کلمه جو
صفحه اصلی

give away


معنی : بخشیدن، فاش کردن
معانی دیگر : 1- اهدا کردن، دادن، 2- شوهر دادن 3- فاش کردن، آشکار کردن، افشای راز، خیانت، افشای غیر عمدی، جایزه یا جنس با تخفیف زیاد (برای جلب مشتری داده می شود)، سو استفاده از زمین و منابع ملی برای سود شخصی، دست بدست دادن عروس و داماد، بخشیدن، فاش کردن، بذل

انگلیسی به فارسی

اهدا کردن


شوهر دادن


فاش کردن، سوتی دادن، لو دادن


بد باختن در بازی یا مسابقه


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to surrender possession of or give as a gift.
مترادف: relinquish
مشابه: dish out, dispose of, donate, present, surrender

- He gave away all his furniture.
[ترجمه پرسا] نگاه او احساساتش را لو می داد
[ترجمه Hamidreza] او تمام مبلمان خود را بخشیده بود .
[ترجمه ترگمان] تمام اثاث البیت خود را از دست داده بود
[ترجمه گوگل] او تمام مبل های خود را تمام کرد

(2) تعریف: to tell or reveal (an answer, secret, or other piece of information); disclose.
مترادف: disclose, reveal, tell
مشابه: blab, break, leak, relate, report, spill

(3) تعریف: to expose a secret or crime of; betray.
مترادف: betray
مشابه: bare, rat on, sell out, unmask

(4) تعریف: to present (a bride).
مشابه: marry, present
اسم ( noun )
(1) تعریف: a word or action that betrays or reveals, usu. unintentionally.

- Her look was a dead giveaway to her feelings.
[ترجمه پرسا] نگاه او احساساتش را لو می داد
[ترجمه Hamidreza] او تمام مبلمان خود را بخشیده بود .
[ترجمه ترگمان] نگاهش به احساساتش لو رفته بود
[ترجمه گوگل] نگاه او معشوق به احساسات او بود

(2) تعریف: a giving away, free or at very low cost, or the thing so given, usu. to promote a product or as a premium or prize.
مشابه: bonus

• bestow, give, forego; exposure of a secret, revelation
a give-away is something that reveals a truth that is not clearly visible or that someone is trying to hide.
a give-away is also something that you are given free, for example when you buy something.
give-away also means extremely cheap.
act of giving something away; free prize, gift, present; betrayal; unintentional disclosure

مترادف و متضاد

بخشیدن (فعل)
give, vouchsafe, present, absolve, forgive, donate, remit, give away, assoil, portion, dispense, grant, privilege, pardon, gift, spare, bestow, betake, condone, endue, indue

فاش کردن (فعل)
utter, give away, tell, unfold, reveal, disclose, manifest, descry, babble, divulge, betray, squeal, tattle, peach, uncloak

reveal


Synonyms: betray, blab, disclose, discover, divulge, expose, inform, leak, let out, let slip, mouth, spill, tell, uncover


Antonyms: conceal, hide, secret


unselfishly transfer


Synonyms: award, bestow, devote, donate, hand out, present


Antonyms: keep


Formally hand over a bride to the bridegroom; often by her father


to allow opponent to win because you make a silly mistake


جملات نمونه

1. What we acquire without sweat we give away without regret.
[ترجمه شهریار] چیزی که بدون زحمت بدست بیاد به راحتی ازدست خواهدرفت
[ترجمه سپهر] آنچه را ما بدون زحمت بدست میاوریم بدون تاسف از دست می دهیم.
[ترجمه ترگمان] چیزی که ما بدون پشیمونی بدست میاریم، بدون پشیمونی از دست میدیم
[ترجمه گوگل]چیزی که ما بدون عرق به دست می آوریم بدون اینکه پشیمان باشیم

2. He decided to give away everything he possessed and become a monk.
[ترجمه Hamidreza] او تصمیم گرفته بود تمام چیزهای را که در اختیار دارد ببخشد و به یک راهب شود.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفت همه چیز را از دست بدهد و به راهب تبدیل شود
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت تا همه چیزهایی را که در اختیار داشت و به یک راهب تبدیل شود تبدیل کند

3. You can't give away Granny's old bookcase - it's a valuable antique.
[ترجمه ترگمان]تو نمی توانی کتاب های قدیمی مادربزرگ را به من بدهی - این عتیقه با ارزش است
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید صندوق پستی قدیمی مادر بزرگ را تحویل دهید - این عتیقه ارزشمند است

4. The love we give away is the only love we keep. Elbert Hubbard
[ترجمه ترگمان]عشق ما تنها عشق ما است البرت هوبارد
[ترجمه گوگل]عشقی که به دست می آوریم، تنها عشق ماست البرت هوبارد

5. We have invited a famous actor to give away the prizes.
[ترجمه ترگمان]ما از یک بازیگر مشهور دعوت کرده ایم که جوایز را کنار بگذارد
[ترجمه گوگل]ما یک بازیگر مشهور را دعوت کردیم که جوایز را به دست بیاورد

6. He wants to give away all his modern possessions and return to nature.
[ترجمه ترگمان]او می خواهد تمام املاک modern را کنار بگذارد و به طبیعت بازگردد
[ترجمه گوگل]او می خواهد تمام اموال مدرن خود را از دست بدهد و به طبیعت بازگردد

7. I don't want to give away exactly how the system works.
[ترجمه بهروز مددی] من نمی‎خواهم نحوه‎ی عملکرد برنامه را بطور کامل فاش کنم.
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم دقیقا نحوه کار سیستم را کنار بگذارم
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم دقیقا چگونه سیستم کار می کند

8. We have six copies of the book to give away.
[ترجمه الهام] ما شش نسخه از کتاب برای تحویل دادن در اختیار داریم
[ترجمه ترگمان]ما شش نسخه از این کتاب را در اختیار داریم
[ترجمه گوگل]ما شش نسخه از کتاب را در اختیار داریم

9. We have five pairs of free tickets to give away.
[ترجمه ترگمان]پنج جفت بلیت مجانی برای فرار داریم
[ترجمه گوگل]ما پنج جفت بلیط رایگان داریم

10. Don't give away the end of the story.
[ترجمه Elina] پایان داستان را لو ندهید
[ترجمه ترگمان]پایان داستان را به من نگو
[ترجمه گوگل]پایان داستان را ندهید

11. We have six copies of the movie to give away.
[ترجمه ترگمان]ما شش کپی از این فیلم داریم که باید آن را کنار بگذاریم
[ترجمه گوگل]ما شش نسخه از این فیلم را به خدمت گرفته ایم

12. I was going to give away her old baby clothes, but I couldn't bring myself to part with them.
[ترجمه ترگمان]می خواستم لباس های کهنه بچه او را کنار بگذارم، اما نمی توانستم خودم را راضی کنم که آن ها را از هم جدا کنم
[ترجمه گوگل]من قصد داشتم پیراهن پیر لباسام را بدهم، اما نمیتوانستم خودم را با آنها کنار بگذارم

13. We have 000 CDs to give away to our readers.
[ترجمه ترگمان]ما ۰۰۰ سی دی داریم که به خوانندگان خود تسلیم می شویم
[ترجمه گوگل]ما دارای 000 CD برای خوانندگانمان داریم

14. They give away free gifts with children's meals as a sales/marketing gimmick.
[ترجمه ترگمان]آن ها هدایای رایگان با وعده های غذایی کودکان به عنوان یک حیله بازاریابی \/ بازاریابی به دست می آورند
[ترجمه گوگل]آنها هدایای رایگان با وعده های غذایی را به عنوان یک حیله فروش / بازاریابی هدیه می کنند

15. The only giveaway was the look of amusement in her eyes.
[ترجمه ترگمان]تنها نشانه سرگرمی در چشمانش بود
[ترجمه گوگل]تنها سخن گفتن، نگاهی به سرگرمی در چشم او بود

16. There's a giveaway with our magazine next month-a free CD!
[ترجمه ترگمان]ماه آینده، یک بخشش برای مجله ما، یک سی دی رایگان وجود دارد!
[ترجمه گوگل]یک ماه پس از عرضه مجله ما یک CD رایگان!

17. The furniture shop's offering three-piece suites at giveaway prices.
[ترجمه ترگمان]این مغازه مبلمان سه سوئیت در قیمت های giveaway ارائه می کند
[ترجمه گوگل]فروشگاه مبلمان ارائه سه پکیج سوئیت در قیمت های رایگان

18. Next week TODAY is celebrating with a great giveaway of FREE garden seeds.
[ترجمه ترگمان]هفته آینده امروز با بخشش عظیمی از دانه های باغ آزاد جشن گرفته می شود
[ترجمه گوگل]هفته آینده TODAY جشن می گیرد با یک تسبیح بزرگ از دانه های باغ رایگان

19. There are all kinds of giveaway which could be used in place of product samples.
[ترجمه ترگمان]انواع مختلفی از giveaway وجود دارد که می تواند به جای نمونه های محصول مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]انواع مختلفی از تقاضا وجود دارد که می تواند به جای نمونه های محصول استفاده شود

20. And they'd find the guilty party: a giveaway print of designer lipstick mars the rim.
[ترجمه ترگمان]و این حزب گناهکار را پیدا خواهند کرد: یک اثر آشکاری از ماتیک مارک در زمینه
[ترجمه گوگل]آنها گناهکار را پیدا می کنند: یک نسخه از طراحی رژ لب طراحان را بر روی لبه می گذارند

21. The eyes are a dead giveaway.
[ترجمه ترگمان] چشم یه مرده مرده
[ترجمه گوگل]چشم ها یک بیانیه ی مرده هستند

22. At the church they're having a holiday giveaway of clothes and toys.
[ترجمه ترگمان]در کلیسا، مراسم بخشش لباس ها و اسباب بازی ها را جشن می گرفتند
[ترجمه گوگل]در کلیسا، آنها در حال تعطیل کردن لباس و اسباب بازی هستند

23. The giveaway was to stand in the upstairs hall outside Albie's old bedroom and examine the door.
[ترجمه ترگمان]لو ندر در راهروی طبقه بالا جلوی اتاق خواب پیر Albie ایستاده بود و در را بررسی می کرد
[ترجمه گوگل]تقاضا برای ایستادن در سالن خارج از اتاق قدیمی اتاق خواب آلبی بود و درب را بررسی می کرد

24. The Bank may also fear a giveaway Budget in March, and the easy option is for it to do nothing.
[ترجمه ترگمان]بانک همچنین ممکن است از بودجه giveaway در ماه مارس هراس داشته باشد، و انتخاب آسان این است که هیچ کاری انجام ندهد
[ترجمه گوگل]بانک همچنین ممکن است از بودجه اعطای وام در ماه مارس بترسد و گزینه آسان این است که هیچ کاری انجام ندهد

25. The chianti for the children is a dead giveaway that this is not a WASP gathering in the suburbs.
[ترجمه ترگمان]The برای کودکان، نشانه dead است که این یک گردهمایی WASP در حومه شهر نیست
[ترجمه گوگل]Chianti برای کودکان یک بیانیه مرده است که این یک جمع آوری WASP در حومه نیست

26. The chandelier was sold at a giveaway price.
[ترجمه ترگمان]چلچراغ با قیمت giveaway فروخته شد
[ترجمه گوگل]لوستر در یک قیمت سادگی فروخته شد

27. He is sure to giveaway your secret.
[ترجمه ترگمان] اون مطمئنه که راز تو رو لو میده
[ترجمه گوگل]او مطمئن است که راز خود را به شما بدهد

28. His fingerprints were the [ a dead ] giveaway.
[ترجمه ترگمان]اثر انگشتش اثر \"لو مرده\" بود
[ترجمه گوگل]اثر انگشت او [یک مرده] تقدیر بود

پیشنهاد کاربران

نشانه ی چیزی بودن برای حدس زدن کل قضیه ( فکرمیکنم معادلش توی زبان فارسی همون موقعیه که مثلا طرف سیگار کشیده و از چشماش میفهمیم که کشیده و میگیم چشاش ضایع بود، یا زار میزد )
Be a clear/ dead giveaway
He’d been smoking dope; his glazed eyes were a dead giveaway

اشانتیون
قیمت ارزان

از دست دادن

لو دادن , فاش کردن

حراج ، حراجی

to lose in a game or competition by doing something badly or making mistakes

:give ( oneself ) away
to reveal or make known—usually unintentionally—sth about oneself, such as one's actions, intentions, ideas, guilt, etc

Give away:donate

خلاص شدن از شر چیزای اضافی و دادن ان به کسی. بخشیدن وسایل به دیگران

بخشیدن=phrasal verb
مجانی به کسی چیزی دادن

سوتی دادن ، لو دادن

نشانه

ازدست دادن، واگذارکردن مسابقه، . . .

آشکار کردن، فاش کردن

بخشیدن چیزی به کسی

ساق دوش در مراسم عروسس دادن اجازه عروس برای ازدواج با مرد
?Will u give me away at my wedding

اهدا کردن، بخشیدن ( چیز یکه استفاده نمی شود بدون درخواست پول ) ، لو دادن، فاش کردن ( سوتی دادن ) ، ( ساق دوش در مراسم عروسی ) دادن اجازه عروس برای ازدواج با مرد، باختن در بازی ( با اشتباه بد )

نکته

به باد دادن
از دست دادن

موضوع محرمانه. بطور ناگهانی از دهنت پریدن ، اصطلاحا فاش کردن .

اسرار کسی را بر ملا کردن ، فاش کردن

✔️به باد دادن،
از دست دادن
I became an expert at the art of 💥giving my time away💥
من تخصص خاصی دارم ( خبره شدم ) تو وقت حروم کردن ( از دست دادن زمان )

⁦✔️⁩بذل کردن،
بخشیدن،
اهدا کردن، دادن
The millionaire homeowners 💥giving cash away💥 before the taxman grabs it

بخشیدن اهدا کردن

برنامه تلویزیونی که به برندگان آن جایزه میدهند.

For instance
I should give some away
من باید بعضی هاش رو ببخشم

لو دادن

جا پا دادن


کلمات دیگر: