1. a course in english literature
کلاسی درباره ی ادبیات انگلیسی
2. a course of injections was also prescribed
یک دوره آمپول نیز تجویز شد.
3. a course that prepares students for college
کلاسی که دانشجویان را برای دانشگاه آماده می کند
4. a course with two lectures and one laboratory a week
درسی که در هفته دو ساعت کلاس و یک ساعت آزمایشگاه دارد
5. every course has a code number
هریک از دروس یک شماره ی شناسایی دارد.
6. of course not!
البته که نه !
7. the course load of each student
میزان کار درسی هر دانشجو
8. the course of the bicycle race
مسیر مسابقه ی دوچرخه سواری
9. the course of true love
روند عشق راستین
10. this course is designed for beginners
این دوره برای مبتدیان طراحی شده است.
11. a course of action
فرایند،اسلوب عملکرد،روش،نحوه ی کار،راه کار
12. crash course
کلاس فشرده و کوتاه مدت
13. damp course
(معماری - لایه ی قیر یا پلاستیک که برای جلوگیری از سرایت رطوبت در پایه ی دیوار قرار می دهند) نم گیر
14. foundation course
(بیشتر در انگلیس) درس پایه،کلاسی که در آن اساس علم یا موضوعی تدریس می شود
15. of course
البته،محققا،بی گمان،زینهار،طبیعتا،طبعا
16. off course
خارج از مسیر،دور از مسیر
17. a collision course
مسیر تصادم
18. a gut course in college
درسی آسان در دانشگاه
19. a junior course in mathematics
کلاس ریاضی ویژه ی سال سوم
20. a preparatory course for medical school
کلاس آمادگی برای دانشکده ی پزشکی
21. a race course
زمین مسابقه
22. a river's course
مسیر رودخانه
23. a straightforward course
مسیر سرراست
24. a three-credit course
یک درس سه واحدی
25. an indirect course
مسیر غیر مستقیم
26. an introductory course on classical music
دوره ی مقدماتی موسیقی کلاسیک
27. an orientation course
کلاس آشناسازی
28. in the course of a week
در یک هفته،ظرف (یا طی) یک هفته
29. in the course of battle, one of his friends dropped mortally wounded
طی نبرد یکی از دوستانش با زخم مهلکی نقش بر زمین شد.
30. in the course of human history
در طول تاریخ بشر
31. the erratic course of the river
مسیر پرپیچ و خم رودخانه
32. the onward course of events
مسیر رو به پیش رویدادها
33. the probable course of events
روند احتمالی رویدادها
34. the second course (of the dinner) consisted of salad and the fifth, of fried fish
بخش دوم (شام)،سالاد و بخش پنجم ماهی سرخ کرده بود.
35. the wisest course
عاقلانه ترین راه
36. in due course
به موقع خود،به هنگام خود،به نوبه ی خود
37. in due course
در موقع مقتضی،سرموعد،در هنگام شایسته
38. in the course of
طی،در حین،به هنگام
39. in the course of time
با گذشت زمان،پس از چندی
40. lay a course
1- (کشتیرانی) در جهت معینی حرکت کردن 2- نقشه ی کاری را کشیدن
41. pervert the course of justice
عدالت را از راه خود منحرف کردن
42. run one's course
دوره ی معمولی خود را طی کردن (سپری کردن)
43. stay the course (or stick the course)
دلسرد نشدن و کار را دنبال کردن
44. an eighteen-hole golf course
زمین گلف هیجده خانی
45. he aced the course
در درس نمره ی الف گرفت.
46. in the ordinary course of events
در گذشت زمان
47. in the regular course of events
در جریان عادی امور
48. i've taken a course in speech and debate
من کلاسی درباره ی سخنرانی و مناظره برداشته ام.
49. they plotted the course of the plane
آنها مسیر هواپیما را تعیین کردند.
50. on (or off) course
در (یا خارج از) مسیر
51. a mickey mouse college course
کلاس مزخرف در دانشگاه
52. if we peruse the course of history. . .
اگر سیر تاریخ رامورد بررسی قرار دهیم. . .
53. the illness ran its course
بیماری مراحل خود را طی کرد.
54. the ship went off course
کشتی از مسیر خود خارج شد.
55. to hold a straight course
مسیر سرراستی را پیمودن
56. to initiate a new course of studies
برنامه ی تحصیلی نوینی را آغاز کردن
57. to take a music course
کلاس موسیقی گرفتن (انتخاب کردن)
58. as a matter of course
طبق روال معمول،طبیعتا،خود به خود
59. let nature take its course
بگذار کارها روال طبیعی خود را طی کند
60. an event that changed the course of history
رویدادی که جریان تاریخ را عوض کرد
61. an event that turned the course of history
رویدادی که مسیر تاریخ را عوض کرد
62. crosswinds blew the ship off course
بادهای مخالف کشتی را از مسیر خود منحرف کرد.
63. the law must take its course
قانون باید مراحل خود را طی کند.
64. the plane deviated from its course
هواپیما از مسیر خود منحرف شد.
65. the river channeled a new course
رودخانه مسیر خود را (بستر خود را) تغییر داد.
66. on this map, the karun river's course has been carefully charted
در این نقشه مسیر رود کارون با دقت ترسیم (نگاره) شده است.
67. right now we must chart our course to prosperity
ما باید از هم اکنون طرح رسیدن به آبادانی را بریزیم.
68. we have to walk a careful course to avoid inflation
برای احتراز از تورم باید خطمشی احتیاط آمیزی را اتخاذ کنیم.
69. don't change your course, hold to one course only
جهت خود را عوض نکن،فقط به یک سو حرکت کن.
70. each english b. a. should take a capstone course on methods of advanced literary research
هر لیسانس انگلیسی باید یک درس اصلی در روش تحقیق ادبی بگیرد.