• journalist who works for a newspaper that contains photographs
photojournalist
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. I started as a photojournalist by going to art school.
[ترجمه کسری] من کارم را به عنوان یک عکس خبری با رفتن به مدرسه هنر آغاز کردم
[ترجمه ترگمان]من به عنوان یک عکاس خبری با رفتن به مدرسه هنر شروع کردم[ترجمه گوگل]من با رفتن به مدرسه هنر به عنوان یک عکاس خبری شروع کردم
2. Richard Koci Hernandez, a photojournalist, said that when he tried out a prototype earlier this year, he immediately recognized the potential impact.
[ترجمه ترگمان]ریچارد koci هرناندز، یک عکاس خبری، گفت که وقتی یک نمونه اولیه را در اوایل امسال امتحان کرد، او بلافاصله تاثیر بالقوه ای را تشخیص داد
[ترجمه گوگل]ریچارد کوچی هرناندز، یک عکاس خبری، گفت هنگامی که او پیش از این نمونه اولیه را امتحان کرد، فورا تأثیرات بالقوه را شناخت
[ترجمه گوگل]ریچارد کوچی هرناندز، یک عکاس خبری، گفت هنگامی که او پیش از این نمونه اولیه را امتحان کرد، فورا تأثیرات بالقوه را شناخت
3. Chris de Bode, an award-winning photojournalist, travelled to Brazil, India, Pakistan and the United Republic of Tanzania to gather the stories.
[ترجمه ترگمان]Chris de، یک عکاس خبری برنده جایزه، به برزیل، هند، پاکستان و جمهوری متحده تانزانیا سفر کرد تا این داستان ها را جمع آوری کند
[ترجمه گوگل]کریس دی بو، خبرنگار برنده جایزه، به برزیل، هند، پاکستان و جمهوری متحده تانزانیا سفر کرد تا داستان ها را جمع آوری کند
[ترجمه گوگل]کریس دی بو، خبرنگار برنده جایزه، به برزیل، هند، پاکستان و جمهوری متحده تانزانیا سفر کرد تا داستان ها را جمع آوری کند
4. Craig Fritz began his career as a photojournalist at the Santa Fe New Mexica and was a finalist in William Randolph Hearst Foundation Journalism Awards.
[ترجمه ترگمان]کریگ فریتز کار خود را به عنوان یک عکاس خبری در سانتا فه نیویورک آغاز کرد و نامزد دریافت جایزه روزنامه نگاری بنیاد ویلیام راندولف هرست شد
[ترجمه گوگل]کریگ فریتز کار خود را به عنوان یک خبرنگار عکاسی در سانتا فای نیوز مکزیک آغاز کرد و یک فینالیست در جایزه روزنامه نگاری بنیاد ویلیام راندولف هارت بود
[ترجمه گوگل]کریگ فریتز کار خود را به عنوان یک خبرنگار عکاسی در سانتا فای نیوز مکزیک آغاز کرد و یک فینالیست در جایزه روزنامه نگاری بنیاد ویلیام راندولف هارت بود
5. The player takes on the role of a photojournalist, exploring and watching the way animals behave.
[ترجمه ترگمان]بازیگر نقش یک عکاس خبری، کاوش و مراقبت از نحوه رفتار حیوانات را برعهده می گیرد
[ترجمه گوگل]این بازیکن نقش یک عکاس خبری را بر عهده دارد، کاوش و تماشای رفتار حیوانات را بررسی می کند
[ترجمه گوگل]این بازیکن نقش یک عکاس خبری را بر عهده دارد، کاوش و تماشای رفتار حیوانات را بررسی می کند
6. American photojournalist Steve Sweitzer says that, in television, using natural sound is essential to tell a complete story.
[ترجمه ترگمان]عکاس خبری آمریکایی، استیو Sweitzer می گوید که در تلویزیون، استفاده از صوت طبیعی برای تعریف یک داستان کامل ضروری است
[ترجمه گوگل]استیو سویتزر، عکاس خبری آمریکایی می گوید که در تلویزیون، استفاده از صدای طبیعی برای داستان کامل ضروری است
[ترجمه گوگل]استیو سویتزر، عکاس خبری آمریکایی می گوید که در تلویزیون، استفاده از صدای طبیعی برای داستان کامل ضروری است
7. Kim Komenich, a Pulitzer-prize winning photojournalist says the rangefinder is "faster than autofocus. . . .
[ترجمه ترگمان]کیم Komenich، یک عکاس خبری برنده جایزه پولیتزر می گوید the \"سریع تر از فوکوس خودکار فوکوس خودکار\" است
[ترجمه گوگل]کیم کومینیچ، یک عکاس خبری که برنده جایزه پولیتزر شد، می گوید که دوربینی سریعتر از فوکوس اتوماتیک است
[ترجمه گوگل]کیم کومینیچ، یک عکاس خبری که برنده جایزه پولیتزر شد، می گوید که دوربینی سریعتر از فوکوس اتوماتیک است
8. As a witness to events, the photojournalist sets out to chronicle what happens in the world as it actually occurs.
[ترجمه ترگمان]به عنوان شاهد وقایع، عکاس خبری به شرح وقایع جهان می پردازد که در واقع رخ می دهد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک شاهد رویدادها، عکاس روزنامه نگار اعلام می کند که در چه زمانی اتفاق می افتد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک شاهد رویدادها، عکاس روزنامه نگار اعلام می کند که در چه زمانی اتفاق می افتد
9. Anna started working as a wedding photographer and photojournalist straight out of art school in 199
[ترجمه ترگمان]آنا کار خود را به عنوان یک عکاس مراسم عروسی آغاز کرد و در ۱۹۹ مدرسه هنر به طور مستقیم از مدرسه هنر بیرون رفت
[ترجمه گوگل]آنا کار خود را به عنوان یک عکاس عروسی و عکاس خبری مستقیما از مدرسه هنر در سال 199 آغاز کرد
[ترجمه گوگل]آنا کار خود را به عنوان یک عکاس عروسی و عکاس خبری مستقیما از مدرسه هنر در سال 199 آغاز کرد
10. When photojournalist Nic Dunlop identified him in April 199 he had settled with his children near Battambang.
[ترجمه ترگمان]زمانی که خبرنگار عکاس خبری در ماه آوریل او را معرفی کرد، او با فرزندانش در نزدیکی Battambang اقامت کرده بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که نیک دانلوپ (Nikn Dunlop)، عکاس خبری، در آوریل 199 او را شناسایی کرد، او با فرزندان خود در نزدیکی بتامبنگ سکونت داشت
[ترجمه گوگل]هنگامی که نیک دانلوپ (Nikn Dunlop)، عکاس خبری، در آوریل 199 او را شناسایی کرد، او با فرزندان خود در نزدیکی بتامبنگ سکونت داشت
11. The Time Magazine story is about a pushy photojournalist on a trendy street in Rome and makes it plain that in Italian, Fellini's film had already turned the name into a noun.
[ترجمه ترگمان]داستان مجله تایم در مورد یک عکاس خبری pushy در یک خیابان trendy در رم است و آن را آشکار می سازد که در فیلم های ایتالیایی، فلینی نام خود را به یک اسم تبدیل کرده است
[ترجمه گوگل]داستان مجله تایم در مورد یک خبرنگار برجسته در خیابان مرسوم، مد روز در رم است و آن را ساده در ایتالیایی، فیلم Fellini قبلا تبدیل به اسم تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]داستان مجله تایم در مورد یک خبرنگار برجسته در خیابان مرسوم، مد روز در رم است و آن را ساده در ایتالیایی، فیلم Fellini قبلا تبدیل به اسم تبدیل شده است
12. Kashi, a photojournalist, and Winokur, a writer and filmmaker, ended up in San Francisco, thousands of miles from their childhood homes.
[ترجمه ترگمان]Kashi، یک عکاس خبری، و winokur، یک نویسنده و فیلمساز، در سان فرانسیسکو، هزاران مایل از خانه های دوران کودکی خود به سر می برند
[ترجمه گوگل]کاشی، یک عکاس خبری و Winokur، نویسنده و فیلمساز، در سانفرانسیسکو، هزاران مایل از خانه های دوران کودکی خود، به پایان رسید
[ترجمه گوگل]کاشی، یک عکاس خبری و Winokur، نویسنده و فیلمساز، در سانفرانسیسکو، هزاران مایل از خانه های دوران کودکی خود، به پایان رسید
13. The Arab Spring takes photojournalist Kate Brooks to Cairo to witness the protests that toppled President Hosni Mubarak.
[ترجمه ترگمان]بهار عرب به کیت بروکس در قاهره کمک کرد تا شاهد اعتراضاتی باشد که رئیس جمهور حسنی مبارک را سرنگون کرد
[ترجمه گوگل]بهار عرب، کیت بروکس، عکاس خبری را به قاهره می رساند تا شاهد تظاهراتی که رئیس جمهور حسنی مبارک را نابود کرد
[ترجمه گوگل]بهار عرب، کیت بروکس، عکاس خبری را به قاهره می رساند تا شاهد تظاهراتی که رئیس جمهور حسنی مبارک را نابود کرد
14. He came across a man who was burying a child. This scene was photographed by both Pablo Bartholomew and Raghu Rai, another renowned Indian photojournalist.
[ترجمه ترگمان]او مردی بود که کودکی را دفن می کرد این صحنه توسط هر دو پابلو بورلی و Raghu رای، یک عکاس خبری هندی مشهور دیگر گرفته شده است
[ترجمه گوگل]او در کنار مردی بود که یک کودک را دفن کرد این صحنه توسط هر دو Pablo Bartholomew و Raghu Rai، یکی دیگر از عکاسان مشهور عکاسی هند عکسبرداری شده است
[ترجمه گوگل]او در کنار مردی بود که یک کودک را دفن کرد این صحنه توسط هر دو Pablo Bartholomew و Raghu Rai، یکی دیگر از عکاسان مشهور عکاسی هند عکسبرداری شده است
پیشنهاد کاربران
عکاس خبری
عکاس خبرنگار
کلمات دیگر: