• alone, by myself
on my own
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
On my own ( adv )
do Sth alone
do Sth alone
تنها، به تنهایی
گاهی اوقات به صورت all on my own هم نوشته میشود
گاهی اوقات به صورت all on my own هم نوشته میشود
تنها alone
Without other people
Without other people
به خودی خودم
= by myself
خودم ، خودم به تنهایی
به سلیقه خودم
درخودم
I like doing my work on my own
من دوست دارم کارهامو به سلیقه خودم انجام بدم
من دوست دارم کارهامو به سلیقه خودم انجام بدم
با مسئولیت خودم
Alone or without other people
خودم تنهایی
به روش و سلوک و دلخواه خودم ، به سلیقه خودم.
مستقل بودن. سر پای خود ایستادن. بخود متکی بودن
Being on my own is hard because i have not any saving
Being on my own is hard because i have not any saving
به تنهایی
میخوام روی پاهای خودم بایستم
خودم کاری که دوست دارم🌬
تنها/دست تنها بودن
کلمات دیگر: