به نتیجه ی مطلوب رسیدن، موثر بودن
do the trick
به نتیجه ی مطلوب رسیدن، موثر بودن
انگلیسی به انگلیسی
• bring the desired results
جملات نمونه
1. It'll do the trick.
[ترجمه ترگمان]کلک را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]این ترفند را انجام خواهد داد
[ترجمه گوگل]این ترفند را انجام خواهد داد
2. A bit more flour should do the trick.
[ترجمه ترگمان]کمی آرد دیگر باید این کار را انجام دهد
[ترجمه گوگل]کمی آرد باید این ترفند را انجام دهد
[ترجمه گوگل]کمی آرد باید این ترفند را انجام دهد
3. Sometimes a few choice words will do the trick.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات چند کلمه انتخاب این کار را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]گاهی چند واژه انتخابی این ترفند را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]گاهی چند واژه انتخابی این ترفند را انجام می دهد
4. That seemed to do the trick, or at least he thought so.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که این کار حقه است، یا لااقل این طور فکر می کند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که این ترفند را انجام می داد یا حداقل آن را تصور میکرد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که این ترفند را انجام می داد یا حداقل آن را تصور میکرد
5. A doctored ball should do the trick for both at the same time.
[ترجمه ترگمان]یک توپ دستکاری شده باید هر دو را برای هر دو کار انجام دهد
[ترجمه گوگل]یک توپ دکتر باید توپ را برای هر دو در همان زمان انجام دهد
[ترجمه گوگل]یک توپ دکتر باید توپ را برای هر دو در همان زمان انجام دهد
6. The bathrobe did not do the trick.
[ترجمه ترگمان]حوله حمام کار را نکرد
[ترجمه گوگل]حمام این فریب را انجام نداد
[ترجمه گوگل]حمام این فریب را انجام نداد
7. In Tucson, January golf tournaments do the trick.
[ترجمه ترگمان]در توسکان، مسابقات گلف در ژانویه حقه را انجام می دهند
[ترجمه گوگل]در توسان، مسابقات گلف ژانویه این ترفند را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]در توسان، مسابقات گلف ژانویه این ترفند را انجام می دهد
8. Often a little give from one side will do the trick.
[ترجمه ترگمان]اغلب اوقات کمی از یک طرف این کار را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]اغلب کمی از یک طرف این ترفند را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]اغلب کمی از یک طرف این ترفند را انجام می دهد
9. Can he also do the trick of getting out of here?
[ترجمه ترگمان]آیا او نیز می تواند از اینجا فرار کند؟
[ترجمه گوگل]آیا او می تواند کلاهبرداری از خارج شدن از اینجا را انجام دهد؟
[ترجمه گوگل]آیا او می تواند کلاهبرداری از خارج شدن از اینجا را انجام دهد؟
10. She didn't somehow think a stitch cutter would do the trick quite so well!
[ترجمه ترگمان]او به هیچ وجه فکر نمی کرد که یک سوهان تیز این کار را خیلی خوب انجام دهد!
[ترجمه گوگل]او به نوعی فکر نمی کرد که یک برش بخیه این کار را خیلی خوب انجام دهد!
[ترجمه گوگل]او به نوعی فکر نمی کرد که یک برش بخیه این کار را خیلی خوب انجام دهد!
11. Something less than a precision guided missile would do the trick.
[ترجمه ترگمان]چیزی کم تر از یک موشک هدایت شونده کلک را انجام میده
[ترجمه گوگل]چیزی کمتر از یک موشک هدایت دقیق این فریب را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]چیزی کمتر از یک موشک هدایت دقیق این فریب را انجام می دهد
12. It certainly seemed to do the trick.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که این کار حقه است
[ترجمه گوگل]قطعا به نظر میرسید این فریب را انجام دهد
[ترجمه گوگل]قطعا به نظر میرسید این فریب را انجام دهد
13. The second surgery on my knee seemed to do the trick.
[ترجمه ترگمان]دومین عمل جراحی روی زانوی من به نظر می رسید که کلک را انجام دهم
[ترجمه گوگل]جراحی دوم در زانوی من به نظر می رسید فریب
[ترجمه گوگل]جراحی دوم در زانوی من به نظر می رسید فریب
14. A Roget's Thesaurus will do the trick, as will any number of vocabulary building books.
[ترجمه ترگمان]A Roget این کار را انجام خواهد داد، همان طور که هر عددی از کتاب ها و کتاب های مربوط به ساختمان را در بر خواهد داشت
[ترجمه گوگل]اصطلاحنامه راکت، این کار را انجام خواهد داد، همانطور که تعداد زیادی از کتابهای ساختاری واژگان نیز وجود دارد
[ترجمه گوگل]اصطلاحنامه راکت، این کار را انجام خواهد داد، همانطور که تعداد زیادی از کتابهای ساختاری واژگان نیز وجود دارد
15. Maybe computer science would do the trick.
[ترجمه ترگمان] شاید علم کامپیوتر کار رو بکنه
[ترجمه گوگل]شاید علم کامپیوتر بتواند این ترفند را انجام دهد
[ترجمه گوگل]شاید علم کامپیوتر بتواند این ترفند را انجام دهد
پیشنهاد کاربران
کارساز بودن
نتیجه بخش بودن
موثر واقع شدن
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
if something does the trick, it solves a problem or provides what is needed to get a good result
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Merriam - Webster :
to produce a desired result
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین MACMILLAN :
to do what is needed in order to achieve something
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Cambridge :
If something does the trick, it has the necessary or wanted effect
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
if something does the trick, it solves a problem or provides what is needed to get a good result
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Merriam - Webster :
to produce a desired result
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین MACMILLAN :
to do what is needed in order to achieve something
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Cambridge :
If something does the trick, it has the necessary or wanted effect
کلک کار را کندن
کار را راه انداختن
. A homemade nicely decorated box can do the trick
جعبه ی دست ساز ی که به زیبایی تزیین شده باشد کار را راه می اندازد.
. A homemade nicely decorated box can do the trick
جعبه ی دست ساز ی که به زیبایی تزیین شده باشد کار را راه می اندازد.
موثربودن و به نتیجه مطلوب رساندن
to produce a desired result
Effectively and delivering the desired result
موثربودن و به نتیجه مطلوب رساندن
Effectively and delivering the desired result
موثربودن و به نتیجه مطلوب رساندن
is worth trying - couldn't hurt
معادل دقیقش میشه "حق مطلب رو ادا کردن"
Do/does the trick= do/does justice
یعنی به طور کامل به چیزی پرداختن
یا حق مطلبی رو به طور کامل اَدا کردن
مثلا
The topic is so complex that I can't do justice to it in a brief survey.
این موضوع اونقدر پیچیده است که با یک بررسی کوتاه نمیشود حق مطلبش را ادا کرد.
Do/does the trick= do/does justice
یعنی به طور کامل به چیزی پرداختن
یا حق مطلبی رو به طور کامل اَدا کردن
مثلا
The topic is so complex that I can't do justice to it in a brief survey.
این موضوع اونقدر پیچیده است که با یک بررسی کوتاه نمیشود حق مطلبش را ادا کرد.
توی فارسی محاوره ای به معنیِ ( جواب دادن ) هم هست.
Fad diets haven't done the trick for me.
رژیم های متداول امروزی در مورد من جواب نداده.
Fad diets haven't done the trick for me.
رژیم های متداول امروزی در مورد من جواب نداده.
That did it
that does it
that does it
ترفندی را انجام دادن یا مشکلی را حل کردن
کار را راه انداختن
کار را به فرجام رساندن
کاری را تمام کردن
کار را به فرجام رساندن
کاری را تمام کردن
کلمات دیگر: