کلمه جو
صفحه اصلی

flagging


معنی : سنگ فرش، افتاده، کاهنده، ضعیف، ول
معانی دیگر : سست، شل و آویزان، رو به ضعف، متزلزل

انگلیسی به فارسی

سنگ‌فرش، متزلزل، کاهنده، ضعیف، ول، افتاده


پرچم گذاری، سنگ فرش، ضعیف، کاهنده، ول، افتاده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: flaggingly (adv.)
• : تعریف: diminishing or drooping, as energy or spirits; weakening.
اسم ( noun )
• : تعریف: an area paved with flagstones, or the material used for the paving.

• material used to pave a walkway, flagstones, paving stones; pavement
weak, exhausted; weakening, losing strength; losing energy or momentum

مترادف و متضاد

سنگ فرش (اسم)
flagging, flag, flagstone, cobble, paving, cobblestone, pavement, macadam, pediment

افتاده (صفت)
lowly, modest, meek, flagging, low, elliptic, fallen, unassuming

کاهنده (صفت)
subtractive, ablative, decreasing, regressive, decrescent, depreciatory, flagging

ضعیف (صفت)
light, lean, anemic, weak, faint, weakly, feeble, flagging, anile, asthenic, slack, atonic, infirm, fragile, pusillanimous, sappy, puny, feeblish, languid, shaky, rickety, languorous, weakish, wonky, powerless

ول (صفت)
flagging, loose, baggy, lax, irresoluble, licentious, loppy

جملات نمونه

1. flagging hopes
امیدهای رو به کاهش

2. By now the wine had lifted her flagging spirits.
[ترجمه ترگمان]در این موقع شراب، روحیه اش را از دست داده بود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر شراب روحیه پرچم خود را برداشته است

3. This movie is intended to revive her flagging career.
[ترجمه ترگمان]این فیلم قصد دارد حرفه flagging او را احیا کند
[ترجمه گوگل]این فیلم در نظر گرفته شده برای احیای حرفه پرچم او است

4. The police were flagging down all heavy goods vehicles.
[ترجمه ترگمان]پلیس همه وسایل نقلیه سنگین را کاهش داده بود
[ترجمه گوگل]پلیس تمام وسایل نقلیه سنگین را لغو کرد

5. His enthusiasm was in no way flagging.
[ترجمه ترگمان]شور و شوق او به هیچ وجه کم نبود
[ترجمه گوگل]شور و شوق او به هیچ وجه نشانه نیست

6. Marlette was already out of the door, flagging down a taxi.
[ترجمه ترگمان]Marlette از در بیرون رفته بود و به زحمت یک تاکسی را پیاده کرده بود
[ترجمه گوگل]مارلت در حال حاضر از درون خارج شده و تاکسی را به پایین پرت کرده است

7. The party still hopes to revive its flagging electoral fortunes.
[ترجمه ترگمان]این حزب هنوز امیدوار است که ثروت flagging خود را احیا کند
[ترجمه گوگل]حزب هنوز امیدوار است که بقایای انتخابات پرچم خود را احیا کند

8. Her flagging interest awoke.
[ترجمه ترگمان]خستگی او از خواب بیدار شد
[ترجمه گوگل]علاقه پرچم او بیدار شد

9. From political correctness to the flagging tenure system, the right of unadulterated academic lip flapping seems increasingly embattled.
[ترجمه ترگمان]از صحت سیاسی گرفته تا سیستم ضعیف حق تصدی، حق of (flapping)های لب (unadulterated)به طور فزاینده ای تحت فشار قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که از صحت سیاسی تا سیستم حاکمیت پرچم، حق فتنه انگیزی از نظر علمی غیرقانونی، به طور فزاینده ای به نظر می رسد

10. Uncertainties of planning, finance and building, along with flagging enthusiasm, have often proved too much for local initiatives.
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزی، تامین مالی و ساختمان، همراه با اشتیاق به کاهش اشتیاق، اغلب برای ابتکارات محلی بیش از حد به اثبات رسیده اند
[ترجمه گوگل]عدم قطعیت برنامه ریزی، مالی و ساخت و ساز، همراه با شور و هیجان پرچم، اغلب برای ابتکارات محلی بسیار زیاد است

11. The conversation was flagging.
[ترجمه ترگمان]گفتگو کم مانده بود
[ترجمه گوگل]مکالمه علامت گذاری شد

12. With exports flagging, Thaksin wants to boost consumer confidence and spending.
[ترجمه ترگمان]با کاهش صادرات، تاکسین به افزایش اعتماد مصرف کنندگان و خرج کردن نیاز دارد
[ترجمه گوگل]با تایید صادرات، تاکسین می خواهد اعتماد مصرف کنندگان و هزینه های خود را افزایش دهد

13. Jenny taught for four hours straight without flagging.
[ترجمه ترگمان]جنی به مدت چهار ساعت بدون خستگی تدریس می کرد
[ترجمه گوگل]جنی به مدت چهار ساعت بدون پرچم آموزش داد

14. In an effort to boost flagging confidence, Nimslo loaned cameras to the Fleet street city press.
[ترجمه ترگمان]Nimslo در تلاش برای افزایش اعتماد به نفس، به مطبوعات شهر فلیت پول قرض داد
[ترجمه گوگل]در تلاش برای تقویت اعتماد به نفس، Nimslo دوربین را به مطبوعات شهرستان خیابان ناوگان وام داد

flagging hopes

امیدهای رو به کاهش


پیشنهاد کاربران

افت، کم اوردن، تنزل، دچار تزلزل و ضعف شدن. . . flagging sales دچار افت در فروش شدن

دامپزشکی و علوم دامی
پرچم زدن دم مادیان به هنگام فحلی


کلمات دیگر: