کلمه جو
صفحه اصلی

hysterically

انگلیسی به فارسی

از روی هیستری


هیستریک


انگلیسی به انگلیسی

• in a hysterical manner, with uncontrollable outbursts of emotion

جملات نمونه

1. 'Help me!' she yelled hysterically.
[ترجمه ترگمان]کم کم کنید! با لحنی جنون آمیز فریاد زد:
[ترجمه گوگل]'کمکم کنید!' او فریاد زد:

2. The kids tumbled around on the floor, laughing hysterically.
[ترجمه ترگمان]بچه ها دیوانه وار شروع به خندیدن کردند
[ترجمه گوگل]بچه ها در اطراف طبقه انداختند، به طرز وحشیانه می خندیدند

3. She says she hasn't laughed as hysterically since she was
[ترجمه ترگمان]او می گوید که از زمان تولد او به اندازه یک اندازه عصبانی نشده است
[ترجمه گوگل]او می گوید او از زمانی که او بود، به اندازه ای هیجانی خندید

4. It was hysterically funny.
[ترجمه کریم چگنی زاده] اون به شدت خنده دار بود
[ترجمه ترگمان]خیلی خنده دار بود
[ترجمه گوگل]این هیستریک خنده دار بود

5. "Bernard?" Her voice rose hysterically.
[ترجمه ترگمان]برنارد \"؟\" صدایش حالت تشنج آمیزی به خود گرفت
[ترجمه گوگل]برنارد؟ صدای او هیجان زده شد

6. I could hear a woman weeping hysterically in one of the automobiles which had collided.
[ترجمه ترگمان]صدای گریه زنی را می شنیدم که در یکی از اتومبیل هایی که به او برخورد کرده بودند گریه می کرد
[ترجمه گوگل]من می توانستم یکی از زنان گریه کنم که در یکی از اتومبیل هایی که با آنها برخورد کرده بود گریه می کرد

7. She answered my questions and we've laughed hysterically even in darker moments.
[ترجمه ترگمان]او به سوال های من جواب داد و ما حتی در لحظات تیره تر هم به خنده افتادیم
[ترجمه گوگل]او سوالات من را پاسخ داد و حتی حتی در لحظات تیره تر هم گریست

8. Hysterically light with fear, I ran sobbing to my room.
[ترجمه ترگمان]با ترس و لرز به اتاقم دویدم
[ترجمه گوگل]من با ترس وحشتناک نوری را دیدم، به اتاقم سرازیر شدم

9. It sounded like the harlots, Isabel thought hysterically.
[ترجمه ترگمان]ایزابل دیوانه وار فکر کرد: به نظر فاحشه می رسید
[ترجمه گوگل]ایزابل هیستریک را فریب داد

10. People started shopping hysterically, expecting huge price increases.
[ترجمه ترگمان]مردم شروع به خرید هیستریک کردند که انتظار افزایش قیمت عظیم را داشتند
[ترجمه گوگل]مردم شروع به خرید هیستری کردند، انتظار افزایش قیمت های بزرگ را دارند

11. The three of us shrieked hysterically as one lobster tried to crawl his way out up the sides.
[ترجمه ترگمان]وقتی یک خرچنگ دریایی سعی کرد از دو طرف بالا برود، مثل یک خرچنگ مانند یک خرچنگ دریایی جیغ و داد و بیداد راه انداخته بود
[ترجمه گوگل]سه نفر از ما گریختند، به طوری که یک خرچنگ تلاش کرد تا راه خود را از طرف دو طرف بیرون کند

12. She laughed hysterically as Piper grunted with pain and fell to the deck.
[ترجمه ترگمان]مثل این بود که از شدت درد خنده اش گرفته باشد و از شدت درد زوزه بکشد و روی عرشه می افتاد
[ترجمه گوگل]او فریاد زد: پایبر به دردسر افتاد و به عرشه افتاد

13. The children giggled hysterically.
[ترجمه ترگمان]بچه ها با حالتی عصبی خندیدند
[ترجمه گوگل]بچه ها به صورت هیستریک خندیدند

14. Well first of all, it was hysterically funny if you were an adult.
[ترجمه ترگمان]خب، اول از همه، خیلی خنده دار بود اگه تو یه بزرگ سال بودی
[ترجمه گوگل]خوب اول از همه، اگر شما یک بزرگسال بودید، بسیار هیجان انگیز بود

پیشنهاد کاربران

به شکل یا بصورت نمایشی

ب طرز مسخره ای

Someone who is hysterical is in a state of uncontrolled excitement, anger, or panic
با خشم
با هراس
با ترس
با هیجان

هیستیرک یا بدون کنترل


کلمات دیگر: