کلمه جو
صفحه اصلی

lodger


معنی : ساکن، مسافر، مستاجر
معانی دیگر : مستاجر (به ویژه در اتاق کرایه ای)، مشتری پانسیون، مسافر مهمانخانه، مهماندار

انگلیسی به فارسی

مسکن، مستاجر، مسافر، ساکن


مستاجر، ساکن، مسافر (مهمانخانه)، مهماندار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who lodges, esp. one who rents a furnished room.
مترادف: roomer
مشابه: boarder, guest, lessee, occupant, renter, tenant

• one who lodges; one who is lodged; (british) tenant, occupant; one who stays at a hotel or inn
a lodger is a person who pays money to live in part of someone else's house.

مترادف و متضاد

ساکن (اسم)
resident, denizen, inhabitant, occupant, lodger, habitant, occupier, inmate

مسافر (اسم)
traveler, fare, lodger, tripper, passenger, pilgrim, roomer, viator, peregrine

مستاجر (اسم)
renter, occupant, lodger, sharecropper, tenant, leaseholder, roomer, socager

جملات نمونه

1. Jill and Sue are at variance over/about their lodger.
[ترجمه Ali] جیل و سو بر سر مستاجرشان با هم اختلاف نظر دارند.
[ترجمه ترگمان]جیل و سو درباره lodger حرف می زنند
[ترجمه گوگل]جیل و سو بر وفاداری و غرورشان در برابر وطنشان قرار دارند

2. My friend is a lodger in my uncle's house.
[ترجمه Ali] دوست من در خانه ی عمویم مستاجر است.
[ترجمه ترگمان]دوست من در خانه عمویم مستاجر است
[ترجمه گوگل]دوست من مسکن در خانه عمویش است

3. Jennie took in a lodger to help with the mortgage.
[ترجمه ترگمان]Jennie یکی از lodger را برای کمک به رهن گذاشته بود
[ترجمه گوگل]Jennie در یک مسکن برای کمک به وام مسکن گرفتار شد

4. In contrast the relationships of landlady and lodger, landlord and tenant may have this component.
[ترجمه ترگمان]در تضاد با زن کاروانسرا دار و مستاجر، صاحب مسافرخانه و مستاجر ممکن است این اجزا را داشته باشند
[ترجمه گوگل]در مقابل روابط خانوار و مسکن، صاحبخانه و مستأجر ممکن است این جزء را داشته باشد

5. Then taking in a lodger or renting out a room may be the answer.
[ترجمه ترگمان]پس از آن که کسی را در اتاق اجاره کند یا اجاره بدهد، ممکن است جواب این سوال باشد
[ترجمه گوگل]پس از گرفتن یک مسکن یا اجاره یک اتاق، ممکن است پاسخ دهید

6. Deborah had taken a lodger the moment she found her place.
[ترجمه ترگمان]در این لحظه، \" دبرا place را پیدا کرده بود
[ترجمه گوگل]دبورا لحظه ای را پیدا کرد که محل او را پیدا کند

7. He did not expect the lodger to return.
[ترجمه ترگمان]انتظار نداشت که او برگردد
[ترجمه گوگل]او انتظار ندارد که مسکن بازگشت کند

8. This young lady's our new lodger.
[ترجمه ترگمان]این خانم جوان جدید ما است
[ترجمه گوگل]این خانم جوان خانم جدید ما است

9. Are you still looking for a lodger?
[ترجمه ترگمان]هنوز دنبال کسی می گردی؟
[ترجمه گوگل]آیا هنوز به دنبال یک مسکن هستید؟

10. On June 5 last year a lodger found Mrs Capper dead in bed and phoned the police.
[ترجمه ترگمان]در ۵ ژوئن سال گذشته، مستاجر خانم Capper را در بس تر دید و به پلیس تلفن کرد
[ترجمه گوگل]در 5 ژوئن سال گذشته، یک مسکن، خانم Capper را در رختخواب کتک زده و به پلیس تلفن زد

11. And I've got a lodger.
[ترجمه ترگمان]و من هم یک مستاجر دارم
[ترجمه گوگل]و من یک مسکن دارم

12. Her lodger was very much more willing to talk on this subject with his soft - hearted landlady.
[ترجمه ترگمان]او در این باره با صاحبخانه مهربان و مهربان خود صحبت می کرد
[ترجمه گوگل]مأمور او بسیار مایل بود که در مورد این موضوع با خانم خیرخواه خود صحبت کند

13. A sacred thing was this book her lodger had made, a fetich of friendship.
[ترجمه ترگمان]این کتاب مقدس، این کتابی بود که lodger از آن ساخته بود
[ترجمه گوگل]یک کتاب مقدس این کتاب بود که مهاجرینش دوست داشتنی بود

14. To address this problem, I would like to lodger few suggestions.
[ترجمه ترگمان]برای پرداختن به این مشکل، من می خواهم چند پیشنهاد داشته باشم
[ترجمه گوگل]برای حل این مشکل، من مایل به ارائه چند پیشنهاد است

15. If you have a spare room, put it to work for you - take in a lodger.
[ترجمه ترگمان]اگر یک اتاق اضافی دارید، آن را برای کار در a بگذارید
[ترجمه گوگل]اگر یک اتاق خالی دارید، آن را برای شما کار کنید - در یک مسکن را بگیرید

پیشنهاد کاربران

to take in lodgers
به مستاجران ( اتاق/پانسیون/سوئیت ) اجازه ماندن دادن

اجاره نشین


کلمات دیگر: