کلمه جو
صفحه اصلی

do out of

پیشنهاد کاربران

مانع شدن، حق و حقوق کسی را صلب کردن، صلب کردن

از حق . . . . محروم کردن
محروم کردن از حق ( طبیعی، چیزی که حق طرف بوده و بهش ندادن )

Do some thing out of something
برای من
کاری رو از روی چیزی انجام دادن
معنی داد


کلمات دیگر: