1. There was just the concierge left in his apartment by the gate.
[ترجمه ترگمان]فقط دربان در خانه اش کنار در مانده بود
[ترجمه گوگل]در حیاط خانه اش فقط یک اتاق کنسول وجود داشت
2. It also opened a concierge desk selling tickets to area events and hired a tour coordinator fluent in five languages.
[ترجمه ترگمان]همچنین یک میز دربان را باز کرد که بلیط ها را به رویداده ای منطقه می فروخت و هماهنگ کننده سفره ای دوره ای پنج زبان بود
[ترجمه گوگل]همچنین میز میزبان را برای فروش بلیط به حوادث حومه باز کرد و یک هماهنگ کننده تور را در پنج زبان مسلط کرد
3. The concierge looked ready to cry.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که دربان آماده گریستن است
[ترجمه گوگل]کنسرسیوم آماده گریه بود
4. He checked the telephone number with the concierge before placing a call.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه زنگ بزند، با دربان شماره تلفنی را چک کرد
[ترجمه گوگل]او قبل از برقراری تماس، شماره تلفن را با نگهبان وارد کرد
5. But Philippa Hose, a tall, blonde Concierge employee, had to scale a security fence while wearing a pencil skirt and heels in order to disable a client's alarm system during a storm.
[ترجمه ترگمان]اما فیلیپا ویک، یک کارمند بلند قد و بلوند، مجبور بود یک نرده امنیتی را در حالی که یک دامن و کفش های پاشنه بلند پوشیده است، به منظور از کار انداختن سیستم هشدار دهنده یک مشتری در طول طوفان، به کار گیرد
[ترجمه گوگل]اما Philippa Hose، یک کارمند بلند پایه و لباس Concierge، مجبور بود که یک حصار امنیتی را در حالی که لباس دامن مداد و پاشنه های خود را به منظور غیرفعال کردن سیستم زنگ خطر مشتری در طول طوفان، اندازه گیری کند
6. Set up safe, Concierge, market, cosmetology, etc. especially.
[ترجمه ترگمان]ایمنی، بازار، بازار، cosmetology و غیره را به طور خاص تنظیم کنید
[ترجمه گوگل]تنظیم ایمن، دربان، بازار، لوازم آرایش، و غیره به ویژه
7. One example is what Americans call concierge services -- domestic help, childcare, gardening and decorating.
[ترجمه ترگمان]یک نمونه از آن چیزی است که آمریکایی ها خدمات concierge را - - کمک داخلی، مراقبت از کودکان، باغبانی و دکوراسیون می نامند
[ترجمه گوگل]یک مثال این است که آمریکایی ها خدمات دربان - کمک های داخلی، مراقبت از کودکان، باغبانی و تزئینات را فرا می گیرند
8. He is a concierge at a five - star hotel.
[ترجمه لننلنلل] او دربان یک هتل پنج ستاره هست
[ترجمه ترگمان]او یک دربان هتل پنج ستاره است
[ترجمه گوگل]او یک مهماندار در هتل پنج ستاره است
9. The concierge spoke perfect English and always knew to recommend restaurants.
[ترجمه ترگمان]دربان انگلیسی عالی بود و همیشه می دانست که رستوران ها را توصیه می کند
[ترجمه گوگل]کنسرسیوم انگلیسی کامل صحبت کرد و همیشه می دانست که رستوران ها را توصیه می کند
10. The concierge should be a one - stop shop.
[ترجمه ترگمان] دربان باید یه مغازه رو متوقف کنه
[ترجمه گوگل]نگهبان باید یک فروشگاه یکپارچه باشد
11. This time the concierge was surprised to the point of bewilderment.
[ترجمه ترگمان]این بار دربان متعجب شد و متعجب شد
[ترجمه گوگل]این بار نگهبان به نقطه نگران کننده شگفت زده شد
12. The concierge can arrange to get you tickets to the ballet.
[ترجمه ترگمان]دربان می تواند ترتیبی بدهد که شما برای باله بلیط تهیه کنید
[ترجمه گوگل]کنسرسیوم می تواند بلیط های شما را به باله بفرستد
13. Read the concierge shift Log-Book, check if some things which last shift left need to be follow up.
[ترجمه ترگمان]دربان انتقال اطلاعات را مطالعه کنید کتاب را بررسی کنید، چک کنید که آیا چیزهایی که آخرین شیفت باقی مانده اند باید پی گیری شوند
[ترجمه گوگل]خواندن شیوه ی concierge log-book، بررسی کنید که آیا بعضی از چیزهایی که تغییر را به سمت چپ تغییر داده اند باید پیگیری شوند
14. Share the information with all Concierge staff of such events.
[ترجمه ترگمان]اطلاعات مربوط به تمام کارکنان این رویدادها را به اشتراک بگذارید
[ترجمه گوگل]اطلاعات را با تمام کارکنان کورسینگ از این رویدادها به اشتراک بگذارید