کلمه جو
صفحه اصلی

improved

انگلیسی به فارسی

بهبود یافته، بهتر کردن، اصلاح کردن، بهبودی دادن، پیشرفت کردن، بهبودی یافتن، اصلاحات کردن، تکمیل کردن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: made better; of a higher quality.

- The ad says the cereal is new and improved.
[ترجمه ترگمان] این آگهی می گوید که سیریال جدید و پیشرفته است
[ترجمه گوگل] این آگهی می گوید غلات جدید و پیشرفته است

• increased in quality, enhanced, made better

جملات نمونه

1. improved farmland
زمین کشاورزی معمور

2. their meeting improved the chances for peace
ملاقات آنها احتمال صلح را بیشتر کرد.

3. the weather has improved
هوا بهتر شده است.

4. your english has improved considerably
انگلیسی شما پیشرفت زیادی کرده است.

5. in the following years, reza's fortunes improved considerably
در سال های بعد بهروزی رضا به طور قابل ملاحظه ای فزونی یافت.

6. the quality of his work has improved greatly
کیفیت کار او خیلی بهتر شده است.

7. in spite of all the propaganda, the standard of morality has not improved
علی رغم همه ی تبلیغات،سطح اخلاقیات بالا نرفته است.

8. the content of the letter is good but its format must be improved
محتوای نامه خوب است ولی طرح و شکل صفحات آن باید اصلاح شود.

9. There is no doubt that grades have improved and interest in education has revived.
[ترجمه ترگمان]هیچ شکی نیست که نمرات ارتقا یافته و علاقه به تحصیل احیا شده است
[ترجمه گوگل]شکی نیست که نمرات بهبود یافته و علاقه به آموزش و پرورش احیا شده است

10. The quality of life for gay men has improved over the last two decades.
[ترجمه ترگمان]کیفیت زندگی برای مردان همجنس گرا در دو دهه اخیر بهبود یافته است
[ترجمه گوگل]کیفیت زندگی مردان همجنسگرا طی دو دهه گذشته بهبود یافته است

11. He has improved his ranking this season from 67th to 30th.
[ترجمه ترگمان]او رده بندی خود را در این فصل از ۶۷ به ۳۰ ارتقا داده است
[ترجمه گوگل]او در این فصل از 67 تا 30 امسال بهبود یافته است

12. The performance improved as their confidence grew.
[ترجمه ترگمان]با رشد اعتماد به نفس، عملکرد بهبود یافت
[ترجمه گوگل]عملکرد آنها بهبود یافته است، زیرا اعتماد به نفس آنها افزایش یافته است

13. An improved mass transit system would cut traffic on the roads.
[ترجمه ترگمان]سیستم حمل و نقل عمومی بهبود یافته باعث کاهش ترافیک در جاده ها خواهد شد
[ترجمه گوگل]سیستم حمل و نقل بهبود یافته باعث کاهش ترافیک در جاده ها می شود

14. If he improved his IT skills, he'd easily get a job.
[ترجمه ترگمان]اگر او مهارت های خود را اصلاح کند، به آسانی شغلی پیدا خواهد کرد
[ترجمه گوگل]اگر او مهارت های فناوری اطلاعات خود را بهبود بخشد، او به آسانی می تواند کار کند

15. Standards in health care have improved enormously compared to 40 years ago.
[ترجمه ترگمان]استانداردهای مراقبت بهداشتی در مقایسه با ۴۰ سال پیش، به میزان زیادی بهبود یافته است
[ترجمه گوگل]استانداردهای مراقبت های بهداشتی در مقایسه با 40 سال پیش بسیار افزایش یافته است

16. Company sales improved dramatically following a $2 million marketing campaign.
[ترجمه ترگمان]پس از ۲ میلیون دلار تبلیغات بازاریابی، فروش شرکت به طور چشمگیری بهبود یافت
[ترجمه گوگل]فروش شرکت به طور چشمگیری پس از یک کمپین بازاریابی 2 میلیون دلاری بهبود یافت

17. Living standards have improved over the last century.
[ترجمه ترگمان]استانداردهای زندگی در قرن گذشته بهبود یافته اند
[ترجمه گوگل]استانداردهای زندگی در طول قرن گذشته بهبود یافته است

پیشنهاد کاربران

عرضه

بهتر

بهبود یافته

enhanced: بالا بردن، افزودن، افزایش
bettered: بهتر کردن
corrected: اصلاح شده
upgrade: ارتقاء

مطلوب

اصلاح شده


پیشرفت یا سامان یافتن

بهبود یافته، ارتقا یافته


بهبود بخشیدن

بهبود پیدا کردن
Performance improvedعملکرد بهبود پیدا کرد

شکوفا
رشد یافته
پر رونق
آباد

تغییر


کلمات دیگر: