همیشه، دائما، بطور ابدی، پیوسته
perpetually
همیشه، دائما، بطور ابدی، پیوسته
انگلیسی به فارسی
همیشه
انگلیسی به انگلیسی
• eternally; everlastingly; unceasingly
جملات نمونه
1. an order of mind which is perpetually modern
نوعی تفکر که تا ابد امروزی است.
2. The peak of the mountain is perpetually wreathed in cloud.
[ترجمه ترگمان]قله کوه همیشه در ابر شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]اوج کوه همیشه در ابر وجود دارد
[ترجمه گوگل]اوج کوه همیشه در ابر وجود دارد
3. She wore a perpetually martyred expression.
[ترجمه ترگمان]قیافه martyred به خود گرفته بود
[ترجمه گوگل]او عبارتی ماندگار و مداوم داشت
[ترجمه گوگل]او عبارتی ماندگار و مداوم داشت
4. We belong perpetually to each other for life or for death.
[ترجمه ترگمان]ما برای زندگی یا مرگ به یکدیگر تعلق داریم
[ترجمه گوگل]ما به طور دائم برای زندگی یا مرگ به یکدیگر تعلق داریم
[ترجمه گوگل]ما به طور دائم برای زندگی یا مرگ به یکدیگر تعلق داریم
5. They were all perpetually starving.
[ترجمه ترگمان]همه آن ها مدام گرسنه بودند
[ترجمه گوگل]همه آنها همیشه گرسنه بودند
[ترجمه گوگل]همه آنها همیشه گرسنه بودند
6. He perpetually interferes in political affairs.
[ترجمه ترگمان]مدام در کاره ای سیاسی دخالت می کند
[ترجمه گوگل]او به طور مداوم در امور سیاسی دخالت می کند
[ترجمه گوگل]او به طور مداوم در امور سیاسی دخالت می کند
7. He was perpetually in the political wilderness, often tossed out of office.
[ترجمه الا] او همیشه در وادی سیاست بود که اغلب از دفتر خارج میشد
[ترجمه ترگمان]مدام در طبیعت سیاسی زندگی می کرد، غالبا از دفتر به بیرون پرتاب می شد[ترجمه گوگل]او همیشه در بیابان سیاسی بود، که اغلب از دفتر خارج می شد
8. She offered ardent prayers to them perpetually, but not one of them would do anything to make Venus their enemy.
[ترجمه ترگمان]مدام برای آن ها دعا می کرد، اما هیچ یک از آن ها کاری برای ونوس their نمی کرد
[ترجمه گوگل]او به طور دائمی دعا های خشن را به آنها پیشنهاد داد، اما هیچ یک از آنها هیچ کاری برای ساختن دشمن زهره نکردند
[ترجمه گوگل]او به طور دائمی دعا های خشن را به آنها پیشنهاد داد، اما هیچ یک از آنها هیچ کاری برای ساختن دشمن زهره نکردند
9. His need was to be perpetually arresting, radiant with fresh interest.
[ترجمه ترگمان]نیاز او همیشه جلب توجه می کرد و با علاقه تازه می درخشید
[ترجمه گوگل]نیاز او این بود که همیشه دستگیر شود و با توجه به علاقه ی تازه اش روشن شود
[ترجمه گوگل]نیاز او این بود که همیشه دستگیر شود و با توجه به علاقه ی تازه اش روشن شود
10. This idea of a perpetually repetitive pattern of events inspired a sense of security from the menace of change and decay.
[ترجمه ترگمان]این ایده یک الگوی تکراری از رویدادها نشان دهنده حس امنیت از تهدید تغییر و پوسیدگی است
[ترجمه گوگل]این ایده الگوی تکراری همیشه از وقایع الهام بخش احساس امنیت از تهدید تغییر و فروپاشی است
[ترجمه گوگل]این ایده الگوی تکراری همیشه از وقایع الهام بخش احساس امنیت از تهدید تغییر و فروپاشی است
11. He gave the impression of being perpetually amused by, and yet far above, the foibles of fellow human beings.
[ترجمه ترگمان]به این فکر می افتاد که مدام با آن تفریح می کند، و با این همه، ضعف های آدمی انسانی است
[ترجمه گوگل]او تصور می کرد که همیشه در معرض تحولات و نگرانی های انسان ها قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]او تصور می کرد که همیشه در معرض تحولات و نگرانی های انسان ها قرار گرفته است
12. Chutra seemed ambivalent about the perpetually gathering crowds.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که Chutra مدام در جمع جمعیت جمع می شوند
[ترجمه گوگل]چوترا در مورد جمعیت ماندگاری ماندگار به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]چوترا در مورد جمعیت ماندگاری ماندگار به نظر می رسید
13. Three windows had their green blinds perpetually drawn against morning sun or any damage from afternoon light.
[ترجمه ترگمان]سه پنجره پنجره های سبز خود را مدام در برابر آفتاب صبح یا هر آسیبی که از آن عصر به چشم می خورد کشیده بودند
[ترجمه گوگل]سه پنجره پنجره های سبز خود را به طور دائم در برابر خورشید صبح و یا هر گونه آسیب از نور پس از ظهور کشیده شده است
[ترجمه گوگل]سه پنجره پنجره های سبز خود را به طور دائم در برابر خورشید صبح و یا هر گونه آسیب از نور پس از ظهور کشیده شده است
14. The M 1 is perpetually being resurfaced, a task that seems to be as endless as repainting the Forth bridge.
[ترجمه ترگمان][ ۱ ] همواره در حال ظهور است، وظیفه ای که به نظر می رسد به اندازه تعمیر پل چهارم بی پایان باشد
[ترجمه گوگل]M1 به طور دائم جابجا شده است، یک کار که به نظر می رسد به عنوان بی پایان به عنوان repaint پل Forth
[ترجمه گوگل]M1 به طور دائم جابجا شده است، یک کار که به نظر می رسد به عنوان بی پایان به عنوان repaint پل Forth
15. At home, she wanders around, perpetually touching and picking up things.
[ترجمه ترگمان]در خانه پرسه می زند، مدام پرسه می زند، مدام دست و پا می زند و چیزهایی را برمی دارد
[ترجمه گوگل]در خانه، او سرگردان است، همیشه لمس کردن و برداشتن چیزها
[ترجمه گوگل]در خانه، او سرگردان است، همیشه لمس کردن و برداشتن چیزها
پیشنهاد کاربران
به طور مداوم
=continuously
=permanently
=permanently
پی در پی، پشت سر هم
کلمات دیگر: