کلمه جو
صفحه اصلی

restructure


بازسامان کردن، نوسازمان کردن، تجدید سازمان کردن، دگرسان کردن، دگرگون کردن

انگلیسی به فارسی

بازسامان کردن، نوسازمان کردن، تجدید سازمان کردن


دگرسان کردن، دگرگون کردن


شرایط وام را عوض کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: restructures, restructuring, restructured
• : تعریف: to change the structure or organization of.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to alter or completely change the structure of something.

• rebuild, reestablish, reorganize
to restructure an organization or system means to change the way it is organized.

جملات نمونه

1. Falling profits made it necessary to restructure the business.
[ترجمه ترگمان]از دست دادن سود برای بازسازی کسب وکار لازم بود
[ترجمه گوگل]سقوط سود باعث شد که بازنشستگی کسب و کار را تغییر دهد

2. The restructure has shaken down, and staff are showing a new sense of purpose.
[ترجمه ترگمان]بازسازی دوباره متزلزل شده است و کارکنان حس جدیدی از هدف را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]بازسازی درهم شکسته شده است و کارکنان حس جدیدی از هدف را نشان می دهند

3. As for the representative level I would restructure the county championship.
[ترجمه ترگمان]در مورد سطح نمایندگی، من قهرمان این استان را بازسازی خواهم کرد
[ترجمه گوگل]در مورد سطح نمایندگی من قهرمانی شهرستان را دوباره تنظیم کنم

4. Shareholders and creditors agree to restructure debts and payment schedules and, often, to swap debt for riskier equity.
[ترجمه ترگمان]سهامداران و سهام داران توافق دارند که بدهی و برنامه پرداخت را بازسازی کنند و اغلب برای مبادله بدهی به سود سهام riskier استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]سهامداران و طلبکاران توافق دارند که بدهی ها و برنامه های پرداخت را بار دیگر تکرار کنند و اغلب بدهی ها را برای به خطر انداختن مبادله بدهند

5. Mr Gorbachev's attempt to restructure the Soviet economy met with criticism from traditional communists.
[ترجمه ترگمان]تلاش آقای گورباچف برای بازسازی اقتصاد شوروی با انتقاد از کمونیست ها سنتی روبرو شد
[ترجمه گوگل]تلاش گورباچف ​​برای بازسازی اقتصاد شوروی با انتقاد از کمونیست های سنتی مواجه شد

6. But it is certain companies asking bankers to restructure loans will never return to former carefree days.
[ترجمه ترگمان]اما مشخص است که شرکت هایی که از بانکداران می خواهند وام را بازسازی کنند هرگز به روزه ای carefree سابق باز نخواهند گشت
[ترجمه گوگل]اما شرکت های خاصی که از بانکداران درخواست می کنند تا بازسازی کنند، هرگز به روزهای بدون مراقبت گذشته نخواهند رسید

7. States began to restructure their most expensive public systems: education, health care, and welfare.
[ترجمه ترگمان]دولت ها شروع به بازسازی most سیستم های عمومی خود کردند: آموزش، مراقبت های بهداشتی و رفاه
[ترجمه گوگل]ایالت ها شروع به تربیت گران ترین سیستم های آموزش عمومی، مراقبت های بهداشتی و رفاه خود کردند

8. The company was slow to restructure, and its problems could carry over into another substantial profit decline in 199
[ترجمه ترگمان]این شرکت به سرعت در حال بازسازی بود و مشکلات آن می توانست به یک کاهش قابل توجه دیگر در ۱۹۹ فرد منجر شود
[ترجمه گوگل]این کمپانی آهسته بازسازی شد و مشکلاتش می تواند به کاهش قابل ملاحظه سود در سال 199 منتهی شود

9. The money will be used to restructure workshops, improve site safety and increase environmental protection.
[ترجمه ترگمان]این پول برای بازسازی کارگاه ها، بهبود ایمنی سایت و افزایش حفاظت از محیط زیست مورد استفاده قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]این پول برای بازسازی کارگاه ها، بهبود ایمنی سایت و افزایش حفاظت از محیط زیست مورد استفاده قرار می گیرد

10. Is there a way to restructure the traditional feminine economy so that an economically rational person could choose the caretaking roles?
[ترجمه ترگمان]آیا راهی برای بازسازی اقتصاد سنتی زنانه وجود دارد به طوری که یک فرد منطقی از نظر اقتصادی می تواند نقش های محوری را برگزیند؟
[ترجمه گوگل]آیا راهی برای بازسازی اقتصاد زنانه سنتی وجود دارد به طوری که یک فرد منطقی اقتصادی بتواند نقش حاکمیت را انتخاب کند؟

11. The President called on educators and politicians to help him restructure American education.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور از مربیان و سیاستمداران خواست تا به او در بازسازی آموزش و پرورش آمریکا کمک کنند
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور از آموزگاران و سیاستمداران خواست که به او در بازسازی آموزش آمریکایی کمک کنند

12. The company has reached a deal with its major creditors allowing it to restructure its debts.
[ترجمه ترگمان]این شرکت به قراردادی با طلبکاران اصلی خود رسیده است که به آن اجازه بازسازی بدهی های خود را می دهد
[ترجمه گوگل]این شرکت با معامله گران اصلی خود به توافق رسید و اجازه داد تا بدهی های خود را بازسازی کند

13. It also said it might take a charge of as much as $ 25 million to restructure part of its business.
[ترجمه ترگمان]همچنین گفت ممکن است هزینه ای برابر ۲۵ میلیون دلار برای بازسازی بخشی از کسب وکار خود داشته باشد
[ترجمه گوگل]همچنین گفت که ممکن است مبلغ 25 میلیون دلار برای بازسازی بخشی از کسب و کار خود هزینه کند

14. Bonnet was known to be opposed to the government's plans to restructure the army.
[ترجمه ترگمان]در رابطه با طرح های دولت برای بازسازی ارتش، اشاره ای شد
[ترجمه گوگل]بدان معنی بود که مخملباه مخالف برنامه های دولت برای بازسازی ارتش است

15. The reduction in turnover, tight margins and the necessity to cut costs has made it necessary to restructure the business.
[ترجمه ترگمان]کاهش معاملات، حاشیه های تنگ و ضرورت کاهش هزینه ها برای بازسازی کسب وکار ضروری است
[ترجمه گوگل]کاهش گردش مالی، حاشیه های تنگ و ضرورت کاهش هزینه ها باعث شده است که بازسازی این کسب و کار ضروری باشد

پیشنهاد کاربران

دوباره تنظیم کردن

تجدید ساختار

بازسازی

بازتعریف ساختار

سازماندهی مجدد

بازسازی کردن

تعدیل نیرو

از نو پایه ریزی کردن
از نو ساختن


کلمات دیگر: