کلمه جو
صفحه اصلی

advertent


معنی : دقیق، مواظب، متوجه
معانی دیگر : (قدیمی) متوجه، هشیار، شنوا

انگلیسی به فارسی

متوجه، دقیق


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: advertently (adv.), advertence (n.), advertency (n.)
• : تعریف: paying attention; heedful.
متضاد: inadvertent

- I'm always advertent to what my adviser has to say.
[ترجمه ترگمان] من همیشه فکر می کنم که مشاور من باید چی بگه
[ترجمه گوگل] من همیشه به آنچه مشاورم می گویم احترام می گذارم

• mindful, attentive; careful

مترادف و متضاد

دقیق (صفت)
careful, accurate, precise, exact, detailed, stringent, astringent, tender, advertent, watchful, exquisite, wistful, sound, set, punctual, astute, scholastic, subtle, tenuous, particular, literal, punctilious, scrutinizing

مواظب (صفت)
careful, alert, trim, advertent, attentive, cautious, watchful, mindful, solicitous, heedful, tidy, attent, surveillant, considerate, dutiful, forethoughtful, overwarm

متوجه (صفت)
careful, alert, advertent, attentive, mindful, facing, heedful, setting off

جملات نمونه

1. The quality or practice of being advertent; heedfulness.
[ترجمه ترگمان]کیفیت یا عمل of بودن؛ heedfulness
[ترجمه گوگل]کیفیت یا تمرین آشنایی؛ احتیاط

2. Finally, the article put forward the advertent problem when the strategy is put into practice.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، این مقاله مساله advertent را زمانی مطرح می کند که استراتژی به عمل آید
[ترجمه گوگل]در نهایت، مقاله زمانی که استراتژی به اجرا در می آید، مشکل مهمی را مطرح می کند

3. The equipment design and advertent questions in soybean cold dehulling technique were introduced.
[ترجمه ترگمان]طراحی تجهیزات و سوالات advertent در روش خشک کردن سویا به کار گرفته شد
[ترجمه گوگل]طراحی تجهیزات و سؤالات معروف در تکنیک خنک کننده سویا مطرح گردید

4. Explained the contact size that the advertent technique requests tool machine that tool machine need with the whole style secondly.
[ترجمه ترگمان]اندازه تماس را توضیح داد که تکنیک advertent ماشین ابزار را درخواست می کند که ماشین ابزار با کل سبک نیاز دارد
[ترجمه گوگل]اندازه تماس را توضیح می دهد که روش تبلیغاتی ابزار ابزار را درخواست می کند که ماشین ابزار نیاز به تمام سبک دوم دارد

5. Ask broad stationmaster friends to inquire PR later, appraisal PR is true advertent!
[ترجمه ترگمان]از دوستان stationmaster بخواهید که بعدا تحقیق کنند، ارزیابی روابط عمومی درست است!
[ترجمه گوگل]از طرفداران ایستگاه های بزرگ بپرسید که بعدا پرس و جو می کنند، PR ارزیابی واقعی است

6. For instance, when choosing a bed to provide, they will be advertent the distance of bedplate and ground, the soft strong pitch of mattess.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، هنگام انتخاب یک بس تر برای تامین، آن ها در فاصله of و زمین، زمین نرم و نرم of قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، هنگام انتخاب یک تخت برای ارائه، آنها به اهمیت فاصله زمین و زمین، قدمت نرم قوی از mattess است

7. Effective segregating actions should be taken to prevent the in - advertent use AND delivery of non - conforming products.
[ترجمه ترگمان]اقدامات جداسازی موثر باید برای جلوگیری از کاربرد و تحویل محصولات غیر منطبق انجام شود
[ترجمه گوگل]اقدامات جداسازی موثر باید برای جلوگیری از استفاده غیرمجاز و تحویل محصولات غیرمجاز انجام شود

8. This paper briefly introduced the feature of PCI protocol slave mode interface chip PCI9052 and illustrated the advertent items when configuring the EEPROM.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به طور خلاصه ویژگی چیپ واسط mode حالت برده PCI را معرفی کرده و موارد advertent را در هنگام پیکربندی EEPROM نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این مقاله به طور خلاصه ویژگی PCI-SLI اینترفیس PCI-SLI را در PCI-9052 نشان داده و آیتم های مورد توجه را در هنگام پیکربندی EEPROM نشان می دهد

9. If you paid close attention to fasten a person, they also are met advertent you.
[ترجمه ترگمان]اگر به آن دقت کنید که فردی را ببندید، آن ها هم با شما ملاقات می کنند
[ترجمه گوگل]اگر به توجه شخصی توجه داشته باشید، آنها نیز به شما احترام می گذارند

پیشنهاد کاربران

آگاهانه. عمدی. ارادی.
مثلاadvertent conduct

از روی قصد، بعمدا، عمدا
Intentional


کلمات دیگر: