کلمه جو
صفحه اصلی

impregnate


معنی : ابستن کردن، لقاح کردن، اشباع کردن
معانی دیگر : (کاملا) پر کردن، مالامال کردن، سرشار کردن، آغشتن، (با: with - احساس یا عقیده و غیره را) القا کردن، تلقین کردن، نیوشاندن، آبستن کردن، (تخم را با جفتگیری) بارور کردن، گشنیدن، (با کود و غیره) زمین را حاصلخیز کردن، بارآور کردن، فرآور کردن، گشنیده، بارور (شده)، آغشته

انگلیسی به فارسی

ابستن کردن، لقاح کردن، اشباع کردن


آغشته کردن، ابستن کردن، اشباع کردن، لقاح کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: impregnates, impregnating, impregnated
مشتقات: impregnation (n.), impregnator (n.)
(1) تعریف: to make (a female animal or human) pregnant, or to make (an egg) fertile.

- The stallion impregnated the mare.
[ترجمه علی یارمحمدی] اسب نر، مادیان را آبستن کرد.
[ترجمه ترگمان] نریان صاحب اسب شده بود
[ترجمه گوگل] مارمولک مارمولک را آغشته کرد
- The teenager would not divulge the name of the man who impregnated her.
[ترجمه ترگمان] نوجوان نام مردی را که او را باردار کرده بود فاش نمی کرد
[ترجمه گوگل] نوجوان نمی تواند نام مردی را که او را آغشته کرده است، منتشر نکند
- When a sperm impregnates an egg, it leads to the production of an embryo.
[ترجمه ترگمان] وقتی اسپرم یک تخمک می شود، منجر به تولید یک جنین می شود
[ترجمه گوگل] هنگامی که یک اسپرم تخم مرغ را آغشته می کند، منجر به تولید جنین می شود

(2) تعریف: to saturate or permeate; infuse or imbue.
مشابه: penetrate

- The soft pads are impregnated with lotion to make makeup removal quick and easy.
[ترجمه ترگمان] لایه های نرم آغشته به لوسیون برای به دست آوردن سریع و آسان کردن آرایش، آغشته به لوسیون است
[ترجمه گوگل] پد های نرم با لوسیون آغشته به آرایش حذف سریع و آسان است

• fertilize, make pregnant; fill completely, saturate, imbue
fertilized, pregnant; saturated
if you impregnate something with a substance, you make the substance pass into it and spread through it.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] بارور کردن
[عمران و معماری] آلودن - آغشتن
[نساجی] آغشته - خیساندن - اشباع کردن
[پلیمر] آغشته کردن، اشباع کردن الیاف با رزین

مترادف و متضاد

ابستن کردن (فعل)
lime, knock up, fecundate, impregnate, inseminate

لقاح کردن (فعل)
fertilize, impregnate, pollinate

اشباع کردن (فعل)
steep, imbibe, imbrue, glut, ingraft, impregnate, imbue, indoctrinate, saturate, inundate, suffuse

infuse, fill; make pregnant


Synonyms: charge, conceive, drench, fecundate, fertilize, imbrue, implant, inoculate, inseminate, leaven, overflow, percolate, permeate, pervade, procreate, produce, reproduce, saturate, seethe, soak, sodden, souse, steep, suffuse, transfuse


Antonyms: deplete, take out


جملات نمونه

1. Undercover officers found drug-making equipment used to impregnate paper with LSD.
[ترجمه ترگمان]افسران لباس مبدل، تجهیزات تولید کننده مواد مخدر را که برای کاغذ impregnate با LSD استفاده شده بود، پیدا کردند
[ترجمه گوگل]افسران مخفی پیدا کردن تجهیزات تولید مواد مخدر برای استفاده از کاغذ LSD را تحریک کردند

2. Norman's efforts to impregnate her failed.
[ترجمه ترگمان]تلاش های نورمن برای شکست دادن او ناموفق بود
[ترجمه گوگل]تلاش های نورمن برای تحریک او ناکام بود

3. The purpose of the marinade is to impregnate foods with the flavour of the ingredients.
[ترجمه ترگمان]هدف of این است که غذاها را با طعم مواد اولیه تمیز کنید
[ترجمه گوگل]هدف از زعفران این است که مواد غذایی را با طعم مواد تشکیل دهنده آغشته کنید

4. Several dominant males could impregnate all the women and perpetuate the tribe.
[ترجمه ترگمان]چندین مرد برجسته می توانند تمام زنان را تحت فشار قرار دهند و قبیله را جاودانه سازند
[ترجمه گوگل]چندین مرد غالب میتوانند تمام زنان را تحریک کنند و قبیله را حفظ کنند

5. New ideas and technologies in proteomics would impregnate new activities for the development of BNF.
[ترجمه ترگمان]ایده ها و تکنولوژی های جدید در proteomics فعالیت های جدیدی را برای توسعه BNF انجام خواهند داد
[ترجمه گوگل]ایده ها و تکنولوژی های جدید در پروتئومیکا، فعالیت های جدیدی را برای توسعه BNF تشدید می کند

6. To impregnate with fragrance; impart a pleasant odor to.
[ترجمه ترگمان]برای impregnate، آن بوی خوش را می دهد
[ترجمه گوگل]برای آغشته کردن با عطر؛ یک بوی دلپذیر را به آن اضافه کنید

7. These organics impregnate large volumes of sandstone.
[ترجمه ترگمان]این organics حجم زیادی از ماسه سنگی را به خود اختصاص دادند
[ترجمه گوگل]این آلیاژها حجم زیادی از ماسه سنگ را آغشته می کند

8. Two Methods: Used to liquid impregnate carbon fiber preform are introduced.
[ترجمه ترگمان]دو روش: مورد استفاده در فیبر کربن impregnate مایع، preform معرفی می شوند
[ترجمه گوگل]دو روش: استفاده می شود برای پر کردن قالب فیبر کربن مایع تزریق معرفی شده است

9. Two methods used to liquid impregnate carbon fiber preform are introduced.
[ترجمه ترگمان]دو روش مورد استفاده در فیبر کربن impregnate مایع، معرفی می شوند
[ترجمه گوگل]دو روش استفاده شده برای مایع آغشته به preform قالب کربن معرفی شده است

10. Joys impregnate. Sorrows bring forth.
[ترجمه ترگمان]Joys Joys Sorrows آوردن
[ترجمه گوگل]شاداب کردن ناراحت کننده است

11. But even the most abstract thinker does not wholly escape the need to impregnate thought with joy.
[ترجمه ترگمان]اما حتی the متفکر نیز به کلی از آن بیرون نمی رود که با خوشحالی فکر کند
[ترجمه گوگل]اما حتی متفکر انتزاعی نیز از نیاز به تفکر با شادی فراتر نمی رود

12. They haven't created a master race because only a tiny number of women have wanted to impregnate themselves this way.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک مسابقه اربابی را خلق نکرده اند، زیرا تنها تعداد کمی از زنان می خواهند خود را به این سمت سوق دهند
[ترجمه گوگل]آنها نژاد اصلی را ایجاد نکرده اند، چرا که فقط تعداد کمی از زنان می خواستند خودشان را به این روش تحریک کنند

13. The interelectrode dielectric adopts the polypropylene film with surface coarsening which is easy to impregnate so as to enhance the reliability of high-capacity capacitor.
[ترجمه ترگمان]دی الکتریک interelectrode، فیلم پلی پروپیلن را با coarsening سطحی اقتباس می کند که به راحتی قابل بازیابی است تا قابلیت اطمینان خازن قابلیت بالا را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]دی الکتریک interelectrode فیلم فیلم پلی پروپیلن را با براق شدن سطح می پذیرد که به آسانی می توان آن را به عنوان یک ماده خنک کننده افزایش داد

14. The melt viscosity of the cyclic oligomer is very low which is necessary to impregnate the carbon reinforcement well.
[ترجمه ترگمان]ویسکوزیته مذاب of حلقوی بسیار پایین است که برای تقویت چاه مورد نیاز کربن ضروری است
[ترجمه گوگل]ویسکوزیته ذوب الیگومر سیکل بسیار کم است که برای تقویت خوب کربن به کار رفته است

Clothing impregnated with smoke.

لباس‌هایی که پر از دود شده‌است.


He was impregnated with Marxist ideas.

مغز او را از عقاید مارکسیستی پر کرده بودند.


پیشنهاد کاربران

fertilize


کلمات دیگر: