کلمه جو
صفحه اصلی

respectfully


با احترام، محترما، احتراما، مودبانه

انگلیسی به فارسی

با احترام، احتراما


با احترام


انگلیسی به انگلیسی

• with honor, with deference, in a manner that shows respect

جملات نمونه

1. i respectfully take objection to your honor's ruling
با کمال احترام نسبت به آنچه که فرمودید مراتب اعتراض خود را تقدیم می دارم.

2. I would respectfully agree with this comment.
[ترجمه ترگمان]من با این اظهار نظر با کمال احترام موافقم
[ترجمه گوگل]من با احترام با این نظر موافقم

3. They stood respectfully when he entered the room.
[ترجمه شەماڵ] انها ایستادند با احترام وقتی او وارد اتاق شد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که وارد اتاق شد با احترام ایستادند
[ترجمه گوگل]وقتی وارد اتاق شدند، با احترام ایستادند

4. 'You are an artist,' she said respectfully.
[ترجمه ترگمان]با احترام گفت: تو هنرمندی
[ترجمه گوگل]او با احترام گفت: 'شما یک هنرمند هستید '

5. The students behaved respectfully towards the teacher.
[ترجمه شەماڵ] دانش اموزان نسبت به معلم با احترام رفتار کردند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان با احترام به طرف معلم رفتار کردند
[ترجمه گوگل]دانشجویان با احترام نسبت به معلم رفتار کردند

6. The audience clapped respectfully as she stood up to speak.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که برخاست تا صحبت کند، تماشاگران با احترام شروع به کف زدن کردند
[ترجمه گوگل]مخاطب با احترام به عنوان سخنرانی ایستاد

7. The pilots respectfully represented that they were not at all tired.
[ترجمه ترگمان]خلبانان به طور مودبانه نشان می دادند که اصلا خسته نیستند
[ترجمه گوگل]خلبانان با احترام نشان دادند که آنها خسته نشدند

8. Corbett entered the room, bowing respectfully.
[ترجمه ترگمان])))))))))))))))))))))))))))
[ترجمه گوگل]کوربت وارد اتاق شد و با احترام احاطه داشت

9. I would respectfully suggest a different explanation for the company's decline.
[ترجمه ترگمان]من با احترام توضیح متفاوتی را برای کاهش شرکت پیشنهاد می کنم
[ترجمه گوگل]من با احترام پیشنهاد یک توضیح متفاوت برای کاهش شرکت

10. Everyone stood respectfully, and looked solemn throughout the funeral service.
[ترجمه ترگمان]همه با احترام ایستاده بودند و با وقار تمام در مراسم تدفین حضور داشتند
[ترجمه گوگل]هر کس با احترام ایستاد و در سراسر خدمات مراسم تشییع جنازه محکم نگاه کرد

11. Speak humbly, listen respectfully, smile gently. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]با فروتنی حرف بزنید، مودبانه گوش کنید، به آرامی لبخند بزنید دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]با قاطعیت صحبت کنید، با احترام گوش کنید، به آرامی لبخند بزنید دکتر T P Chia

12. They came in diffidently, nodded respectfully to Wilcox, and looked askance at Robyn.
[ترجمه ترگمان]آن ها با احتیاط آمدند و با احترام سر تکان دادند و با احترام سر تکان دادند و به Robyn نگاه کردند
[ترجمه گوگل]آنها به سختی آمدند، به ویلکاکس احترام گذاشتند و به رابین نگاه کردند

13. For the most part, they listened respectfully as community leaders and peers encouraged everyone to atone, unite and reconcile.
[ترجمه ترگمان]در اغلب موارد، آن ها با احترام به رهبران جامعه گوش می دادند و peers همه را تشویق می کردند که با یکدیگر متحد شوند، متحد شوند و آشتی کنند
[ترجمه گوگل]در بیشتر موارد، آنها با احترام گوش دادند، به عنوان رهبران و همسالان جامعه، همه را تشویق کردند تا با هم تلفیق کنند، متحد شوند و آشتی کنند

14. The guitar player strummed along respectfully.
[ترجمه ترگمان]نوازنده گیتار با احترام همراه می شد
[ترجمه گوگل]بازیکن گیتار با احترام متوسل شده است

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

پیشنهاد کاربران

جسارت نباشه


کلمات دیگر: