کلمه جو
صفحه اصلی

pallet


معنی : مالهچوبی، ماله مخصوص کوزهگران، مالهء صافکاری، تخته پهن، تشک کاهی
معانی دیگر : ماله ی کوزه گری، رجوع شود به: palette، (چارچوب دو جداره که کالا را برای حمل یا انبار شدن در آن می چینند) پالت، بارچین، طبق، تشک کاه آکند، ماله چوبی معماری وغیره

انگلیسی به فارسی

ماله‌ی چوبی(معماری و غیره)، ماله‌ی مخصوص کوزه‌گران،ماله‌ی صافکاری، تخته‌ی پهن، تشک کاهی، بار کف


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a small or temporary bed, or mattress stuffed with straw.
مشابه: bed
اسم ( noun )
(1) تعریف: a movable, usu. wooden platform on which freight goods are moved or stored.

(2) تعریف: a wooden potters' tool that has a flat blade and a handle, used to shape clay.

• straw-filled mattress; hard and simple bed; platform used to stack items during moving or storage; potter's tool; board where ceramics are place while drying; board for holding and mixing paints
a pallet is a flat wooden platform on which goods are stacked so that they can be lifted and moved using a fork-lift truck.
a luggage pallet is a metal platform on which luggage is stacked and transported in an aeroplane.
a pallet is also a narrow mattress filled with straw which is put on the floor for someone to sleep on.
a pallet is also a hard, narrow bed.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] کفه چوبی - تخته زیربلوکی - صفحه زیر بلوکی - پالت
[صنعت] پالت
[ریاضیات] طبق، چهار چرخه ی باربری دستی، صفحه ی نگهدارنده، سینی، سینی زیر بار، صندوقچه، صندوق، سکو

مترادف و متضاد

ماله چوبی (اسم)
pallet

ماله مخصوص کوزه گران (اسم)
pallet

مالهء صافکاری (اسم)
pallet

تخته پهن (اسم)
pallet

تشک کاهی (اسم)
pallet

جملات نمونه

1. He was given only a wooden pallet with a blanket.
[ترجمه ترگمان]او فقط یک تشک چوبی با یک پتو به او داده بود
[ترجمه گوگل]او فقط یک پالت چوبی با یک پتو داده شد

2. An old woman, lying on the pallet nearest me, was naked, as still as wood and looking faintly dehydrated.
[ترجمه ترگمان]پیرزنی که روی تشک نزدیک من خوابیده بود لخت و لخت بود
[ترجمه گوگل]یک پیرمرد، دروغ گفتن بر روی پالت نزدیکترین من، برهنه بود، همچون چوب، و به آرامی خشکش کرد

3. Waterworth, a pallet maker of Twist Avenue, Golbourne, near Wigan, has pleaded not guilty to manslaughter.
[ترجمه ترگمان]Waterworth، یک تشک پر از maker که در نزدیکی wigan قرار دارد، به اتهام قتل متهم است
[ترجمه گوگل]Waterworth، سازنده پالت از خیابان Twist، Golbourne، نزدیک Wigan، مجرم شناخته نشده است به قتل عام

4. In meditation bring out your pallet of the emotions and paint your mind with the colours of love.
[ترجمه ترگمان]در مدیتیشن پالت احساسات خود را بیرون بیاورید و ذهن خود را با رنگ های عشق نقاشی کنید
[ترجمه گوگل]در مدیتیشن پالت خود را از احساسات بیرون آورید و ذهن خود را با رنگهای عشق رنگ کنید

5. Two men were killed when one pallet landed on them.
[ترجمه ترگمان]وقتی که یک تشک روی آن ها فرود آمد دو مرد کشته شدند
[ترجمه گوگل]وقتی یک پالت روی آنها فرود آمد، دو مرد کشته شدند

6. She trips and falls down on to the pallet.
[ترجمه ترگمان]او به طرف تشک رفت و پایین می افتد
[ترجمه گوگل]او سفر می کند و به پالت می افتد

7. He fell on to his pallet, breathing hard.
[ترجمه ترگمان]او به تشک خود تکیه داد و به سختی نفس می کشید
[ترجمه گوگل]او به پالت خود افتاد، سخت تنفس کرد

8. As I settled the man on to a pallet and helped the Sister fasten the glucose drip, I felt less uncomfortable.
[ترجمه ترگمان]وقتی آن مرد را روی تشک گذاشتم و به خواهر کمک کردم که مقدار glucose را ببندد، کم تر احساس ناراحتی می کردم
[ترجمه گوگل]همانطور که من مرد را روی پالت بستم و به خواهر کمک کرد تا قطره گلوکز را ببندم احساس ناراحتی بیشتری پیدا کردم

9. A pallet is in the middle of the floor covered with newspaper and a blanket at the foot.
[ترجمه ترگمان]یک تشک در وسط زمین پوشیده از روزنامه و یک پتو در پای آن قرار دارد
[ترجمه گوگل]پالت در وسط کف پوش با روزنامه و پتو در پایه است

10. Luch slept quietly on a pallet in the corner, her sore arm bandaged, her baby tucked safe beside her.
[ترجمه ترگمان]به آرامی روی تشک کاهی که در گوشه اتاق خوابیده بود خوابیده بود و بازویش باند پیچی شده بود و بچه اش را در کنارش گذاشته بود
[ترجمه گوگل]لوش بی سر و صدا در یک پالت در گوشه خوابید، بازوی دردش را تسویه کرد، کودکش در کنار او نگهداری شد

11. We bounced round on that pallet bed, so much laughing and shouting that the landlord came up.
[ترجمه ترگمان]ما روی تخت تشک خود بالا و پایین رفتیم، آنقدر خندیدیم و فریاد کشیدیم که صاحب مسافرخانه از اتاق بیرون آمد
[ترجمه گوگل]ما در آن تخت پالت، خندیدیم و فریاد کشیدیم که صاحبخانه بیرون آمد

12. GPR live pallet storage consists of a number of gravity conveyor lanes ranged side by side and one above another.
[ترجمه ترگمان]GPR محل زندگی شامل تعدادی از خطوط انتقال جاذبه است که در کنار یکدیگر قرار گرفته اند و یکی بالای دیگری است
[ترجمه گوگل]ذخیره سازی پالت زنده GPR شامل تعدادی خطوط نقاله جاذبه است که در کنار یکدیگر قرار دارد و یکی در بالای دیگری

13. The room was dim, his pallet hard.
[ترجمه ترگمان]اتاق تاریک بود، تشک او سخت بود
[ترجمه گوگل]اتاق کم بود، پالتش سخت بود

14. It is designed for store the product pallet and timed placing the pallet on the slat conveyor.
[ترجمه ترگمان]آن برای نگهداری پالت محصول و قرار دادن پالت بر روی نوار نقاله slat طراحی شده است
[ترجمه گوگل]این برای ذخیره کردن پالت محصول طراحی شده است و به موقع قرار دادن پالت بر روی نوار نقاله طراحی شده است

15. By analyzing the velocity fluctuation of the pallet cars in the sintering machine, the varying tooth pitch design of the sprocket wheel was presented.
[ترجمه ترگمان]با تجزیه و تحلیل نوسانات سرعت ماشین های پالت در ماشین sintering، طراحی گام بندی متغیر چرخ sprocket ارائه شد
[ترجمه گوگل]با تجزیه و تحلیل نوسانات سرعت ماشین های پالت در دستگاه پخت، طراحی متفاوت چرخ دندانه دار چرخ دنده ارائه شد

پیشنهاد کاربران

نگهدارنده بوم

تشک کاهی
رف raf

A painter's board for mixing colors
کتاب supplementary کانون زبان ایران reach 4

paiters board for mixing color
معنی پالت رنگ اگه اشتباه نکنم


pallet ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: بارکف
تعریف: سازۀ مسطح و کوچک چوبی که زیر بار قرار دهند تا بتوان آن را با افرازه بلند کرد


کلمات دیگر: