کلمه جو
صفحه اصلی

disappointed


معنی : مایوس، محزون ومغموم، ناامید، ناکام
معانی دیگر : ناامید، ناکام، مایوس

انگلیسی به فارسی

ناامید، ناکام، مأیوس


ناامید، مایوس، ناکام، محزون ومغموم


انگلیسی به انگلیسی

• feeling sad due to unfulfilled expectations
if you are disappointed, you are upset because something has not happened or because something is not as good as you hoped it would be.

مترادف و متضاد

مایوس (صفت)
chill, disappointed

محزون و مغموم (صفت)
depressed, dejected, disappointed

ناامید (صفت)
disappointed, desperate

ناکام (صفت)
disappointed, unhappy

let down, saddened


Synonyms: aghast, balked, beaten, chapfallen, complaining, crestfallen, defeated, depressed, despondent, disconcerted, discontented, discouraged, disenchanted, disgruntled, disillusioned, dissatisfied, distressed, down, downcast, downhearted, down in the dumps, foiled, frustrated, hopeless, objecting, shot down, taken down, thwarted, unhappy, unsatisfied, upset, vanquished, worsted


Antonyms: delighted, excited, happy, pleased, satisfied


جملات نمونه

1. i was disappointed in him
از او دلسرد شدم.

2. ali's failure at the college entrance examination disappointed him very much
شکست علی در آزمون ورودی دانشگاه او را بسیار سر خورده کرد.

3. reza's a priori rejection of my proposal disappointed me
از اینکه رضا پیشنهادم را بی درنگ رد کرد دلخور شدم.

4. I for one was sorely disappointed.
[ترجمه لیلا] من به شخصه به شدت از تو ناامید بودم
[ترجمه لیلا] من به شخصه به شدت نا امید بودم
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها خیلی ناامید شده بود
[ترجمه گوگل]من برای یکی بسیار ناامید شدم

5. Among the clouds in the water, disappointed this fish is sent.
[ترجمه ترگمان]از میان ابرها در آب، این ماهی ها را ناامید می کنند
[ترجمه گوگل]در میان ابرها در آب، این ماهی ناامید شده است

6. I'm disappointed in your work;it has fallen below your usual standard.
[ترجمه Uncle Artin] از کارت ناامید شدم : ( خیلی ) از استاندارد معمولت ( کیفیتش ) پایید آمده است
[ترجمه ترگمان]من از کار تو ناامید شدم؛ این زیر استاندارد معمول تو افتاده
[ترجمه گوگل]من در کار شما نا امید شده ام، آن را زیر استاندارد معمول خود را کاهش یافته است

7. The brevity of the concert disappointed the audience.
[ترجمه ترگمان]کوتاهی این کنسرت حضار را ناامید ساخت
[ترجمه گوگل]خلاصه کنسرت مخاطبان را ناامید کرد

8. The tenor disappointed us by singing flat.
[ترجمه ترگمان]The با آواز خواندن ما را ناامید کرد
[ترجمه گوگل]تنور ما را با آواز خواندن ناامید کرد

9. Our hopes for fine weather were not disappointed.
[ترجمه ترگمان]امیدهای ما برای آب و هوای خوب از بین نرفته بود
[ترجمه گوگل]امید ما برای آب و هوای خوب ناامید شده بود

10. The decision left them very disappointed.
[ترجمه ترگمان]این تصمیم آن ها را بسیار ناامید کرد
[ترجمه گوگل]این تصمیم آنها را بسیار ناامید کرد

11. I wasn't just disappointed, I was absolutely shattered.
[ترجمه ترگمان]فقط ناامید نشدم، کاملا خرد شده بودم
[ترجمه گوگل]من فقط ناامید نشدم، من کاملا از بین رفته بودم

12. Castle-hunters won't be disappointed with the Isle of Man.
[ترجمه ترگمان]Castle از جزیره انسان ناامید نخواهند شد
[ترجمه گوگل]قلعه شکارچیان با جزیره مرد ناامید نخواهند شد

13. I was disappointed of my hopes.
[ترجمه اسرا ودایع خیری] من از اینکه امیدم را از دست داده بودم ناراحت شدم
[ترجمه Marinate] من از امید هایم نا امید شدم
[ترجمه رکسانا] من از اینکه امید هایم را از دست داده بودم مایوس شدم
[ترجمه یاسمین] من از امید هایم نا امید شدم/از امید هایی که داشتم ناامید شدم.
[ترجمه ترگمان]از اینکه امیدم را از دست داده بودم ناامید شدم
[ترجمه گوگل]من از امیدم ناامید شدم

14. Don't be disappointed on the journey of life. There are friends in the world. Seize your chance and value your opportunities. May our friendship be everlasting.
[ترجمه ترگمان]از سفر زندگی ناامید نشوید دوستانی در دنیا هستند شانس خود را غنیمت بدانید و به فرصت های خود دست پیدا کنید دوستی ما جاودان خواهد بود
[ترجمه گوگل]در سفر زندگی ناامید نشوید دوستان در جهان وجود دارد شانس خود را به دست آورید و فرصت های خود را ارزش گذاری کنید ممکن است دوستی ما ابدی باشد

Dad was more disappointed than angry

پدر بیشتر مأیوس بود تا عصبانی


He was disappointed of his purpose

او از هدفش ناامید شد


پیشنهاد کاربران

ناراحت


disappointed=تلاش های نامیدانه


disappointed means sad or tierd


It's kind of boring

Without hope

ناراضی

sad with out hope

خسته کننده

تو ذوقش خورد

دلسرد شدن

نا امید ودلسردشدن


ناامید شدن از چیزی

کوتاهی

ناراحت و نا امید

ناامید شدن

نا امید شدن
مایوس شدن

دلسرد ، نا اُمید، مأیوس ، سرخورده
⛔ توجه!! : این واژه verb نیست و . adj هست؛بنابراین دلسرد شدن و مأیوس شدن و. . . نمیشه!!!🚫🚫

مایوس، نا امید

نا امید

sad and without hope ^
ناراحت و نا امید^

از سفر زندگی نا مید نشو در دنیا دوستانی هست
شانس خودت رو امتحان کن و بدان که فرصت ها غنیمت است شاید دوستی ما ابدی باشد.

من از امید هایم نا امید شدم

disappointed means
=
ناراحت
مایوس
نا امید
از دست دادن امید

make sb hopeless

نا امید
با توجه به اینکه صفت هست . . . . مایوس شدن نمیشه چون مایوس شدن فعله اما واژه ی ما صفته

سرخورده

Feeling ashamed or uncomfortable

مأیوس
ناامید
دل سرد
دست کشیدن
به انگلیسی میشه
Give up
Stop trying
Sad and with out hope

کسل

disappointed # hope

نا امید اگه هم معنی بخام بگم میشه
hopeless


نا امید
سر افکنده
ناراحت
کسل
مایوس
دل سرد
سر خورده

ناامید
مایوس
و معنی
Disappointing میشه ناامید کننده
یعنی مثل این هست که مثلا اسباب بازی یه بچه ای بشکنه و اون ناامید بشه به این میگن ناامید کننده
ولی دقت کنید⛔ ناامید معنی اش با ناامید کننده فرق داره⛔

Frustratingناامیدکننده


کلمات دیگر: