confrontation this time.
[ترجمه ترگمان]تنها واکنش بزدل آفریقای جنوبی این بار از یک رویارویی بالقوه خشونت بار اجتناب کرد
[ترجمه گوگل]تنها پاسخ جنجالی جنوب، از این برخورد به طور بالقوه خشونت آمیز اجتناب کرد
5. The state or quality of being pusillanimous; cowardice.
[ترجمه ترگمان]حالت یا کیفیت ترس، بزدلی
[ترجمه گوگل]دولت یا کیفیت بودن؛ بدبختی
6. African governments, though many are still pusillanimous, are turning against him.
[ترجمه ترگمان]دولت های آفریقایی، با اینکه بسیاری از آن ها هنوز بزدل هستند، به او حمله می کنند
[ترجمه گوگل]دولت های افریقا، هرچند بسیاری هنوز هم با هم مخالف هستند، علیه او می روند
7. Just so, pusillanimous ; prattling out little moralities that have been prattled into them, and afraid to live life.
[ترجمه ترگمان]- درست است، بزدل؛ دایما درباره اخلاقیات کوچک که درباره دیگران وراجی می کنند وراجی می کنند و از زندگی کردن می ترسند
[ترجمه گوگل]فقط همینطور، از اخلاقیات کوچکی که به آنها زل زده شده اند، هراس دارند و از زندگی می ترسند
8. Pusillanimous managers complain that they're forced to make these cuts by short-term oriented investors.
[ترجمه ترگمان]مدیران Pusillanimous شکایت دارند که آن ها مجبور به ایجاد این کاهش از سوی سرمایه گذاران کوتاه مدت شده اند
[ترجمه گوگل]مدیران دست و پا گیر شکایت دارند که آنها مجبور هستند این سرمایه گذاران کوتاهمدت را به این کاهش برسانند
9. The pusillanimous man would not defend his own family.
[ترجمه ترگمان]این مرد بزدل از خانواده خودش دفاع نمی کرد
[ترجمه گوگل]مرد شگفت انگیز از خانواده اش دفاع نمی کند
10. The comfort and security you are chasing can only be temporary with pusillanimous people like you prancing around.
[ترجمه ترگمان]راحتی و امنیت شما تنها زمانی می تواند موقتی باشد که افرادی مثل شما در اطراف پرسه می زنند
[ترجمه گوگل]راحتی و امنیت شما تعقیب می شود فقط می تواند به طور موقت با افراد معصوم مانند شما در اطراف
11. The man was not a grey-suit, not a whey-face, not a pusillanimous, coughing politician.
[ترجمه ترگمان]آن مرد یک لباس خاکستری نبود، نه یک چهره کم نور، نه یک سیاست مدار بزدل
[ترجمه گوگل]این مرد یک قلب خاکستری نبود، نه یک چهره آبدار و نه یک سیاستمدار سرفه
12. Others would see the acceptance of this bounded walking environment as timid and pusillanimous.
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر پذیرش این محیط سیار محدود به عنوان ترسو و بزدل را خواهند دید
[ترجمه گوگل]دیگران پذیرفتن این محیط راه رفتن محدود را به عنوان ترسو و بدبختی می بینند
13. And those old favorites, your friends and mine: sycophantic, phlegmatic, and, of course, top of the bill - pusillanimous.
[ترجمه ترگمان]و اون favorites قدیمی، دوست تو و من: sycophantic، phlegmatic و البته بالای این لایحه - بزدل
[ترجمه گوگل]و آن دسته از علاقه مندی های قدیمی، دوستان شما و منشاء سیکوپتانتیک، فلگماتیک و، البته، بالای این لایحه - شگفت انگیز است
14. Moderation, cooperation, compromise, and bipartisanship are lame reflections of a pusillanimous past and of a "pathetic and exhausted leadership" incapable of winning elections.
[ترجمه ترگمان]میانه روی، میانه روی، سازش، و هم کاری حزبی، انعکاسی ناچیز از یک گذشته بزدل و ضعیف و \"رهبری ضعیف و ناتوان\" است که قادر به برنده شدن در انتخابات نیستند
[ترجمه گوگل]مدیریت، همکاری، سازش و دو طرفه بودن بازتاب های لالیانه از گذشته های غم انگیز و یک رهبری غم انگیز و خسته از ناتوانی در انتخابات است