کلمه جو
صفحه اصلی

quicksand


معنی : دام، تله، ریگ روان، ماسه متحرک
معانی دیگر : شن لغزنده، باتلاق شنی (که انسان یا حیوان را در خود فرو می کشد)، شن فروکش، ریگ روان، دزدریگ

انگلیسی به فارسی

سیلندر، ریگ روان، تله، دام، ماسه متحرک


ریگ روان، تله، دام، ماسه متحرک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a mixture of sand and water, often found in large natural beds, that can pull down and submerge an animal or other object that stands on it.

• soft sand that is saturated with water, bed of moist sand that sucks in and envelops objects that rest on its surface
quicksand is deep, wet sand that you sink into when you try to walk on it.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ماسه روان - ماسه سیال - ماسه جوشان - ماسه دانه نچسبیده - ماسه ناپای - ماسه غلطان
[زمین شناسی] ماسه روان، ماسه سیال، ماسه جوشان، ماسه غلطان - الف- توده یا طبقه ای از ماسه ریز، در دهانه یک رودخانه یا در طول ساحل دریا، که مرکب از دانه های صاف گردشده با کمی تمایل به چسبندگی دوطرفه می باشد و معمولاً به صورت کامل با جریان های آب بالا رو از وسط حفرات اشباع شده و تشکیل یک توده بسیار متحرک، نرم، قابل انتقال و نیمه مایع می دهد که به آسانی فشرده می شود و تمایل به فروکشیدن داشته و به آسانی اجسام سنگینی را که روی آن قرار می گیرد یا با سطح آن تماس می یابد را فرو می برد. - ب- ناحیه مشخص شده با حضور یک یا چند لایه. - ج- ماسه یافت شده در یک طبقه ماسه روان.
[آب و خاک] شن روانف ماسه روان
[خاک شناسی] شن روان
[آب و خاک] ماسه روان،ماسه سیال

مترادف و متضاد

دام (اسم)
net, toil, ambush, trap, snare, pitfall, decoy, hook, noose, quicksand, grin, springe

تله (اسم)
trap, snare, pitfall, decoy, hook, snarl, noose, quicksand, fox trap

ریگ روان (اسم)
quicksand, dune

ماسه متحرک (اسم)
quicksand

جملات نمونه

1. Conceit is the quicksand of success.
[ترجمه ترگمان]Conceit، ریگ روان موفقیت است
[ترجمه گوگل]فضیلت فصلی موفقیت است

2. The sandbank was uncertain, like quicksand under his feet.
[ترجمه ترگمان]ساحل شنی مثل ماسه روان بود
[ترجمه گوگل]Sandbank، مانند سیلندر زیر پای خود، نامعلوم بود

3. The research seemed founded on quicksand.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات به نظر بر روی شن های روان ساخته شده بو
[ترجمه گوگل]این تحقیق بر روی سیلندر تأسیس شد

4. The lock had been built on quicksand, and gave continual trouble as the ground subsided and water seeped away.
[ترجمه ترگمان]قفل روی شن های روان ساخته شده بو
[ترجمه گوگل]قفل بر روی سیلندر ساخته شده است و به دلیل کمبود زمین و از بین رفتن آب، مشکلات مداوم به وجود می آید

5. With her, a direct approach could be quicksand.
[ترجمه ترگمان]با او یک روش مستقیم روان بود
[ترجمه گوگل]با او، یک رویکرد مستقیم می تواند سمی باشد

6. Vanity is the quicksand of reason. George Sand
[ترجمه ترگمان]غرور، ریگ روان عقل است جورج ماسه
[ترجمه گوگل]غم و اندوه درهم و برهم است جورج شن

7. Gilbert's squirming body vanished into the carpet like quicksand.
[ترجمه ترگمان]بدن squirming گیلبرت در فرش مثل ماسه ناپدید شد
[ترجمه گوگل]بدن تیزهوش گیلبرت به فرش مانند سیلندر ناپدید شد

8. Yanto had been in Severn quicksand many times before.
[ترجمه ترگمان]Yanto سه بار قبل از آن در سه quicksand فرورفته بود
[ترجمه گوگل]یانتو چندین بار در Severn سیلندر بوده است

9. You stare at the TV screen, a quicksand - like in the warm evening, the murmured.
[ترجمه ترگمان]به تلویزیون نگاه می کنید، یک ماسه روان در عصر گرم
[ترجمه گوگل]شما بر روی صفحه نمایش تلویزیون خیره می شوید، شبیه به صدای شبیه به شب های گرم است

10. Improper precipation may cause quicksand and result in foundation pit unsteadiness.
[ترجمه ترگمان]precipation نادرست ممکن است موجب شن روان و منتج از ناپایداری حفره شود
[ترجمه گوگل]جوش ناپذیر ممکن است موجب رسوب و منجر به ناپایداری بتن شود

11. The influences of seepage force on foundation pit quicksand are analyzed herein based on the features of groundwater seepage around the water tight screen in the pit.
[ترجمه ترگمان]تاثیرات نیروی نفوذ بر روی شن های foundation، بر مبنای ویژگی های نفوذ آب های زیر زمینی در اطراف صفحه محکم آب در گودال مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]تأثیرات نیروی نفوذ بر روی دیواره بتونی بتونی در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است، بر اساس ویژگی های آبشستگی آب های زیرزمینی در اطراف صفحه نمایش تنگ آب در گودال

12. I was about to sink into the quicksand of sin.
[ترجمه ترگمان]من در شرف غرق شدن در ماسه گناه بودم
[ترجمه گوگل]من در حال رفتن به سیلندر گناه بودم

13. Nobody plucks you out of the quicksand.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس تو رو از ماسه بیرون نمی کنه
[ترجمه گوگل]هیچ کس شما را از سیلندر نابود نمی کند

14. Sand under quick condition is often called quicksand.
[ترجمه ترگمان]ماسه تحت شرایط سریع اغلب روان نامیده می شود
[ترجمه گوگل]شن و ماسه در شرایط سریع اغلب نامیده می شود جوش

15. It was actually quicksand, which is a deep mass of fine sand mixed with water.
[ترجمه ترگمان]در واقع ریگ روان بود که توده انبوهی از شن و ماسه با آب مخلوط بود
[ترجمه گوگل]در حقیقت سدیم است که یک توده ی عمیق شن و ماسه ی زیبا با آب است

پیشنهاد کاربران

باتلاق

باتلاق شنی
Fine sand saturated with water often found near rivers or coasts
Peoplr cant drown in quicksands because they are less dense than them.


کلمات دیگر: