کلمه جو
صفحه اصلی

give in


معنی : تسلیم شدن
معانی دیگر : 1- تسلیم کردن، دادن، ارائه دادن 2- تسلیم شدن، مجاب شدن، دست برداشتن

انگلیسی به فارسی

سقوط کردن، متلاشی شدن


در، تسلیم شدن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to agree to something you don't want to agree to, especially after a long argument.

- I finally gave in to my son and let him drive my new car.
[ترجمه مترجم] من سرانجام تسلیم پسرم شدم واجازه رانندگی ماشین جدیدم را به او دادم.
[ترجمه یاسمین سیدنا ] در نهایت در تسلیم پسرم شدم و گذاشتم ماشین جدیدم رو برونه
[ترجمه ترگمان] بالاخره به پسرم تسلیم شدم و گذاشتم ماشین جدیدم رانندگی کنه
[ترجمه گوگل] در نهایت به پسرم دادم و اجازه دادم ماشین جدیدم را بفروشم

• surrender to, yield; hand over, submit

مترادف و متضاد

تسلیم شدن (فعل)
abandon, surrender, give in, submit, capitulate, succumb, quit, vouchsafe, acquiesce, defer, knuckle, obey

admit defeat


Synonyms: abandon, back down, bail out, bow out, buckle under, capitulate, cave in, cease, cede, chicken out, collapse, comply, concede, cry uncle, cut out, desist, despair, drop, drop like a hot potato, fold, forswear, hand over, leave off, pull out, quit, relinquish, resign, stop, submit, surrender, take the oath, throw in the towel, waive, walk out on, wash one’s hands of, yield


Antonyms: fight, hold out, stand up to, withstand


جملات نمونه

1. You must give in your examination papers now.
[ترجمه طیار] شما باید همین الان برگه امتحانیت رو بدی
[ترجمه ترگمان]حالا باید روزنامه های your را امتحان کنی
[ترجمه گوگل]شما باید در حال حاضر در مقالات خود را بررسی کنید

2. A s nobody was willing to give in, he came out for another voting.
[ترجمه ترگمان]کسی حاضر نبود تسلیم شود، برای یک رای دیگر آمد
[ترجمه گوگل]هیچ کس حاضر نبود به او بگوید، او برای رای گیری دیگری آمد

3. This government will not give in to terrorism.
[ترجمه نسرین رنجبر] این دولت تسلیم تروریسم نخواهد شد.
[ترجمه ترگمان]این دولت به تروریسم دست نخواهد زد
[ترجمه گوگل]این دولت تروریسم را نمی پذیرد

4. My family insisted that I should not give in, but stay and fight.
[ترجمه ترگمان]خانواده ام اصرار داشتند که من تسلیم نشوم، اما بمانم و بجنگم
[ترجمه گوگل]خانواده ام اصرار داشتند که من نباید در آن شرکت کنم، اما ماندن و مبارزه

5. don't give up and don't give in.
[ترجمه ترگمان]تسلیم نشو و تسلیم نشو
[ترجمه گوگل]تسلیم نشوید و نگذارید

6. The defenders were outnumbered and had to give in.
[ترجمه ترگمان]مدافعان بر تعدادشان افزوده بودند و مجبور بودند تسلیم شوند
[ترجمه گوگل]مدافعان تعداد بیشتری داشتند و مجبور بودند در آن شرکت کنند

7. All right. I give in. What did you do with the ship?
[ترجمه ترگمان] خیلی خب من تسلیم می شوم با کشتی چیکار کردی؟
[ترجمه گوگل]خیلی خوب من وارد می شوم با کشتی چه کار کردید؟

8. The government refused to give in to the hijackers' threats.
[ترجمه ترگمان]دولت از تسلیم شدن به ربایندگان هواپیما خودداری کرد
[ترجمه گوگل]دولت حاضر به تهدیدات ربایندگان نیست

9. She wouldn't give in until she received a full apology.
[ترجمه ترگمان]تا وقتی که عذرخواهی کامل دریافت نمی کرد تسلیم نمی شد
[ترجمه گوگل]او تا زمانی که عذرخواهی کامل نداشته باشد، نمی دهد

10. Their opposition only strengthened her resolve not to give in.
[ترجمه ترگمان]مخالفت آنان تنها عزم و اراده او را تقویت کرد که تسلیم نشود
[ترجمه گوگل]مخالفت آنها تنها باعث شد که او مجبور نباشد وارد شود

11. He was compelled to give in.
[ترجمه ترگمان]ناچار شد تسلیم شود
[ترجمه گوگل]او مجبور شد وارد شود

12. I hate the way you always give in to him.
[ترجمه نسرین رنجبر] متنفرم از اینکه همیشه در برابرش تسلیم میشی.
[ترجمه ترگمان]از شکلی که همیشه بهش میدی متنفرم
[ترجمه گوگل]من از اینکه همیشه به او می گویید بیزارم

13. Rose decided to give in her notice .
[ترجمه ترگمان]رز تصمیم گرفت توجه او را به خود جلب کند
[ترجمه گوگل]رز تصمیم گرفت تا در اطلاعیه خود بگوید

14. The government cannot be seen to give in to terrorists' demands.
[ترجمه ترگمان]دولت را نمی توان دید که خواسته های تروریست ها را برآورده کند
[ترجمه گوگل]دولت نمیتواند به درخواستهای تروریست ها پاسخ دهد

15. This rope has too much give in it.
[ترجمه ترگمان]این طناب بسیار زیاد است
[ترجمه گوگل]این طناب بیش از حد در آن قرار داده است

پیشنهاد کاربران

با اکراه پذیرفتن

Agree to do sth that you don't want to do

( to submit , concede , or yield ( to sb or sth
to surrender or acknowledge defeat
collapse
( to hand in, deliver, or submit ( sth

از پا درآمدن

تسلیم شدن

Collapse or fall

کوتاه اومدن در مقابل کاری که کسی انجام داده


Give in:
( پس از مدتی عدم پذیرش ) تسلیم خواسته دیگری شدن

Cambridge:👇👇👇
to finally agree to what someone wants, after refusing for a period of time�

Eg: first he said he would not go; then he gave in and went
اول می گفت نخواهد رفت ولی بالاخره تسلیم شد و رفت.


Eg: he dogged Akbar Agha until he�gave in�and married her
آن قدر دنبال اکبر آقا را گرفت تا بالاخره اکبرآقا تسلیم شد و با او ازدواج کرد.



تن دادن

some one had forced to you accept some ting. . . با زور چیزی را قبول کردن. ، تسلیم شدن

stop fighting or arguing with sb and accept you can't win

to give something, especially a piece of work, to someone in authority who is expecting it
ارائه چیزی به مرجع بالاتر مانند گزارش، نظر که مرجع بالاتر از و خواسته است.
to finally agree to what someone wants, after refusing for a period of time
موافقت نهایی

کوتاه آمدن و پذیرفتن
تسلیم شدن و پذیرفتن
با اکراه پذیرفتن


تسلیم چیزی شدن

● گردن نهادن ( پذیرفتن بعد از تلاش و اکراه بسیار )
● تسلیم شدن
● give something in
یعنی دادن برگه یا گزارش به بالادستی ( مثل معلم یا رییس )


کلمات دیگر: