کلمه جو
صفحه اصلی

practical joke


شوخی عملی، شوخی یدی (مثلا آب ریختن سرکسی)، شوخی انجام دادنی (در برابر شوخی لفظی یا حرفی)

انگلیسی به فارسی

شوخی عملی


شوخی عملی، شوخی یدی (برای مثال آب ریختن سرکسی)، شوخی انجام دادنی (در برابر شوخی لفظی یا حرفی)


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a playful or mischievous trick played on someone, often causing embarrassment or discomfort.

• jest, trick, pulling of one's leg, prank, good-natured trick
a practical joke is a trick that is intended to make someone look ridiculous.

مترادف و متضاد

trick or prank


Synonyms: antic, caper, escapade, espieglerie, fool's errand, frolic, gag, high jinks, mischievous trick, monkeyshines, prank, shenanigans, stunt, tomfoolery, trick


جملات نمونه

1. The boy's death was the result of a practical joke that misfired.
[ترجمه بهروز مددی] مرگ پسرک بر اثر شوخی خطرناکی با مواد منفجره بود که به سرانجام نرسید.
[ترجمه ترگمان]مرگ آن پسر ناشی از یک شوخی عملی بود که تیرش خطا رفت
[ترجمه گوگل]مرگ پسر نتیجه ی یک شوخی عملی بود که اشتباه می کرد

2. The sheer viciousness of Peggy Soong's practical joke choked her.
[ترجمه بهروز مددی] شرارت بی حد و اندازه‎ای که پگی سوونگ در اجرای شوخی زننده خود بکار برد باعث خفه شدن او ( دوستش ) شد.
[ترجمه ترگمان]شرارت محض رضای پگی Soong بود که او را خفه می کرد
[ترجمه گوگل]خشونت عظیم شوخی عملی Peggy Soong خفه شد

3. The list was a practical joke, a complete fabrication yes a happening even.
[ترجمه ترگمان]این لیست یک شوخی عملی بود، یک ساخت کامل بله حتی یک اتفاق
[ترجمه گوگل]این لیست یک شوخی عملی بود، ساخت کامل، بله اتفاق می افتد حتی

4. At first I thought it was an enormous practical joke.
[ترجمه ترگمان]اول فکر کردم این یک شوخی فوق العاده است
[ترجمه گوگل]در ابتدا فکر کردم این یک جوک عملی عظیم است

5. This proved a highly successful practical joke.
[ترجمه ترگمان]این یک شوخی عملی بسیار موفق بود
[ترجمه گوگل]این یک جوک عملی بسیار موفق بود

6. Suspecting some bizarre practical joke, Charlotte marched up to the front door and rang the bell.
[ترجمه ترگمان]شارلوت شوخی عجیبی کرد و به طرف در جلویی رفت و زنگ را به صدا درآورد
[ترجمه گوگل]شارلوت با جلب نظر برخی جالب عملی، شارلوت به سمت در ورودی حرکت کرد و زنگ را زد

7. It was a practical joke that got a little out of hand.
[ترجمه ترگمان]این یک شوخی عملی بود که کمی از دست رفته بود
[ترجمه گوگل]این یک شوخی عملی بود که کمی از دست خارج شد

8. I reckon it must have been a practical joke: some one sticking it in her chair.
[ترجمه ترگمان]به نظر من این یک شوخی عملی بوده است: کسی که آن را روی صندلی اش گذاشته بود
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که این یک شوخی عملی بوده است، یکی از آن ها در صندلی اش چسبیده است

9. One day, the boy decided to play a practical joke on the villagers.
[ترجمه ترگمان]یک روز، پسر تصمیم گرفت که یک شوخی عملی در مورد روستاییان بازی کند
[ترجمه گوگل]یک روز، پسر تصمیم گرفت که یک شوخی عملی در مورد روستاییان بازی کند

10. Oh, come on, it's just a practical joke.
[ترجمه ترگمان]بی خیال، این فقط یه جوک عملی بود
[ترجمه گوگل]اوه، بیا، فقط یک شوخی عملی است

11. His practical joke invited our anger.
[ترجمه ترگمان]شوخی عملی او خشم ما را به هم زد
[ترجمه گوگل]شوخی عملی او خشم ما را دعوت کرد

12. Did you about the practical joke he played when the one with the road - menders?
[ترجمه ترگمان]اون جوک عملی که وقتی یکی با \"menders\" بازی می کرد رو شنیدی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما در مورد شوخی عملی او زمانی که یکی با جاده - menders بازی؟

13. This, coupled with the practical joke oriented societywould lead you tobelieve that.
[ترجمه ترگمان]این موضوع، همراه با joke عملی، شما را به این مساله هدایت می کند
[ترجمه گوگل]این، همراه با جوک گمشده جامعه، باعث می شود که شما این را باور کنید

14. I'm sure the whole thing is just some practical joke.
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که همه چیز یک شوخی عملی است
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم همه چیز فقط یک شوخی عملی است

15. I a practical joke at Bill's birthday party all had a good laugh at Bill's expense.
[ترجمه ترگمان]من در جشن تولد بیل یک شوخی عملی داشتم
[ترجمه گوگل]من یک شوخی عملی در جشن تولد بیل همه هزینه های بیل را خنده می کردم

پیشنهاد کاربران

شوخی دستی - شوخس شهرستانی

شوخی فیزیکی

شوخی خرکی، شوخی دستی، شوخی شهرستانی
*** البته این‎ها معادل فارسی این عبارت هستند ولی در ترجمه بیشتر از واژگان " شوخی، شوخی زننده، شوخی بی مزه، . . . " استفاده می‎شود. ***
به مثال‎های بالا توجه کنید.

به معنای ساختن یک موقعیت خنده دار با قصد قبلی است که یک یا چند نفر در ساختن آن موقعیت نقش بازی می کنند

سر به سر کسی گذاشتن


کلمات دیگر: