کلمه جو
صفحه اصلی

entitled


معنی : موکل، محق
معانی دیگر : (verb transitive) حق دادن مستحق دانستن، لقب دادن، ملقب ساختن، نام نهادن، نامیدن

انگلیسی به فارسی

حق الزحمه، محق، موکل


انگلیسی به انگلیسی

• allowed, eligible, having a right to something
you use entitled when you are mentioning the title of something such as a book, film, or painting.

مترادف و متضاد

موکل (صفت)
appointed, delegated, charged, entitled

محق (صفت)
rightful, entitled

جملات نمونه

1. he is entitled to cancel the contract any time he wishes
او حق دارد هر وقت بخواهد قرارداد را فسخ کند.

2. he is entitled to the style of "mayor"
محق است که از عنوان ((شهردار)) استفاده کند.

3. you are entitled to your opinion
شما مجاز به داشتن نظریات خودتان هستید (در عقاید خود آزادید)

4. bravery in war entitled him to receive special privileges
شجاعت در جنگ او را مستحق دریافت امتیازات ویژه ای کرد.

5. the article was entitled "the sources of discord"
عنوان مقاله ((سرچشمه های ناهمسازی)) بود.

6. my article was published in a book entitled milton and homer
مقاله ی من در کتابی با عنوان ((میلتون و هومر)) چاپ شد.

7. Officers are entitled to travel first class.
[ترجمه ترگمان]افسران حق دارند درجه اول سفر کنند
[ترجمه گوگل]افسران مجاز به سفر به کلاس اول هستند

8. You may be entitled to reclaim some tax.
[ترجمه ترگمان]ممکن است حق داشته باشید که برخی مالیات را اصلاح کنید
[ترجمه گوگل]شما ممکن است حق دریافت برخی از مالیات را داشته باشید

9. They are entitled to enjoy many advantages and privileges.
[ترجمه ترگمان]آن ها مستحق برخورداری از مزایای و مزایای بسیاری هستند
[ترجمه گوگل]آنها حق دارند از مزایا و مزایای بسیاری برخوردار باشند

10. Everyone should be entitled to a decent wage/standard of living.
[ترجمه ترگمان]هر کس باید مستحق یک حقوق مناسب و استاندارد زندگی باشد
[ترجمه گوگل]هر کس باید حقوق و دستمزد مناسب / زندگی سالم داشته باشد

11. His executive position entitled him to certain courtesies rarely accorded others.
[ترجمه ترگمان]مقام اجرایی او چنان به او لقب داده بود که به ندرت به دیگران احترام می گذاشت
[ترجمه گوگل]موقعیت اجرایی وی به او نسبت به حسن نیت خاصی به ندرت به دیگران اهمیت می دهد

12. Parents are entitled to 13 weeks' parental leave.
[ترجمه ترگمان]والدین حق دارند ۱۳ هفته مرخصی والدین داشته باشند
[ترجمه گوگل]والدین مجاز به ترک 13 والدیت هستند

13. Full-time employees are entitled to receive health insurance.
[ترجمه ترگمان]کارکنان تمام وقت حق دریافت بیمه سلامت را دارند
[ترجمه گوگل]کارکنان تمام وقت حق دریافت بیمه درمانی دارند

14. The police are entitled to inspect the premises without notification.
[ترجمه ترگمان]پلیس حق دارد بدون اطلاع قبلی محل را بازرسی کند
[ترجمه گوگل]پلیس حق دارند بدون اخطار، مکان را بررسی کنند

15. Each partner is entitled to share in the profits of the business.
[ترجمه ترگمان]هر شریک این حق را دارد که در سود کسب وکار سهیم باشد
[ترجمه گوگل]هر شریک حق دارد در سود کسب و کار به اشتراک بگذارد

16. All groups are entitled to this money without distinction.
[ترجمه ترگمان]همه گروه ها سزاوار این پول بدون تمایز هستند
[ترجمه گوگل]همه گروه ها بدون پرداختن به تمایز به این پول حق دارند

پیشنهاد کاربران

be allowed something or to do something because it is the law

محق

نام گذاری شده

نام دادن

تحت عنوان

صاحب حق، ذیحق، محق
I am entitled to live in every where I want
حق دارم که هرجایی میخواهم زندگی کنم

با عنوانِ

مستحق چیزی بودن، سزاوار و لایق و شایسته ی چیزی بودن

حق به جانب

که مسئولیت داشته

مستحق

To be entitled
Allowed
Authorized

حق داشتن
مستحق چیزی بودن
اجازه داشتن


I think I am entitled to an explanation.
فکر میکنم حق اینو دارم که توضیح بخوام ( بدونم موضوع چیه )
Star Trek TOS


🔴having a right to certain benefits or privileges
◀️After having saved the country, ain't they entitled to help themselves to just as ? much of it as they want

تعریف Entitle :
🔴1 : to give a title to ( something, such as a book ) : title
◀️He entitled his book “My Life on Mars. ”

🔴2 : to give a right to ( someone ) — to
◀️The card entitles us to a discount. [=we can get a discount because we have this card]

— often used as ( be ) entitled
◀️I'm entitled to a refund. [=I should be given a refund]
◀️You're entitled to your opinion. [=I don't agree with you, but you are free to think what you want]
◀️◀️I'm pretty sure shao kahn has the dopest skins.
You are entitled to your opinion

- My article was published in a book entitled Milton and Homer.
- مقاله ی من در کتابی با عنوان �میلتون و هومر� چاپ شد.
- The article was entitled "the Sources of Discord".
- عنوان مقاله �سرچشمه های ناهم سازی� بود.
- His age entitles him to a pension.
- سن، او را مشمول دریافت حقوق بازنشستگی می کند.
- He is entitled to cancel the contract any time he wishes.
- او حق دارد هر وقت بخواهد قرارداد را فسخ کند.
- you are entitled to your opinion
- شما مجاز به داشتن نظریات خودتان هستید ( در عقاید خود آزادید )

پر توقع

عنوان بندی شده

محق ، مستحق ، ذی حق ، صاحب حق ، شایسته


کلمات دیگر: