کلمه جو
صفحه اصلی

markedly


بطور برجسته یا معلوم، بطور محسوس

انگلیسی به انگلیسی

• noticeably; in a manner that protrudes; in a manner that distinguishes; obviously

جملات نمونه

1. Current economic activity is markedly slower than during the go-go years of the mid to late 1980s.
[ترجمه ترگمان]فعالیت اقتصادی کنونی به طور قابل ملاحظه ای نسبت به سال های آخر تا اواخر دهه ۱۹۸۰ کندتر است
[ترجمه گوگل]فعالیت اقتصادی فعلی به مراتب کندتر از سالهای میانه و اواخر دهه 1980 است

2. Sales have slowed down quite markedly.
[ترجمه ترگمان]فروش به طور قابل ملاحظه ای کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]فروش به میزان قابل توجهی کاهش یافته است

3. America's current economic downturn is markedly different from previous recessions.
[ترجمه ترگمان]رکود اقتصادی کنونی آمریکا به طور قابل توجهی با رکود قبلی تفاوت دارد
[ترجمه گوگل]رکود اقتصادی کنونی آمریکا با رکود قبلی بسیار متفاوت است

4. The emphasis has shifted markedly in recent years.
[ترجمه ترگمان]این تاکید در سال های اخیر به طور قابل ملاحظه ای تغییر کرده است
[ترجمه گوگل]تاکید در سال های اخیر به طور قابل توجهی تغییر کرده است

5. Global growth rates are diverging markedly.
[ترجمه ترگمان]نرخ رشد جهانی به طور قابل ملاحظه ای متفاوت است
[ترجمه گوگل]نرخ رشد جهانی به طور قابل توجهی متفاوت است

6. The findings of the various studies differ significantly/markedly/radically.
[ترجمه ترگمان]یافته های مطالعات مختلف به طور قابل ملاحظه ای \/ اساسا متفاوت است
[ترجمه گوگل]یافته های مطالعات مختلف به طور قابل توجهی / به طور قابل توجهی / به طور اساسی متفاوت است

7. This year's sales have risen markedly.
[ترجمه ترگمان]فروش امسال به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]فروش سال جاری به طور قابل توجهی افزایش یافته است

8. Eye-witness accounts of the fighting differ markedly from police reports of what happened.
[ترجمه ترگمان]گزارش چشم - شاهدان عینی از جنگ به طور محسوسی از گزارش های پلیس درباره آنچه که اتفاق افتاده متفاوت است
[ترجمه گوگل]گزارش های چشم گیر شاهان به شدت از گزارش های پلیس از آنچه اتفاق افتاده متفاوت است

9. Her background is markedly different from her husband's.
[ترجمه ترگمان]پیشینه او به طور محسوسی از شوهرش متفاوت است
[ترجمه گوگل]پس زمینه او با شوهرش متفاوت است

10. The two approaches differ markedly.
[ترجمه ترگمان]دو رویکرد به طور قابل ملاحظه ای متفاوت هستند
[ترجمه گوگل]دو روش متفاوت است

11. Johnson and Rivera have markedly different leadership styles.
[ترجمه ترگمان]جانسون و ریورا سبک های رهبری متفاوتی دارند
[ترجمه گوگل]جانسون و ریورا سبک های مختلف رهبری متفاوت دارند

12. He was markedly more pleasant than before.
[ترجمه ترگمان]بیش از پیش مطبوع بود
[ترجمه گوگل]او از لحاظ ظاهری بیشتر از قبل دوست داشتنی بود

13. We suspect, therefore, that this knowledge had a markedly distorting effect only among a minority of respondents.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ما مظنون هستیم که این دانش تنها در میان اقلیتی از پاسخ دهندگان اثر تحریف قابل توجهی داشته است
[ترجمه گوگل]بنابراین ما متاسف هستیم که این دانش فقط در میان اقلیت از پاسخ دهندگان به شدت تحریف کننده است

14. This general approach to efficient emolument packages is markedly absent from the reward structures of public sector companies.
[ترجمه ترگمان]این رویکرد کلی برای بسته های emolument کارآمد به طور قابل توجهی از ساختارهای پاداش شرکت های بخش دولتی غایب است
[ترجمه گوگل]این رویکرد کلی به بسته های موثر مقرون به صرفه از نظر ساختار پاداش شرکت های بخش دولتی به شدت ناقض است

پیشنهاد کاربران

به طور مشخص

به شدت

( قید ) به طور قابل توجهی

کاملا

برجسته.
بر اساس protrude؛
. برجستگی ترجمه خیلی قشنگی می تونه باشه


گاهی اوقات "متفاوت" هم ترجمه خوبی به نظر می رسد.


کلمات دیگر: