سخت شدگی، سختگری، سختشآور
hardening
سخت شدگی، سختگری، سختشآور
انگلیسی به فارسی
سخت شدگی، سختش، سختگری
(مادهای که برای سفت کردن به کار میرود) سختگر، سختشآور
سخت شدن، سخت کردن، سفت شدن، سفت کردن، ماسیدن، تبدیل به جسم جامد کردن
انگلیسی به انگلیسی
• process of becoming stiff or hard; toughening
دیکشنری تخصصی
[شیمی] سخت گردانی
[عمران و معماری] سخت شدن - سخت کردن - سفت شدگی - سخت شدگی
[صنعت] سخت کردن، سخت شدن، استحکام، آهنگری، آهنگری کردن
[نساجی] جامد کردن - سفت کردن
[ریاضیات] سخت شدن، سخت کردن، آب دادن
[عمران و معماری] سخت شدن - سخت کردن - سفت شدگی - سخت شدگی
[صنعت] سخت کردن، سخت شدن، استحکام، آهنگری، آهنگری کردن
[نساجی] جامد کردن - سفت کردن
[ریاضیات] سخت شدن، سخت کردن، آب دادن
مترادف و متضاد
thickening
Synonyms: crystallization, setting, solidification
جملات نمونه
1. strain hardening
سخت گردانی کششی
2. dispersion hardening
(فلز کاری) سخت سازی پراکندی
3. There has been a hardening of government policy since the invasion.
[ترجمه ترگمان]از زمان حمله، سیاست دولت سخت شده است
[ترجمه گوگل]پس از تهاجم، سختگیری سیاست های دولتی صورت گرفته است
[ترجمه گوگل]پس از تهاجم، سختگیری سیاست های دولتی صورت گرفته است
4. Hardening of the coronary arteries can lead to a heart attack.
[ترجمه ترگمان]انقباض عروق کرونری می تواند منجر به حمله قلبی شود
[ترجمه گوگل]تشدید عروق کرونر می تواند منجر به حمله قلبی شود
[ترجمه گوگل]تشدید عروق کرونر می تواند منجر به حمله قلبی شود
5. Opinion seems to be hardening against the invasion.
[ترجمه ترگمان]نظر می رسد که نظر نظر مخالف با حمله است
[ترجمه گوگل]نظر به نظر می رسد سخت تر در برابر تهاجم
[ترجمه گوگل]نظر به نظر می رسد سخت تر در برابر تهاجم
6. She suffers from hardening of the arteries.
[ترجمه ترگمان]او از سختی arteries رنج می برد
[ترجمه گوگل]او از سخت شدن رگ ها رنج می برد
[ترجمه گوگل]او از سخت شدن رگ ها رنج می برد
7. Instantly hardening, it has effectively blocked an estimated 50 percent of the force of the eruption coming from a new fissure.
[ترجمه ترگمان]به طور موثر، حدود ۵۰ درصد از نیروی فوران ناشی از یک شکاف جدید را مسدود کرده است
[ترجمه گوگل]فورا سخت شدن، آن را به طور موثر مسدود شده حدود 50 درصد از نیروی فوران که از یک شکاف جدید است
[ترجمه گوگل]فورا سخت شدن، آن را به طور موثر مسدود شده حدود 50 درصد از نیروی فوران که از یک شکاف جدید است
8. Carter himself, as one part of his hardening attitude toward the Soviets, lost faith in the treaty.
[ترجمه ترگمان]کارتر خودش، به عنوان بخشی از نگرش سرسختانه اش نسبت به شوروی، ایمان خود را نسبت به پیمان از دست داد
[ترجمه گوگل]کارتر خود، به عنوان بخشی از نگرش سخت تری نسبت به شوراها، ایمان به معاهده را از دست داد
[ترجمه گوگل]کارتر خود، به عنوان بخشی از نگرش سخت تری نسبت به شوراها، ایمان به معاهده را از دست داد
9. Excitement rose in them, hardening muscles and quivering their sleek flanks in anticipation of the hunt.
[ترجمه ترگمان]هیجان در آن ها اوج گرفت و عضلات نرم خود را در انتظار شکار تکان داد
[ترجمه گوگل]هیجان در آنها افزایش یافته است، عضلات سخت شدن و لرزش بال های براق خود را در پیش بینی شکار
[ترجمه گوگل]هیجان در آنها افزایش یافته است، عضلات سخت شدن و لرزش بال های براق خود را در پیش بینی شکار
10. The cuticle also exhibits localized areas of hardening which are sometimes delimited by sutures.
[ترجمه ترگمان]همچنین پوست مناطق محلی از سخت کننده را نشان می دهد که گاهی با بخیه از هم جدا می شوند
[ترجمه گوگل]کوتیکول همچنین مناطق متخلخل سخت شدن را نشان می دهد که بعضی اوقات با بخیه ها محدود شده اند
[ترجمه گوگل]کوتیکول همچنین مناطق متخلخل سخت شدن را نشان می دهد که بعضی اوقات با بخیه ها محدود شده اند
11. You can feel the leg muscles really hardening as you pedal hard up a hill.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید احساس کنید که ماهیچه های پا به سختی پدال می زنند
[ترجمه گوگل]شما می توانید عضلات پا را واقعا سخت تر احساس می کنید به عنوان پدال شما به سختی تپه
[ترجمه گوگل]شما می توانید عضلات پا را واقعا سخت تر احساس می کنید به عنوان پدال شما به سختی تپه
12. Tallis was charred wood, hardening, still aware through this gate into the first forest of what was occurring around her.
[ترجمه ترگمان]چوب به چوب سوخته تبدیل شده بود، سفت شده بود و هنوز از این دروازه به جنگل اول که در اطرافش جریان داشت آگاه بود
[ترجمه گوگل]تالیس چوب را تشدید کرد، سخت تر شد، هنوز هم از این دروازه به جنگل اول آنچه که در اطراف او رخ می داد آگاهی داشت
[ترجمه گوگل]تالیس چوب را تشدید کرد، سخت تر شد، هنوز هم از این دروازه به جنگل اول آنچه که در اطراف او رخ می داد آگاهی داشت
13. Use hardening accelerator can improve the GRC's early strength prominently.
[ترجمه ترگمان]استفاده از شتاب ده سخت کننده می تواند قدرت اولیه GRC را به طور برجسته بهبود بخشد
[ترجمه گوگل]استفاده از شتاب دهنده تقویت کننده می تواند قدرت اولیه GRC را به طور چشمگیری بهبود بخشد
[ترجمه گوگل]استفاده از شتاب دهنده تقویت کننده می تواند قدرت اولیه GRC را به طور چشمگیری بهبود بخشد
14. ESD damage and hardening of an electronic time fuze are studied by using experiments.
[ترجمه ترگمان]آسیب ESD و سختی مجدد یک زمان الکترونیکی با استفاده از آزمایش ها مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]آسیب ESD و سخت شدن یک ساعت الکترونیکی با استفاده از آزمایشات مورد مطالعه قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]آسیب ESD و سخت شدن یک ساعت الکترونیکی با استفاده از آزمایشات مورد مطالعه قرار می گیرند
پیشنهاد کاربران
جامدسازی روغن
مقاوم شدن
hardening ( خوردگی )
واژه مصوب: سخت کاری
تعریف: سخت کردن فولاد کربن ازطریق سرد کردن ناگهانی آن در محدودۀ دمای بحرانی
واژه مصوب: سخت کاری
تعریف: سخت کردن فولاد کربن ازطریق سرد کردن ناگهانی آن در محدودۀ دمای بحرانی
کلمات دیگر: