کلمه جو
صفحه اصلی

vapor


معنی : بخار، دمه، تبخیر کردن یا شدن، بخور دادن، چاخان کردن
معانی دیگر : خوزم، بخار بیرون دادن، بخار کردن، مه، دود و بخار، تارمیغ، تف، (حالت گازی هر ماده ای که معمولا یا آبگون و یا جامد است) گاز، بخور، (در سیلندر موتور) گاز آتشگیر، (نادر) هر چیز بی ارزش، (سابقا) بخار معده، (معمولا با: the) دلمردگی، خود بیمار انگاری، رجوع شود به: evaporate، چرند، مزخرف، وهم (اوهام)، خیال باطل

انگلیسی به فارسی

( vapour ) بخار، دمه، مه، تبخیر کردن یا شدن، بخوردادن، چاخان کردن


بخار، دمه، بخور دادن، تبخیر کردن یا شدن، چاخان کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: tiny particles of a liquid or solid suspended in or diffused through air or gas, such as smoke or mist.
مترادف: mist
مشابه: fog, fumes, haze, miasma, moisture, smoke, spray, steam

(2) تعریف: in physics or chemistry, particles of a substance distributed as a gas below the substance's actual boiling point.

(3) تعریف: a liquid or solid brought to a gaseous state by heat, a drop in pressure, or the like.

(4) تعریف: the mixture of gasoline droplets and air burned in an internal combustion engine.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: vapors, vaporing, vapored
• : تعریف: to cause to rise or diffuse as a vapor; vaporize; evaporate.
مترادف: evaporate, vaporize, volatilize
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: vaporable (adj.), vaporlike (adj.)
(1) تعریف: to rise or diffuse as a vapor; evaporate.
مترادف: evaporate, vaporize, volatilize

(2) تعریف: to emit or give rise to vapor; atomize.
مشابه: steam

• steam, mist
change into vapor, evaporate; boast

دیکشنری تخصصی

[خودرو] بخار - بخار
[شیمی] بخار
[عمران و معماری] بخار - دمه
[آب و خاک] بخار

مترادف و متضاد

بخار (اسم)
haze, vapor, gas, fume, brume, steam, reek

دمه (اسم)
vapor, vapour, steam

تبخیر کردن یا شدن (فعل)
vapor, vapour

بخور دادن (فعل)
vapor, vapour, cense

چاخان کردن (فعل)
palaver, backslap, vapor, vapour

fumes, mist


Synonyms: breath, condensation, dampness, dew, effluvium, exhalation, fog, gas, haze, miasma, moisture, reek, smog, smoke, steam


جملات نمونه

1. Scientists have devised methods for trapping vapor in bottles so they can study its make-up.
دانشمندان روش هایی را برای نگهداشتن بخار در بطری طراحی کرده اند، که بتوانند ترکیبات آن را بررسی کنند

2. He has gathered data on the amount of vapor rising from the swamp.
او اطلاعاتی راجع به مقدار بخاری که از باتلاق بالا می رود، جمع آوری کرده است

3. A vapor trail is the visible stream of moisture left by the engines of a jet flying at high altitudes.
مسیر بخار جریان قابل رویت از رطوبتی است که موشکی که در ارتفاعات بلند پرواز می کند از خود به جای می گذارد

4. the vapor coming out of the samovar
بخاری که از سماور بیرون می آمد

5. the vapor from the boiling water jetted whistlingly out of the kettle
بخار آب جوش سوت زنان از کتری برمی جهید.

6. water vapor
بخار آب

7. mina sniffed the vapor through her nose
مینا بخور را از راه دماغش تو داد.

8. jet planes scored the sky with their vapor trails
هواپیماهای جت با نواره های بخار خود آسمان را خط انداختند.

9. Water vapor is water in the form of a gas.
[ترجمه ترگمان]بخار آب به شکل گاز است
[ترجمه گوگل]بخار آب آب به شکل یک گاز است

10. A cloud is a mass of vapor in the sky.
[ترجمه ترگمان]ابری از بخار در آسمان است
[ترجمه گوگل]ابر یک جرم بخار در آسمان است

11. The cold wind condenses vapor into rain.
[ترجمه ترگمان]باد سردی می وزید و بخار را به باران تبدیل می کرد
[ترجمه گوگل]باد سرد بخار را به باران می بخشد

12. The air was charged with vapor.
[ترجمه ترگمان]هوا پر از بخار بود
[ترجمه گوگل]هوا با بخار بارگذاری شد

13. He concludes that the mist is a vapor which stings the skin of man.
[ترجمه ترگمان]به خود می گوید مه مه مه که پوست انسان را می سوزاند
[ترجمه گوگل]او نتیجه می گیرد که غبار یک بخار است که پوست انسان را می کشد

14. Comets therefore tend to explode into vapor with near perfect efficiency and devastating power on impact.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ستاره های دنباله داری تمایل به منفجر شدن به بخار با کارایی کامل و قدرت مخرب بر روی تاثیر دارند
[ترجمه گوگل]به این ترتیب Comets به انفجار در بخار با بازده کامل نزدیک و قدرت ویران کننده در اثر منجر می شود

15. The rare passersby hurried, emitting puffs of vapor from their nostrils.
[ترجمه ترگمان]رهگذران نادری که از سوراخ های بینی اش خارج می شدند، به سرعت حرکت می کردند
[ترجمه گوگل]گذر ناهارها عجله داشتند و از سوراخهای بینیشان پف کرده بودند

16. She was subsequently confined to the vapor bath of her home to die of suffocation.
[ترجمه ترگمان]سپس او را به حمام بخار خانه اش محدود کردند تا از خفگی بمیرد
[ترجمه گوگل]پس از آن او به حمام بخار خانه اش محدود شد تا از خستگی بیفتد

17. When temperatures approach freezing, water vapor from the outside air will condense on the outdoor coil and freeze.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که دما به دمای صفر می رسد، بخار آب از هوای بیرون در سیم پیچ را متراکم خواهد کرد و منجمد خواهد شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که درجه حرارت در حالت انجماد قرار می گیرد، بخار آب از هوای بیرونی در کویل فضای بیرونی قرار می گیرد و منجمد می شود

18. At any rate, maybe the fountains of vapor are still another attribute of the profound dignity and mystery of the whale.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، شاید فواره های بخار هنوز هم جنبه دیگری از وقار عمیق و مرموز وال دارند
[ترجمه گوگل]به هر حال، شاید چشمه های بخار هنوز ویژگی دیگری از کرامت عمیق و رمز و راز نهنگ است

19. The water vapor can then be cycled by reacting it with carbon monoxide to make carbon dioxide and hydrogen.
[ترجمه ترگمان]سپس بخار آب را می توان با واکنش نشان دادن آن با مونوکسید کربن برای ساخت دی اکسید کربن و هیدروژن تنظیم کرد
[ترجمه گوگل]سپس بخار آب می تواند با واکنش آن با مونوکسید کربن برای ایجاد دی اکسید کربن و هیدروژن به کار گرفته شود

20. Thus chemical reactions occur in the vapor phase.
[ترجمه ترگمان]بنابراین واکنش های شیمیایی در فاز بخار رخ می دهند
[ترجمه گوگل]بنابراین واکنش های شیمیایی در فاز بخار رخ می دهد

the vapor coming out of the samovar

بخاری که از سماور بیرون می‌آمد


water vapor

بخار آب


My breath was vaporing in the cold air.

در هوای سرد نفسم بخار می‌کرد.


پیشنهاد کاربران

بخار و کاز حاصله از باتلاق

بخار و گازی که از موتور های توربو جت و موتور های توربو شارژر تولیدمی شود

بخار

بخار، مه، رطوبت
Fog, mist

مه، دمه، دم

حالت ناگهانیِ اضطراب، غش و ضعف و یا افسردگی


کلمات دیگر: