کلمه جو
صفحه اصلی

monarchy


معنی : سلطنت، رژیم سلطنتی، سلطنت مطلقه، شهریاری
معانی دیگر : شاهی، پادشاهی، کشور پادشاهی، (نادر) حکومت مطلقه، تک سالاری

انگلیسی به فارسی

سلطنت، پادشاهی، حکومت سلطنتی، حکومت پادشاهی، رژیم سلطنتی


خانواده‌ی سلطنتی


سلطنت، رژیم سلطنتی، سلطنت مطلقه، شهریاری


انگلیسی به انگلیسی

• kingdom; rule by a hereditary sovereign; form of government with a monarch at its head; monarchical state
a monarchy is a system in which a country has a king or queen.
the monarchy is used to refer to the king and queen of a country, and their immediate family.

مترادف و متضاد

سلطنت (اسم)
reign, power, raj, domination, kingship, monarchy, sultanate

رژیم سلطنتی (اسم)
monarchy

سلطنت مطلقه (اسم)
monarchy

شهریاری (اسم)
monarchy

جملات نمونه

1. absolute monarchy
سلطنت مطلقه

2. constitutional monarchy
سلطنت مشروطه

3. hereditary monarchy
سلطنت موروثی

4. spain is a monarchy
اسپانیا کشور پادشاهی است.

5. the overthrow of monarchy
فرو افکنی نظام شاهی

6. the return of monarchy in 1660
بازگشت نظام شاهی در سال 1660

7. the crown is emblematic of monarchy
تاج نشانه ی سلطنت است.

8. the limitation of royal power under a constitutional monarchy
محدودیت اختیارات پادشاه در سلطنت مشروطه

9. The monarchy in England plays an important role in British culture.
[ترجمه ترگمان]سلطنت در انگلستان نقش مهمی در فرهنگ بریتانیا بازی می کند
[ترجمه گوگل]پادشاهی در انگلستان نقش مهمی در فرهنگ بریتانیا ایفا می کند

10. The mystique surrounding the monarchy has gone for ever.
[ترجمه ترگمان]The که سلطنت را احاطه کرده است برای همیشه از بین رفته است
[ترجمه گوگل]رمز و راز پیرامون سلطنت برای همیشه رفته است

11. Some nationalists would like to depict the British monarchy as a purely English institution.
[ترجمه ترگمان]برخی از ملی گرایان دوست دارند که پادشاهی بریتانیا را به عنوان یک نهاد کاملا انگلیسی به تصویر بکشند
[ترجمه گوگل]بعضی از ملی گرایان مایلند سلطنت بریتانیا را به عنوان یک نهاد صرفا انگلیسی معرفی کنند

12. The monarchy was notoriously reluctant to embrace change.
[ترجمه ترگمان]سلطنت در پذیرفتن این تغییر، آشکارا بی میل بود
[ترجمه گوگل]سلطنت به شدت تمایلی به پذیرش تغییر نداشت

13. The power of the monarchy in Britain today is more symbolical than real.
[ترجمه دانشجو 🙋] امروزه قدرت سلطنت در بریتانیا بیشتر نمادین است تا واقعی
[ترجمه ترگمان]قدرت سلطنت در بریتانیا امروزه نمادین بیش از واقعی است
[ترجمه گوگل]قدرت سلطنت در بریتانیا امروز نمادین تر از واقعیت است

14. Arguably, the monarchy worked well for many centuries.
[ترجمه ترگمان]مسلما، سلطنت برای قرن های متمادی به خوبی کار می کرد
[ترجمه گوگل]مسلما پادشاهی برای قرن ها کار خوبی کرد

15. The United Kingdom is a constitutional monarchy.
[ترجمه ترگمان]پادشاهی متحده پادشاهی مشروطه است
[ترجمه گوگل]بریتانیا یک سلطنت قانون اساسی است

16. There is a growing movement to divest the monarchy of its remaining constitutional power.
[ترجمه ترگمان]یک جنبش رو به رشد برای محروم کردن سلطنت از قدرت مشروطه باقیمانده آن وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک جنبش رو به رشد برای تحمیل سلطنت قدرت قانون اساسی باقی مانده است

constitutional monarchy

سلطنت مشروطه


absolute monarchy

سلطنت مطلقه


Spain is a monarchy.

اسپانیا کشور پادشاهی است.


پیشنهاد کاربران

پادشاه یا ملکه

کشور ى که پادشاه وملکه آن را اداره
مى کند

سلطه ی پادشاهی
And that's how the truth is sweet to us
واین طور هست که حقیقت برای ماشیرین است


حکومت سلطنتی، مثل انگلستان, اما این سلطه به این معنا نیست که اونا حکمران و فرمانروا باشن.

Arguably, the monarchy worked well for many centuries

نظام پادشاهی

monarchy ( باستان شناسی )
واژه مصوب: پادشاهی ۲
تعریف: نظامی سیاسی که در آن ریاست کشور، معمولاً به صورت موروثی، در دست یک نفر با عنوان شاه یا ملکه است|||متـ . سلطنت

خودکامگی


کلمات دیگر: