کلمه جو
صفحه اصلی

harmonic motion


(ریاضی - فیزیک) جنبش هماهنگ، حرکت سینوسی، جنبش آونگی، الحان مرکب، اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موجصوتی ساده تر ترکیب شده باشد

انگلیسی به فارسی

(موسیقی) الحان مرکب، اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موجصوتی ساده تر ترکیب شده باشد


حرکت هارمونیک، الحان مرکب


انگلیسی به انگلیسی

• rhythmic repeating movement

دیکشنری تخصصی

[شیمی] حرکت هماهنگ
[عمران و معماری] حرکت هارمونیک
[مهندسی گاز] حرکت نوسانی، حرکت متوافق
[نساجی] حرکت هارمونیک - حرکت هماهنگ
[ریاضیات] حرکت همساز

جملات نمونه

1. Harmonic Motion: experimental board, spring weight, loaded board, counterpoise, stopwatch.
[ترجمه ترگمان]حرکت هارمونیک: تخته تجربی، وزن فنر، صفحه بار، counterpoise، stopwatch
[ترجمه گوگل]حرکت هارمونیک: هیئت آزمایشگاهی، وزن بهار، تخته بارور، counterpoise، کرونومتر

2. A face harmonic motion drive of separate tooth is a new form of utility model drive.
[ترجمه ترگمان]یک حرکت حرکت هارمونیکی از دندان مجزا یک شکل جدید از درایو مدل مصرفی است
[ترجمه گوگل]حرکات حرارتی هارمونیک حرارتی دندان جداگانه یک شکل جدید از درایو مدل ابزار است

3. The focus of the lecture is simple harmonic motion.
[ترجمه ترگمان]تمرکز کنفرانس، حرکت موزون ساده است
[ترجمه گوگل]تمرکز سخنرانی حرکت ساده هارمونیک است

4. The lecture ends with a discussion of simple harmonic motion.
[ترجمه ترگمان]این سخنرانی با بحث در مورد حرکت ساده هارمونیک پایان می یابد
[ترجمه گوگل]این سخنرانی با بحث درباره حرکت هارمونیکی ساده به پایان می رسد

5. Hooke's Law - Springs - Simple Harmonic Motion - Pendulum - Small Angle Approximation.
[ترجمه ترگمان]قانون هوک - پایگاه Harmonic - Simple - Pendulum - Small - Small
[ترجمه گوگل]قانون هوک - چشمه - حرکت ساده هارمونیک - پاندول - تقریب زاویه کوچک

6. The system executes simple harmonic motion.
[ترجمه ترگمان]این سیستم حرکت هارمونیک ساده را اجرا می کند
[ترجمه گوگل]سیستم اجرای حرکت هارمونیک ساده را اجرا می کند

7. Their appearance is connected with anharmonicity, which leads to a breakdown of the selection rules derived assuming simple harmonic motion.
[ترجمه ترگمان]ظاهر آن ها با anharmonicity مرتبط است، که منجر به تفکیک قوانین انتخاب مشتق شده از حرکت هارمونیک ساده می شود
[ترجمه گوگل]ظاهر آنها با انحرافی متصل است، که منجر به شکستن قوانین انتخاب شده می شود که فرض می شود حرکت ساده هارمونیک

8. The balance wheel of a watch is a familiar example of angular harmonic motion.
[ترجمه ترگمان]چرخ تعادل ساعت یک مثال آشنا از حرکت هارمونیک زاویه ای است
[ترجمه گوگل]چرخ تعادل ساعت یک نمونه آشنا از حرکت هارمونیکی زاویه ای است

9. The motion of the balance wheel of a watch is an example of angular harmonic motion.
[ترجمه ترگمان]حرکت چرخ تعادل یک ساعت نمونه ای از حرکت هارمونیک زاویه ای است
[ترجمه گوگل]حرکت تعادل چرخ ساعت یک مثال از حرکت هارمونیک زاویه ای است

10. The logarithmic spiral method is a good way of describing damped harmonic motion.
[ترجمه ترگمان]روش spiral لگاریتمی روشی مناسب برای توصیف حرکت هارمونیکی است
[ترجمه گوگل]روش مارپیچ لگاریتمی روش خوبی برای توصیف حرکت هارمونیک خنثی است


کلمات دیگر: