کلمه جو
صفحه اصلی

main line


معنی : سرسطر
معانی دیگر : راه یا مسیر اصلی، شاهراه، (راه آهن) خط اصلی، (مقام یا موقعیت و غیره) اصلی، عمده، برجسته، (عقیده و غیره) همگام با اکثریت، همه پسند، هرویین زدن

انگلیسی به فارسی

خط اصلی، سرسطر


انگلیسی به انگلیسی

• a main line is an important route on a railway system, usually linking one large city with another.
inject a narcotic into a vein (slang)
a mainline station is one that lies on a main line.
if drug addicts mainline or if they mainline a drug, they inject a drug into themselves.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] لوله اصلی - کانال اصلی
[برق و الکترونیک] خط اصلی
[نفت] لوله ی اصلی

مترادف و متضاد

سر سطر (اسم)
paragraph, main line

جملات نمونه

1. The spur branches away here from the main line.
[ترجمه ترگمان]این شاخه از خط اصلی به این طرف و آن طرف می رود
[ترجمه گوگل]شاخه های مارپیچی در اینجا از خط اصلی دور می شوند

2. Three main line railway stations were closed because of bomb threats.
[ترجمه ترگمان]سه ایستگاه اصلی راه آهن به دلیل تهدیدات بمب بسته شدند
[ترجمه گوگل]سه ایستگاه راه آهن اصلی به علت تهدیدات بمبگذاری شده بسته شد

3. The west coast main line has been electrified.
[ترجمه ترگمان]خط اصلی ساحل غربی به طور الکتریکی تولید شده است
[ترجمه گوگل]خط ساحلی ساحل غرب الکتریکی شده است

4. Main line services can be very quick, but travelling on the branch lines is much slower.
[ترجمه ترگمان]خدمات خط اصلی می تواند بسیار سریع باشد، اما سفر کردن به خطوط شاخه بسیار کندتر است
[ترجمه گوگل]خدمات خطی اصلی می تواند بسیار سریع باشد، اما سفر در خطوط زنجیره ای بسیار کندتر است

5. The main line is the methyl methacrylate that goes into paints, surface coating resins and, above all, plastics.
[ترجمه ترگمان]خط اصلی گروه متیل methacrylate است که به رنگ، رزین پوششی سطح و بالاتر از همه پلاستیک ها می رود
[ترجمه گوگل]خط اصلی متیل متاکریلات است که به رنگ، رزین پوشش سطحی و، بیشتر از همه، پلاستیک می رود

6. The Great Central is Britain's only preserved main line railway.
[ترجمه ترگمان]مرکزی بزرگ تنها راه آهن اصلی در بریتانیا است
[ترجمه گوگل]مرکزی بزرگ تنها راه اصلی خط آهن بریتانیا است

7. Projects such as the west coast main line and the Channel Tunnel rail link are expected to come in well over budget.
[ترجمه ترگمان]از پروژه هایی مانند خط اصلی ساحل غربی و تونل کانال مانش انتظار می رود که به خوبی بر سر بودجه وارد شوند
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که پروژه هایی مانند خط اصلی ساحل غربی و خط ریل کانال کانال تونل به خوبی از بودجه برخوردار باشند

8. However the long-term decline of the West Coast main line was not a prospect that InterCity was prepared to accept.
[ترجمه ترگمان]با این حال، کاهش طولانی مدت خط اصلی ساحل غربی دورنمایی از آن نبود که InterCity آماده پذیرش آن بود
[ترجمه گوگل]با این حال کاهش طولانی مدت خط اصلی خط ساحلی غرب، چشم انداز نبود که InterCity آماده پذیرفتن بود

9. The main line was relaid and run round facilities installed.
[ترجمه ترگمان]خط اصلی relaid بود و تجهیزات گرد هم نصب شده بود
[ترجمه گوگل]خط اصلی نسوز و نصب تاسیسات دور بود

10. Well I the uh main line dancers whoo.
[ترجمه ترگمان] خب، من، آه، من، آه، من، آه، من، آه، من، آه، من، آه،
[ترجمه گوگل]خوب من رقصنده اصلی line uh هستم

11. The West Coast main line was electrified in the 1960s and much rolling stock is 15 to 20 years old.
[ترجمه ترگمان]خط اصلی ساحل غربی در دهه ۱۹۶۰ برقی شد و سهام بسیار rolling ۱۵ تا ۲۰ سال سن داشت
[ترجمه گوگل]خط اصلی خط ساحل غربی در دهه 1960 برق گرفت و فولاد فراوانی 15 تا 20 ساله بود

12. The east coast main line has been electrified, according to figures provided by the Minister, at a cost of £470 million.
[ترجمه ترگمان]طبق آمار ارائه شده توسط وزیر، خط اصلی ساحل شرقی به حدود ۴۷۰ میلیون پوند رسیده است
[ترجمه گوگل]خط ساحلی ساحل شرقی، با توجه به ارقام ارائه شده توسط وزیر، با هزینه 470 میلیون پوند برق داده شده است

13. It often consisted both of a main line and of branch families.
[ترجمه ترگمان]آن اغلب شامل یک خط اصلی و دو خانواده بود
[ترجمه گوگل]این اغلب شامل هر یک از خط اصلی و خانواده های شعبه بود

14. Main line: 1 title page, 5 sheets of plans, 5 sheets sections, 1 sheet cross-sections.
[ترجمه ترگمان]خط اصلی: ۱ صفحه عنوان، ۵ ورق طرح، ۵ ورق کاغذ، ۱ ورق ورق
[ترجمه گوگل]خط اصلی: 1 عنوان صفحه، 5 ورق طرح، 5 ورق ورق، 1 ورق ورق

15. On the main line, the remorseless reduction in fleet sizes resulted in Mark 3 vehicles steadily being more predominant.
[ترجمه ترگمان]در خط اصلی، کاهش بی امان در اندازه ناوگان باعث شد که مارک ۳ وسیله نقلیه بیشتر غالب شود
[ترجمه گوگل]در خط اصلی، کاهش بی رحمانه در تعداد ناوگان، باعث شد که خودروهای مارک 3 به طور پیوسته بیشتر در حال حرکت باشند

16. They explicitly denied that they are involved in mainline politics.
[ترجمه ترگمان]آن ها صریحا این موضوع را که در سیاست mainline دخالت دارند را رد کردند
[ترجمه گوگل]آنها به صراحت انکار کردند که آنها در سیاست اصلی دخیل هستند

17. Unfortunately mainline medicine has been very slow in applying the lesson in other areas.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه تجویز دارو در اعمال این درس در سایر زمینه ها بسیار کند بوده است
[ترجمه گوگل]متاسفانه طب آموزش اصلی در اعمال درس در مناطق دیگر بسیار کند است

18. In the physical realm, the nutrition and the mainline medicine were part of it, but more was needed.
[ترجمه ترگمان]در قلمرو جسمی، تغذیه و داروی mainline بخشی از آن بودند، اما بیشتر مورد نیاز بود
[ترجمه گوگل]در قلمرو فیزیکی، تغذیه و دارو اصلی، بخشی از آن بود، اما بیشتر مورد نیاز بود

19. A mainline railway train was derailed by the car.
[ترجمه ترگمان]قطار سریع السیر قطار با اتومبیل از ریل خارج شد
[ترجمه گوگل]یک قطار راه آهن اصلی توسط ماشین رانده شد

20. The extreme mechanistic approach that mainline medicine developed worked well for the great communicable killer diseases.
[ترجمه ترگمان]یک رویکرد مکانیکی افراطی که داروهای گیاهی ایجاد کرد به خوبی برای بیماری های مهلک communicable موثر عمل کرد
[ترجمه گوگل]رویکرد مکانیسم افراطی که طبق قانون اصلی آن پیشرفت کرده بود، به خوبی برای بیماری های مرگبار عفونی موثر است

