to do something slowly or carefully without hurrying
take time
پیشنهاد کاربران
to do something more slowly than seems reasonable
طول کشیدن
وقت بردن
وقت بردن
:take ( one's ) time
to act slowly or at one's leisure
to go as slow as one wants or needs to
to use as much time as is required
to act slowly or at one's leisure
to go as slow as one wants or needs to
to use as much time as is required
وقت گذاشتن ( برای کاری )
you need time
وقت گذاشتن برای چیزی یا وقت کافی صرف کردن برای چیزی
حوصله به خرج دادن
وقت صرف کردن برای کاری / وقت گذاشتن برای کاری
تامل کردن / با تامل کاری را انجام دادن
از وقت استفاده کردن
حوصله به خرج دادن/ حوصله کردن
فرصت دادن
زمان گذاشتن برای چیزی یا کسی / زمان قایل شدن برای چیزی یا کسی
زمان دادن به چیزی یا به کسی
وقت صرف کردن برای کاری / وقت گذاشتن برای کاری
تامل کردن / با تامل کاری را انجام دادن
از وقت استفاده کردن
حوصله به خرج دادن/ حوصله کردن
فرصت دادن
زمان گذاشتن برای چیزی یا کسی / زمان قایل شدن برای چیزی یا کسی
زمان دادن به چیزی یا به کسی
زمان بردن
take one's time به معنای ئقت گذاشتن برای کاری نیست. به معنای عجله نکردن و حوصله به خرج دادن است
وقت گذاشتن
زمانی را صرف کردن برای . . .
زمان بر ، وقت گیر
حوصله به خرج دادن/ حوصله کردن
وقت صرف کردن ( برای کاری )
تامل کردن / با تامل کاری را انجام دادن
از وقتت استفاده کردن
وقت گذاشتن ( برای کاری )
فرصت دادن
زمان گذاشتن برای چیزی یا کسی / زمان قایل شدن برای چیزی یا کسی
زمان دادن به چیزی یا به کسی
وقت صرف کردن ( برای کاری )
تامل کردن / با تامل کاری را انجام دادن
از وقتت استفاده کردن
وقت گذاشتن ( برای کاری )
فرصت دادن
زمان گذاشتن برای چیزی یا کسی / زمان قایل شدن برای چیزی یا کسی
زمان دادن به چیزی یا به کسی
Take your time عجله نکن
کلمات دیگر: