1. the demarcation line
خط مرزی
2. the demarcation of the frontiers lasted two years
نشانه گذاری مرزها دو سال طول کشید.
3. the clear demarcation existing between well water and river water
تمایز واضحی که بین آب چاه و آب رودخانه وجود دارد.
4. It was hard to draw clear lines of demarcation between work and leisure.
[ترجمه ترگمان]ترسیم خطوط روشن تعیین حدود بین کار و فراغت سخت بود
[ترجمه گوگل]سخت بود که خطوط مشخصی از بین بردن کار و اوقات فراغت کشف شود
5. Talks were continuing about the demarcation of the border between the two countries.
[ترجمه ترگمان]گفتگوها در مورد تعیین حدود مرزی بین دو کشور ادامه داشت
[ترجمه گوگل]مذاکرات در مورد جدایی مرز میان دو کشور ادامه داشت
6. Nor did his Lordship draw any demarcation between administrative institutions and inferior courts for the purposes of review.
[ترجمه ترگمان]همچنین سرور او هیچ گونه مرزبندی میان نهاده ای اداری و دادگاه های فرعی برای اهداف بازبینی را مشخص نکرد
[ترجمه گوگل]همچنین لردلی نتوانست بین مجامع اداری و دادگاه های پایین تر برای اهداف بررسی اختلاف نظر ایجاد کند
7. The demarcation between black and rust is to be clearly defined.
[ترجمه ترگمان]تعیین حدود میان سیاه و زنگ باید به وضوح مشخص شود
[ترجمه گوگل]جدایی بین سیاه و زنگ باید مشخص شود
8. She had driven slowly forward to the yellow demarcation line and the frightening folds of barbed wire.
[ترجمه ترگمان]او آهسته به سوی خط زرد رنگ رفته بود و چین های بزرگ سیم های خاردار به خود گرفته بود
[ترجمه گوگل]او به آرامی به جلو خط قرمز زاویه دار و پیچ های ترسناکی از سیم خاردار رانده شده بود
9. There is also an exaggerated demarcation of social distance between ranks, and deferential behavior by subordinate ranks toward superiors.
[ترجمه ترگمان]همچنین فاصله زیادی از فاصله اجتماعی بین صفوف، و رفتار محترمانه از جانب افسران زیردست نیز وجود دارد
[ترجمه گوگل]همچنین یک تفکیک فوق العاده میان فاصله اجتماعی بین صفوف و رفتار استبدادی توسط صفات فرعی به سمت فرمانروایان وجود دارد
10. The courts have long been involved in demarcation disputes.
[ترجمه ترگمان]دادگاه ها مدت ها است که در تعیین حدود مرزی دخیل بوده اند
[ترجمه گوگل]دادگاه به مدت طولانی در اختلافات جدایی قرار گرفته است
11. There was no clear demarcation between work and play.
[ترجمه ترگمان]هیچ زمینه مشخصی بین کار و نمایش وجود نداشت
[ترجمه گوگل]هیچ تعریفی مشخص بین کار و بازی وجود نداشت
12. The Gardiner entrance to Yellowstone -- the demarcation between civilization and wildness -- is an arch without a door.
[ترجمه ترگمان]ورودی گاردینر به Yellowstone - - تعیین حدود بین تمدن و wildness - - طاق بدون در است
[ترجمه گوگل]ورود گاردینر به یلوستون - تمایز بین تمدن و گیاهخوار - یک قوس بدون درب است
13. There was no clear demarcation between work and play or public and private business.
[ترجمه ترگمان]هیچ زمینه مشخصی بین کار و بازی یا کار عمومی و خصوصی وجود نداشت
[ترجمه گوگل]هیچ تعریفی مشخص بین کار و بازی یا تجارت عمومی و خصوصی وجود ندارد
14. Both gynaecology and obstetrics challenged traditional lines of demarcation between medicine and surgery.
[ترجمه ترگمان]هم gynaecology و هم زنان زایمان، خطوط سنتی تعیین حدود پزشکی و جراحی را به چالش کشیده اند
[ترجمه گوگل]هر دو زنان و مامایی خطرات سنتی جدایی بین پزشکی و جراحی را به چالش کشیدند
15. Any attempt at continued demarcation is impossible once the courts move to a theory of extensive review.
[ترجمه ترگمان]هر گونه تلاش در ادامه تعیین حدود، زمانی غیر ممکن است که دادگاه ها به یک نظریه بازبینی گسترده تبدیل شوند
[ترجمه گوگل]هر تلاشی برای ادامه معافیت در زمانی که دادگاهها به نظریه بازبینی گسترده ادامه می دهند غیرممکن است
16. A clearer demarcation might be drawn between the traditional subject headings lists and thesauri by the following summary of differences:
[ترجمه ترگمان]یک حدود واضح تر ممکن است بین لیست های موضوعات سنتی مورد استفاده قرار گیرد و به طور خلاصه از تفاوت های زیر استفاده شود:
[ترجمه گوگل]تعریف واضح تر می توان بین فهرست سمع ها و اصطلاحنامه های سؤالی سنتی با خلاصه ای از تفاوت های متفاوت به دست آورد:
17. In fact, the lines of demarcation between the two camps were much less distinct.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، خطوط علامت گذاری دو اردوگاه بسیار کم تر متمایز بودند
[ترجمه گوگل]در حقیقت، خطوط تقسیم بین دو اردوگاه بسیار کمتر بود