21. Mainline medicine learned this the hard way when it first started to use anesthetics.
[ترجمه ترگمان]داروی Mainline این روش سخت را هنگامی که برای اولین بار از داروهای بی حسی استفاده کرد، فرا گرفت
[ترجمه گوگل]طب سنتی، این روش سخت را زمانی که برای اولین بار از بیهوشی استفاده می کرد، یاد گرفت

22. The crash happened after a high-speed mainline train smashed into a freight service, near Selby, north Yorkshire.
[ترجمه ترگمان]تصادف بعد از یک قطار با سرعت زیاد اتفاق افتاد که با قطار باری در نزدیکی Selby شمالی در شمال یورکشایر فرود آمد
[ترجمه گوگل]تصادف اتفاق افتاد پس از یک قطار خط فرمان با سرعت بالا به یک سرویس حمل و نقل، در نزدیکی Selby، شمال یورکشایر سقوط کرد

23. Installed in a mainline it prevents upstream pressure from dropping below a preset minimum.
[ترجمه ترگمان]در یک mainline نصب شد که باعث جلوگیری از فشار بالای پایین از پایین شدن زیر حداقل از پیش تعیین شده می شود
[ترجمه گوگل]نصب شده در یک خط اصلی باعث جلوگیری از فشار بالای بالادست از پایین آمدن کم پیش فرض می شود

24. The train moed slowly south through flat, drab mainline scenery.
[ترجمه ترگمان]قطار به آرامی از میان جاده صاف و بی روح به طرف جنوب می رفت
[ترجمه گوگل]قطار به آرامی به سمت جنوب حرکت می کند و مناظر اصلی را می پوشاند

25. She pumped the stuff right into the mainline.
[ترجمه ترگمان] اون مواد رو درست کرد تو the
[ترجمه گوگل]او چیزها را به خط اصلی پرت کرد

26. Mainline tasks and novice task will be simultaneous, is you have to complete the task.
[ترجمه ترگمان]وظایف Mainline و تازه کار، همزمان خواهد بود، این است که باید این وظیفه را کامل کنید
[ترجمه گوگل]وظایف اصلی و کار تازه کار همزمان خواهد بود، آیا شما باید این کار را انجام دهید

27. To elaborate, the Source directory is where mainline development takes place, and Branch_Source is the branch development of the Source directory.
[ترجمه ترگمان]برای توضیح دادن، دایرکتوری منبع جایی است که توسعه mainline صورت می گیرد و شاخه - منبع توسعه شاخه شاخه منبع است
[ترجمه گوگل]برای توضیح دادن، دایرکتوری منبع است که در آن توسعه اصلی ایجاد می شود، و Branch_Source شاخه توسعه دایرکتوری منبع است

28. By means of trigonometrical progression method and the mainline track spectrum, the sample function of the Chinese mainline railway track random geometric irregularity is simulated.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از روش progression trigonometrical و طیف mainline،، تابع نمونه ناهمواری هندسی ریل mainline چین شبیه سازی شده است
[ترجمه گوگل]با استفاده از روش پیشرفت های مثلثاتی و طیف مسیر اصلی، عملکرد نمونه خط راه آهن چینی مسیر بی نظمی هندسی تصادفی شبیه سازی شده است

29. Mr Obama actually lost some ground among white mainline Protestant and white Catholic voters.
[ترجمه ترگمان]آقای اوباما در واقع در بین رای دهندگان سفیدپوست و پروتستان، مقداری زمین را از دست داد
[ترجمه گوگل]آقای اوباما در حقیقت برخی از رای دهندگان کاتولیک پروتستان و سفید را در اختیار داشت

30. Installed on a by - pass line, mainline pressure is accurately controlled by relief of excess pressure.
[ترجمه ترگمان]در یک خط فرعی نصب شد، فشار mainline به طور دقیق با کمک فشار بیش از حد کنترل می شود
[ترجمه گوگل]نصب شده بر روی خط عبور، فشار اصلی با رفع فشار بیش از حد کنترل می شود


کلمات دیگر: