1. The old snow has compacted into the hardness of ice.
[ترجمه ترگمان]برف کهن سال در سختی یخ فشرده شده است
[ترجمه گوگل]برف قدیمی به سختی یخ فشرده است
2. In America, people don'tnormally admit to the hardness of life.
[ترجمه ترگمان]در آمریکا مردم به سختی زندگی اعتراف نمی کنند
[ترجمه گوگل]در آمریکا، مردم به طور معمول به سختی زندگی اعتراف نمی کنند
3. His will has stiffened after suffering such hardness.
[ترجمه ترگمان]اراده او پس از تحمل چنین سختی خشک شده است
[ترجمه گوگل]اراده او پس از این سختی سخت رنج می برد
4. These alloys are characterized by their extreme hardness.
[ترجمه ترگمان]این آلیاژها با سختی شدید خود مشخص می شوند
[ترجمه گوگل]این آلیاژها با سختی شدید آنها مشخص می شود
5. He felt the hardness of the iron railing press against his spine.
[ترجمه ترگمان]احساس کرد که سختی نرده آهنی به ستون فقراتش فشار می آورد
[ترجمه گوگل]او احساس سختی نرده آهن را در برابر ستون فقراتش احساس کرد
6. The forwards had a genuine hardness and solidity about them, a welcome sight after the pathetic shaven-headed posturing of recent years.
[ترجمه ترگمان]پیش از این که این همه جلو بروند، از جلو خان وم headed که در این اواخر سر و کله اش پیدا شده بود، سختی و استحکام خاصی داشت
[ترجمه گوگل]پیش از آن، سختی و پایبندی به آنها نسبت به آنها، یک دید خوشایندی بود که پس از سالهای اخباری که به نظر میرسید، در نظر گرفته شده بود
7. They remove the hardness, and the former gives sodium salts instead of the calcium and magnesium salts.
[ترجمه ترگمان]آن ها سختی را دفع می کنند و به جای نمک های کلسیم و منیزیم، نمک سدیم به آن ها می دهد
[ترجمه گوگل]آنها سختی را حذف می کنند و سولفات به جای نمک های کلسیم و منیزیم، نمک سدیم را می دهد
8. Hardness A hard Rottweiler is one who does not allow bad experiences to affect him permanently.
[ترجمه ترگمان]سختی یک rottweiler سخت کسی است که به تجربه های بد اجازه نمی دهد تا به طور دائم بر او تاثیر بگذارد
[ترجمه گوگل]سختی یک روتوییلر سخت است که تجربیات بد را به طور دائم بر او تاثیر نمی گذارد
9. He touched her arms, her shoulders; their hardness vanished.
[ترجمه ترگمان]بازوان و شانه های او را لمس کرد، hardness از میان رفت
[ترجمه گوگل]او دست های خود را، دست هایش را لمس کرد؛ سختی آنها ناپدید شد
10. Calcium permanent hardness requires the more expensive sodium carbonate, whereas magnesium permanent hardness requires both lime and sodium carbonate.
[ترجمه ترگمان]سختی دائمی کلسیم نیاز به کربنات سدیم گران تر دارد در حالی که سختی دائمی منیزیم به کربنات سدیم و سدیم نیاز دارد
[ترجمه گوگل]سختی پایدار کلسیم نیاز به گرانیت سدیم کربنات دارد، در حالی که سختی دائمی منیزیم نیاز به آهک و کربنات سدیم دارد
11. Water condition: Very indifferent to water hardness, but prefers a slightly acid to neutral condition.
[ترجمه ترگمان]وضعیت آب: خیلی نسبت به سختی آب بی تفاوت است، اما کمی اسید را به شرایط خنثی ترجیح می دهد
[ترجمه گوگل]وضعیت آب: سختی آب بسیار بی تفاوت است، اما ترجیح می دهد که کمی اسید به حالت خنثی
12. Her shoulder protested at the hardness of the ground, and she shifted, trying to ease it.
[ترجمه ترگمان]شانه اش به سختی زمین اعتراض کرد و او جابه جا شد و سعی کرد آن را آرام کند
[ترجمه گوگل]شانه او به سختی زمین اعتراض کرد و او در تلاش برای تسکین آن حرکت کرد
13. But in spite of their hardness they seemed to vanish in no time.
[ترجمه ترگمان]اما با همه سختی که داشتند، به نظر می رسید که هیچ وقت ناپدید نمی شوند
[ترجمه گوگل]اما به رغم سختی آنها، به نظر می رسید که هیچ وقت ناپدید نمی شوند
14. However, its hardness makes it slightly less versatile when it comes to surface decoration such as inlays.
[ترجمه ترگمان]با این حال، سختی آن هنگامی که به آرایش سطحی مانند inlays می رسد، آن را کمی less می کند
[ترجمه گوگل]با این حال، سختی آن باعث می شود آن را کمی کمتر همه کاره، زمانی که آن را به دکوراسیون سطح مانند inlays می آید