1. Women have become more assertive in the past decade.
[ترجمه محمد رضا اسدی] زنان در دهه گذشته جسورتر و با جرئت تر شده اند.
[ترجمه یوسف] زنان در دهه اخیر بیشتر عقاید خود را بروز می دهند
[ترجمه ترگمان]زنان در دهه گذشته مصمم تر شده اند
[ترجمه گوگل]زنان در دهه گذشته قوی تر شده اند
2. Be assertive and spell out exactly how you feel.
[ترجمه ترگمان]قاطع باشید و دقیقا مشخص کنید که چه احساسی دارید
[ترجمه گوگل]ببخشید و دقیقا همانطور که احساس می کنید، طلسم کنید
3. Be assertive rather than bottle up your anger.
[ترجمه حلما] قاطع باشید بجای اینکه خشم خود را سرکوب کنید
[ترجمه ترگمان]به جای اینکه عصبانیت خود را کنترل کنید، قاطع باشید
[ترجمه گوگل]بجای بطری کردن خشم خود، قاطع باشید
4. Her son was an energetic, assertive boy, always ready to argue.
[ترجمه ترگمان]پسرش یک پسر پر انرژی و شجاع بود، همیشه آماده بود که بحث کند
[ترجمه گوگل]پسر او یک پسر پر انرژی و محکم بود، همیشه آماده استدلال است
5. You should try and be more assertive.
[ترجمه ترگمان]باید سعی کنید assertive تر باشید
[ترجمه گوگل]شما باید سعی کنید و محکم تر باشید
6. Dameane Douglas is becoming more assertive on the field.
[ترجمه ترگمان]\"داگلاس داگلاس\" در این زمینه بیشتر جسور شده است
[ترجمه گوگل]دائما داگلاس در این زمینه بیشتر متقاعد شده است
7. Those at risk-overly sensitive, poorly assertive children-have not achieved the emotional mastery necessary to be successfully separate from parents.
[ترجمه ترگمان]آن هایی که در معرض خطر هستند - بیش از حد حساس، کودکان با جسارت ضعیف - به برتری عاطفی لازم برای جدا شدن از پدر و مادر دست نیافته اند
[ترجمه گوگل]کسانی که در معرض خطر بسیار حساس و ناکارآمد هستند، به تسلط احساسی لازم برای موفقیت از والدین جدا نشده اند
8. Marks appear weighty and assertive if driven on to the canvas with a painting knife.
[ترجمه ترگمان]مارکس اگر با یک چاقوی نقاشی به بوم وارد شود، سنگین و بااعتماد به نظر جلوه می کند
[ترجمه گوگل]اگر با یک چاقوی نقاشی به سمت بوم رانده شود، علامت ها به نظر می رسد وزن و قاطعانه باشد
9. He is big, blond, assertive and aggressive.
[ترجمه ترگمان]بزرگ، مو بور، جسور و تهاجمی است
[ترجمه گوگل]او بزرگ، بور، تکراری و مهاجم است
10. The importance of self-esteem To be assertive you need to have your self-esteem well anchored.
[ترجمه ترگمان]اهمیت اعتماد به نفس برای اعتماد به نفس لازم است که اعتماد به نفس خود را به خوبی تثبیت کنید
[ترجمه گوگل]اهمیت اعتماد به نفس: به اعتقاد شما باید اعتماد به نفس خوبی داشته باشید
11. In many of them assertive political leaders are trying to enhance their power.
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از آن ها، رهبران سیاسی مدعی هستند تا قدرت خود را افزایش دهند
[ترجمه گوگل]در بسیاری از آنها، رهبران سرسخت سیاسی سعی دارند قدرت خود را افزایش دهند
12. Alfred is much the more adventurous and assertive of the two.
[ترجمه ترگمان](آلفرد)the و assertive از این دو است
[ترجمه گوگل]آلفرد خیلی مشتاقتر از اینهاست
13. Jack has a very assertive personality.
[ترجمه ترگمان]جک شخصیت بسیار assertive دارد
[ترجمه گوگل]جک دارای شخصیت بسیار استدلال است
14. This is an assertive approach to influencing.
[ترجمه ترگمان]این یک رویکرد قاطع برای تاثیرگذاری است
[ترجمه گوگل]این یک رویکرد واضحی برای تأثیرگذاری است