1. gossip has it that. . .
شایع است که . . .
2. the gossip concerning his resignation
شایعات مربوط به استعفای او
3. snatches of gossip
شایعات متفرقه
4. those who gossip seldom consider the truth
آنانکه شایعه پراکنی می کنند کمتر به واقعیت توجه دارند.
5. to retail a gossip
شایعه ای را پراکندن
6. he was the worst gossip in our office
او شایعه پراکن ترین فرد اداره ی ما بود.
7. he discounted seventy-five percent of the office gossip
او هفتاد و پنج درصد شایعات اداره را باور نداشت.
8. their hurried wedding created all kinds of gossip
ازدواج عجولانه آنان موجب همه جور شایعه شد.
9. their love affair will furnish the village with plenty of gossip
رابطه ی عشقی آنها موجب شایعات فراوانی در دهکده خواهد شد.
10. she attempted to disunite the members of the club by spreading gossip
او کوشید با پخش شایعه بین اعضای باشگاه چند دستگی ایجاد کند.
11. Customers pay to log on and gossip with other users.
[ترجمه ترگمان]مشتریان با کاربران دیگر به ثبت و سخن چینی می پردازند
[ترجمه گوگل]مشتریان برای ورود به سیستم و شایعات با دیگر کاربران پرداخت می کنند
12. The mischief arose from irresponsible gossip.
[ترجمه ترگمان]این شرارت از طرف شایعات بی irresponsible بود
[ترجمه گوگل]بدبختی ناشی از شایعات غیر مسئولانه است
13. Here's an interesting piece of gossip about Mrs Smith.
[ترجمه ترگمان]این یک شایعه جالب درباره خانم اسمیث است
[ترجمه گوگل]در اینجا یک قطعه جالب از شایعات در مورد خانم اسمیت است
14. It was common gossip that they were having an affair.
[ترجمه ترگمان]شایعه همگانی بود که آن ها با هم رابطه داشتند
[ترجمه گوگل]شایان ستایش شایعی بود که آنها یک امر داشتند
15. She has never been one to indulge in gossip.
[ترجمه ترگمان]او تا به حال کسی نبوده که در شایعه پراکنی بوده باشد
[ترجمه گوگل]او هرگز شایعه ای را نادیده گرفته است
16. The jet-setting couple made frequent appearances in the gossip columns.
[ترجمه ترگمان]این زوج در حال غروب به طور مکرر در ستون های شایعات ظاهر شدند
[ترجمه گوگل]جفت تنظیم جفت ساخته شده ظاهر مکرر در ستون های شایعات
17. Her appetite for gossip is absolutely indecent.
[ترجمه ترگمان]اشتهایش به خاطر شایعات بی اساس است
[ترجمه گوگل]اشتیاق او به شایستگی مطلقا ناخوشایند است
18. Her letter was full of gossip.
[ترجمه ترگمان]نامه او پر از شایعه بود
[ترجمه گوگل]نامه اش پر از شایعات بود
19. The gossip was that he had lost a fortune on the stock exchange.
[ترجمه ترگمان]شایعات این بود که او ثروتی برای مبادله سهام از دست داده بود
[ترجمه گوگل]شایعات این بود که او در بازار سهام ثروت را از دست داده است
20. It's common gossip in the office that she's about to leave her husband.
[ترجمه ترگمان]شایعه رایج در دفتر است که می خواهد شوهرش را ترک کند
[ترجمه گوگل]شایعات شایعی در این دفتر است که او قصد دارد شوهرش را ترک کند